شاید از شنیدن و خواندن نکات تکراری درباره چگونگی آرامشدن و کاهش استرس خسته شده باشید. در این صورت، خواندن کتاب «آرامکردن اضطراب» بهقلم روانپزشک جودسون برور (Judson Brewer) برایتان جالب خواهد بود. حرف اصلی نویسنده کتاب این است که صرفا آگاهی از نکات به رهاشدن از اضطراب کمکی نمیکند. برور در کتاب آرامکردن اضطراب، با تکیه بر پژوهشهای گستردهای که درباره عادتها انجام داده است، فرایندی سهمرحلهای را پیشنهاد میدهد. در ادامه پس از تعریف چرخه عادت، توضیح میدهیم که منظور از پنهانشدن اضطراب در عادتهای روزانه چیست و ۳ گام برای غلبه بر اضطراب و شکلدادن عادتهای جدید را بیان میکنیم.
راهنمای مطالعهنمایش
۳ گام برای غلبه بر اضطراب و شکلدادن عادتهای جدید
برای درک بهتر رویکردِ برور بهتر است ابتدا با مفهوم چرخه عادت (habit loop) و چگونگی شکلگیری عادتها آشنا شویم. چرخه عادت چهارچوبی برای فکرکردن درباره شکلگیری و ترککردن عادتهاست. این چرخه سه بخش دارد: سرنخ، روتین یا رفتار، پاداش.
سرنخ محرکی است که موجب انجامدادن رفتارِ عادتی میشود. سرنخهایی که رفتارهای روتین یا عادتها را تحریک میکنند بسیار متفاوت هستند و ممکن است شکلهای گوناگونی داشته باشند. معمولا سرنخها در یکی از این دستهها قرار میگیرند:
مثلا وقتی در محل کار خود از کنار اتاق استراحت عبور میکنید، بوی چای شما را تحریک میکند که برای خودتان یک فنجان چای بریزید. در این مثال، سرنخ میتواند آخرین اقدام (عبورکردن از کنار اتاق استراحت و استشمام بوی چای) یا مکان شما باشد. به هر حال اگر از کنار اتاق استراحت رد نمیشدید، بوی چای را حس نمیکردید.
عمل کشیدن سیفون توالت نیز محرکی است که موجب میشود دستهایتان را بشویید یا حالت عصبی میتواند محرکی برای انجام رفتارهایی باشد که برای آرامکردن خودتان انجام میدهید، مانند جویدن ناخنها یا تکاندادن پاهایتان.
منظور از روتین، همان عادت یا رفتار تکرارشونده است. این رفتار میتواند چیزی باشد که کاملا به آن آگاه هستید، مانند خاموشکردن رایانه محلکار و بلندشدن از پشت میزکارتان وقتی ساعت ۵ بعدازظهر میشود. بعضی از عادتها کمتر آگاهانه هستند، مانند جویدن ته خودکار وقتی درباره مسئله سختی فکر میکنید.
معمولا رفتارهای عادتی خودکار انجام میشوند، گرچه احتمالا چند بار اول برای انجامشان آگاهانه تصمیم گرفتهاید. نمونه:
با گذشت زمان، این روتین بهلطف آخرین بخش چرخه عادت (پاداش)، غیرارادیتر و خودکارتر میشود.
پاداش یعنی نتیجه آن رفتار برای شما. پاداشْ روتین یا رفتار تکرارشونده را تقویت و به حفظ عادت کمک میکند.
بعضی از پاداشها بهسود ما هستند، مثلا مسواکزدن دندانها پس از صبحانه، دهان ما را تمیز و خوشبو میکند و پاداش پیامفرستادن برای همسرتان در شبهایی که دیر به خانه میروید، رابطه بهتر با همسرتان است.
پاداشهای نهچندان سودمند عادتهایی را تقویت میکنند که نمیخواهید حفظشان کنید، مانند ساعتها تماشاکردن ویدئوهای یوتیوب. همه ما در شبهای ساکت و خستهکننده گرفتار چنین کارهایی میشویم. وقتی مغزتان میان رفتاری خاص و یک پاداش (در این مثال رهایی از بیحوصلگی) ارتباط برقرار میکند، به این رفتار اشتیاق و میل شدیدی پیدا میکنید، حتی اگر خودتان متوجه نباشید.
اینگونه است که هر بار شب احساس بیحوصلگی میکنید، ناخودآگاه سرگرم تماشای ویدئوهای یوتیوب میشوید. اینترنت ساعتهای پیش از خواب را بهخوبی پر میکند و چرخه عادت شکل میگیرد.
برور میگوید اگر دچار اضطراب هستید، احتمالا اضطراب برای شما به عادت تبدیل شده است. او توضیح میدهد بسیاری از عادتهای ما برای کمک به کاهش استرس یا برآوردهکردن نیازهای عاطفی شکل گرفتهاند، حتی اگر در بلندمدت به سود ما نباشند.
همانطور که در بخش قبل گفتیم، عادتهای ما در چرخهای رخ میدهند که از سه بخش سرنخ، رفتار تکرارشونده و نتیجه یا پاداش تشکیل شده است. مثلا:
گاهی اضطراب موجب ایجاد چرخه عادت میشود، ولی میتواند نتیجه چرخه عادت نیز باشد. مثلا:
زیانآورترین حالت عادتهای مرتبط با اضطراب زمانی است که اضطراب خودش را تقویت میکند. مثلا:
از چرخه خودتداومبخش (self-perpetuating) اضطراب چه پاداشی میتوانیم دریافت کنیم؟ برور توضیح میدهد که گاهی نگرانشدن میتواند احساس خوبی داشته باشد یا دستکم بهتر از این است که فقط احساس اضطراب کنیم. گاهی (البته بهندرت) نگرانی به ما امکان میدهد به راهحلی برسیم و این موجب میشود که نگرانی ما سازنده و مولد به نظر برسد، زیرا فکر میکنیم که داریم کاری برای حل مشکلات میکنیم.
بعضی از ما میترسیم که اگر نگران نباشیم یعنی برای آینده آماده نیستیم. نگرانی به ما احساس تسلط بر موقعیت را میدهد، حتی وقتی فقط بارها و بارها ترسهای مشابهی را احساس و مرور کنیم.
در یکی از مطالعات برور، آگاهی به چرخه عادتِ نگرانی موجب کاهش اضطراب افراد شد و فرسودگی شغلی و بدبینی پزشکان را هم کاهش داد. البته ترسیم عادتها فقط گام اول است.
برور توضیح میدهد که مغز ما برای افراد، مکانها و چیزهای مختلفی که با آنها روبهرو میشویم یک «ارزش پاداش» را در خود ذخیره میکند. هرچه ارزش پاداش رفتاری از نظر مغز بیشتر باشد، عادت مربوط به آن نیز قویتر خواهد بود.
البته ارزش پاداش میتواند تحریفشده یا منسوخ و قدیمی باشد، مثلا شاید در نوجوانی وقتی مضطرب میشدید، علاقه شدیدی به خوردن کیک داشتید، ولی در بزرگسالی پس از خوردن ۳ برش کیک حس میکنید که ممکن است به کمای قندی بروید.
برور میگوید: «تنها راه پایدار برای تغییر یک عادت، بهروزرسانی ارزش پاداش آن است.» یعنی نگاهی تازه به این مسئله که چطور یک عادت در لحظه روی ما اثر میگذارد. باید هر بار که آن عادت را در زندگی روزمرهمان انجام میدهیم، این کار را بکنیم تا اینکه مغزمان ارزش پاداش آن را بهروز کند و دیگر بهسمت آن عادت کشیده نشود.
خب این حرف در عمل به چه معناست؟
پس از شناسایی عادتهایی که اضطراب را تقویت میکنند، باید هنگام بروز آن عادتها آگاه و مراقب باشید. اگر مضطرب هستید و شروع به فکرکردن و نگرانی درباره آینده میکنید، این را در ذهنتان ثبت کنید؛ به سنگینی قفسه سینهتان، بغض در گلویتان و کمکاری در محلکارتان توجه کنید. نکته مثبت در این رویکرد این است که لحظات اضطراب به فرصتی برای آگاهی بیشتر درباره خودمان تبدیل میشوند.
اگر آگاهی و توجه به عادتها در لحظه بروز آنها برایتان سخت است، میتوانید به روز یا هفته گذشته نگاهی بیندازید تا اثرات رفتاری خاص را مشاهده کنید. اگر اضطراب موجب شده با همسرتان با عصبانیت و تندی صحبت کنید، به این کار چه احساسی داشتهاید؟ بهجای تجزیهوتحلیل، فقط سعی کنید دوباره آن احساس را در جسمتان تجربه کنید.
برور میگوید با گذشت زمان، مغز بهطور طبیعی از عادتهای اضطرابی ما دلسرد و ناامید میشود، آن هم بدون اینکه به نیروی اراده زیادی نیاز باشد. در نتیجه فضای بیشتری برای شکلگیری عادتهای جدید ایجاد میشود.
در این مرحله عادتها و رفتارهای سالمی را شکل میدهیم که میخواهیم داشته باشیم، ولی تا وقتی مغز ما رفتارهای قدیمی را رها نکرده باشد، جای زیادی برای این رفتارهای جدید وجود نخواهد داشت.
برور رفتارهای گوناگونی را در ارتباط با ذهنآگاهی پیشنهاد میدهد که وقتی سرنخی ایجاد میشود، میتوانید آنها را در چرخه عادت خود وارد کنید، رفتارهایی که شاید بسیاری از آنها برایتان آشنا باشند. این رفتارها عبارتاند از:
برور توضیح میدهد که برای تقویت این عادتها میتوانید از تکنیکهای گام دوم استفاده کنید، با این تفاوت که این بار بهجای مشاهده اثرات زیانآور، حس خوبی را مشاهده میکنید که کنجکاوی یا احساسات محبتآمیز را در جسمتان ایجاد میکند.
برور متخصص عادت (habit expert) است و بیشتر پژوهشهایش درباره سیگارکشیدن و اختلالات خوردن است. دیدگاههای او توضیح میدهند که چرا بسیاری از تصمیمهای خوب ما برای ورزش کردن، مراقبه و سایر کارهای مفید عملی نمیشوند.
بهراحتی نمیتوان عادتها را کنار گذاشت، زیرا این عادتها نوعی حس پاداش را ایجاد میکنند و مغز ما جذب آنها میشود. برور عقیده دارد پیش از آنکه بتوانیم چیزی را تغییر دهیم، باید زمانی را صرف مشاهده عادتهای مرتبط با اضطراب کنیم. فقط در این صورت و با نشاندادن بیپاداشبودن این عادتها به مغزمان میتوانیم در جهت شکلدادن عادتهای جدید گام برداریم. رویکرد برور در عین سادگی، چنان متفاوت است که حس میکنید واقعا مؤثر خواهد بود.
پاسخ ها