تا به حال با خودتان فکر کردهاید چرا انگار بقیه فکر میکنند شما وقت نامحدودی برای انجامدادن کارهایشان دارید؟ مثل وقتهایی که از شما خواسته میشود در پروژهای که به شما ربطی ندارد کمک کنید، به جلسهای که قرار نبوده، بروید یا روز تعطیلتان را صرف کمک به اثاثکشی دوستتان کنید؟ درباره گفتوگوهایی حرف میزنیم که بعد از تمامشدنشان از خودتان میپرسید: «یعنی واقعا درک نمیکنند من خودم چقدر گرفتاری دارم؟» واقعیت این است که زمان مهمترین منبع تجدیدناپذیر زندگی ماست. در ادامه، بیشتر به این موضوع و دلایل اصلی آن خواهیم پرداخت.
همیشه میتوانید درآمد بیشتر کسب کنید؛ اما هرگز نمیتوانید زمان را به عقب بازگردانید. چرا دیگران برای وقت شما ارزش قائل نیستند؟ پاسخ واقعی این پرسش شاید برایتان کمی عجیب باشد. این مسئله بیش از آنکه به دیگران مرتبط باشد ناشی از عملکرد خود شماست. مهمترین دلایلی که باعث میشوند بقیه برای وقت شما آنطور که بایدوشاید ارزش قائل نباشند چیست؟
همان طور که اشاره کردیم، مسئله ارزش وقت شما بیشتر از آنکه مشکل سایرین باشد، به خودتان بازمیگردد. دیگران همانقدر به زمان شما اهمیت میدهند که خودتان برایش ارزش قائل هستید! شما با برخی رفتارهایتان این تصور را در سایرین ایجاد میکنید که زمان شما ارزش چندانی ندارد؛ پس نباید از اینکه آنها هم به همین منوال با شما برخورد میکنند تعجب کنید.
البته پذیرفتن این حقیقت ممکن است کمی سخت و برای بعضیها تلخ باشد؛ اما اگر صادقانه به این ماجرا نگاه کنید، خودتان متوجه این نکته خواهید شد. میتوانید بهجای فکرکردن به رفتارهای خود، به رفتارهایی که از اطرافیان میبینید نگاه کنید. همه ما کسانی را میشناسیم که انگار برای زمانشان هیچ اهمیتی قائل نیستند. آدمهایی که بهجای انجام کار مفید، ساعتها درگیر گفتوگوهای روزمره میشوند. افرادی که نظم در زندگی آنها جایی ندارد. کسانی که نمیتوانند کارهایشان را بهموقع جمع کنند و معمولا دیر به قرار ملاقاتها و جلسات میرسند. منظور ما تأخیر ناشی از مشکلات پیشبینینشدهای که گاهوبیگاه برای هرکسی ممکن است پیش بیایند نیست. صحبت از افرادی است که این قبیل رفتارها به بخشی ثابت از روال کاری و زندگیشان تبدیل شده است.
دیگران همانقدر به زمان شما اهمیت میدهند که خودتان به زمانتان اهمیت میدهید.
جالب است که چنین افرادی معمولا با افرادی جلسه دارند که یا دیر میرسند یا در لحظه آخر قرار را لغو میکنند. این قبیل آدمها نمیتوانند کارهایشان را در موعد مقرر تحویل دهند. همچنین انگار توانایی ترغیب بقیه به انجام بموقع کارهایشان را ندارند. البته این معضل فقط یک دلیل ندارد و میتوان از جنبههای بسیاری این مسئله را بررسی کرد؛ اما در نهایت همهچیز به نکته راهگشایی که گفتیم بازمیگردد. بله، دیگران همانقدر برای وقت شما ارزش قائلاند که خودتان برایش ارزش قائلید. برای مقایسه، رفتارهای افرادی را که در نظرتان وقتِ باارزشی دارند مرور کنید. اینجور آدمها ملاقاتهای خود را بر اساس اولویتها انجام میدهند و هرکسی نمیتواند بخش معنیداری از زمان آنها را به خود اختصاص دهد و این رفتار عمدی است.
وقتی با آنها ساعت ۱۰ جلسه داشته باشید، رأس همان ساعت جلسه شروع خواهد شد. آنها معمولا ۱ یا ۲ دقیقه قبل از شروع جلسههای مجازی، آنلایناند. همچنین پیش از شروع جلسه، خود را برای آن آماده کردهاند. این قبیل آدمها برای هر ساعتِ روز خود برنامه مشخصی دارند. حتی برای زمانهای بیکاری و گذراندن وقت در کنار خانواده خود برنامهریزی دارند. البته آنها هم گاهی در عملکردن به این برنامه دچار مشکل میشوند و ممکن است از برخی از بخشهای آن جا بمانند. منتها در نهایت، عملکرد کلی و خروجیشان با دیگران قابلمقایسه نیست.
صرف ۱ ساعت وقت در کنار چنین افرادی ارزشمند به نظر میرسد. آنها باعث میشوند دیگران نیز نخواهند در ارتباط با آنها کاری را عقب بیندازند یا ملاقاتشان را با تأخیر شروع کنند.
اولین قدم برای وادارکردن بقیه به ارزشگذاشتن برای وقتتان، ارزش قائلشدن خودتان برای وقتتان است.
همه ما درباره برنامهریزی زیاد خوانده و شنیدهایم؛ اما کمتر کسی از اهمیت عملیِ آن در زندگی روزمره اطلاع دارد. اگر برای هفتهای که در پیش دارید هیچ برنامهای نداشته باشید، برای شکست خود برنامهریزی کردهاید. افرادی که برای وقت خود ارزش قائلاند همیشه پیش از شروع هفته برای روزهای آن برنامه مشخصی دارند. با تعیین یک برنامه ثابت هفتگی برای روزهایی که مشغول استراحت یا سفر نیستید، میتوانید از زمان خود بسیار بهتر و بیشتر استفاده کنید. همچنین داشتن برنامه مشخصِ زمانی به دیگران نیز نشان میدهد شما وقتتان را از سر راه نیاوردهاید و نخواهید گذاشت بقیه درباره برنامه روزهای هفته شما تصمیم بگیرند.
داشتن برنامه مشخص زمانی به دیگران نشان میدهد وقت شما ارزشمند است و نخواهید گذاشت آنها درباره برنامه روزهای هفته شما تصمیم بگیرند.
یکی از مهمترین تغییر نگرشهایی که باید همراه با افزایش مشغله کاری خود انجام دهید تعیین «نوع» آدمهایی است که در زندگیتان نقشی دارند. منظور ما کلیشههای جنسیتی و نژادی نیست. منظور دستهبندی اطرافیان بر اساس نقشی است که در زندگی شخصی و شغلی شما ایفا میکنند. واقعیت این است که هیچکس وقت کافی برای دیدن «همه» ندارد؛ پس بهتر است از قبل مشخص کنید که با چه مدل آدمهایی میخواهید وقت بگذرانید.
برای مثال، ممکن است در شروع به کار شرکتتان، تصمیم بگیرید وقتتان را با افرادی که بهعنوان کارآموز به تیم شما میپیوندند بگذرانید؛ اما با رشد شرکت و زیادشدن تعداد کارآموزها، ممکن است نتوانید معاشرت معنیداری با آنها داشته باشید. در چنین وضعیتی، ممکن است بهتر باشد تصمیم بگیرید وقتتان را صرف افرادی که وظیفه آموزش و هدایت کارآموزان را بر عهده دارند بکنید.
اگر با قانون ۸۰-۲۰ آشنا باشید، میدانید که ۸۰ درصد از کارهای مفید را فقط در ۲۰ درصد از وقتتان انجام میدهید. قانون ۸۰-۲۰ اینجا هم صادق است: بیشتر وقتتان را با افرادی بگذرانید که ۸۰ درصد از کارهایتان با آنها انجام میشود. اگر موفق به انجام این کار بشوید و بتوانید ۸۰ درصد وقت خود را صرف کسانی کنید که ۸۰ درصد از کارهایتان با آنها انجام میشود، از نتیجه شگفتزده خواهید شد.
اگر از قبل ندانید میخواهید با چه نوع افرادی وقت بگذرانید، امید چندانی به موفقیتتان نیست.
آیا تاکنون شده وسط جلسهای از خودتان بپرسید من اینجا چه کار میکنم؟ آیا تاکنون خودتان میزبان چنین جلسهای بودهاید؟ همه ما قربانی جلسات کسلکننده و بیمحتوا بودهایم. بسیاری از ما یکیدو باری هم خودمان سابقه میزبانی چنین نشستهایی را داشتهایم. اگر میخواهید بقیه برای وقتتان هیچ ارزشی قائل نباشند، آنها را بدون برنامه مشخص قبلی به یک جلسه دعوت کنید! اگر خودتان نتوانید هدف جلسهای را که برگزار میکنید بهروشنی بیان کنید، هیچکس دیگری هم قادر به انجام آن نخواهد بود. البته اینطور نیست که فقط تعیین هدف از برگزاری جلسه مهم باشد؛ ملاقاتهای ناکارآمد و بیاثر نیز نتیجه مخرب مشابهی برایتان به همراه خواهند داشت. این موضوع درباره گفتوگوهای دوستانه هم صادق است.
برقراری ارتباط صمیمانه با دیگران کار بسیار پسندیدهای است؛ اما اگر گفتوگوهای شما فاقد هدف معینی باشند، سبب میشود بقیه نیز برای وقت شما ارزشی قائل نشوند.
اگر از آن دسته از افراد هستید که چند ساعتی برای کاری اختصاص میدهند، اما در پایان مهلت، چیزی برای ارائه ندارند، احتمالا برای وقتتان ارزش زیادی قائل نیستید. شاید در این زمان خودتان را با پاسخدادن به چند ایمیل، سرزدن به شبکههای اجتماعی و وبگردی سرگرم کردهاید؛ اما در عمل هیچ کار درستی انجام ندادهاید و نمیتوانید سراغ کارهای بعدی بروید. این مسئله در محیطهای اداری بسیار رایج است؛ چراکه برخلاف خط تولید خودروسازی، مجبور نیستید هر چهار دقیقه یک در روی خودرویی که در حال مونتاژشدن است نصب کنید تا اخراج نشوید. البته اگر بهجای کارکردن فقط به گشتوگذار در اینترنت بپردازید، ممکن است اخراج شوید.
در محیط اداری تحویل کار تا موعد مقرر کافی است؛ پس احتمال اینکه بهجای اخراجشدن کارتان را دیرتر و با تأخیر در زمانی دیگر مثل آخر شب، آخر هفتهها یا روزهای تعطیلی انجام دهید بیشتر است. این اصلا شیوه مناسبی نیست و به بقیه نشان میدهد شما برای وقتتان ارزش کافی قائل نیستید. در نتیجه، تا وقتی این عادت را ترک نکنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید بقیه هم به محدودیتهای زمانی شما احترام بگذارند.
وقتی به هر درخواستی که از شما میشود پاسخ مثبت میدهید، اولویتهای سایرین را بالاتر از اولویتهای خود قرار دادهاید. تمرین «نه»گفتن (البته با حفظ احترام و ادب) را فراموش نکنید. با نهگفتن میتوانید بدون ایجاد ناراحتی و درگیری فکری، با اولویتبندی درست، از کارهایی که وقتتان را تلف میکند دوری کنید. به این ترتیب، میتوانید بیشتر روی اهدافتان و نحوه رسیدن به آنها تمرکز کنید.
فرض کنید وسط انجام کاری بسیار مهم یا در آستانه شروع ورزش روزانه خود هستید. در این بین، تلفن زنگ میخورد، همکاری درِ اتاقتان را میزند یا یک ایمیل کاری دریافت میکنید. اگر در همان لحظه، کاری را که مشغول انجامش هستید رها میکنید، در درازمدت به مشکل بر خواهید خورد. واقعیت این است که این حواسپرتیها بهمرور، زمان بیشتری از شما میگیرد و روند پیشرفت کارتان را مختل میکند. بهتر است زمان مشخصی از روز را به مدیریت ایمیلها، رسیدگی به درخواستهای همکاران یا پاسخدادن به تماسهای تلفنی اختصاص دهید. به این ترتیب، میتوانید در باقی مواقع با خیالی راحت تلفن هوشمندتان را خاموش کنید و فقط به کاری که باید انجامش دهید بپردازید.
بهدلیل گسترش استفاده از تلفنهای هوشمند، از ما انتظار میرود پاسخ ایمیل، پیامک یا تماس تلفنی را بهمحض دریافت آن بدهیم. این کار در عمل شدنی نیست؛ چون همه ما به زمانی برای تنهایی و قطع ارتباط با بقیه نیاز داریم. اگر قرار باشد همیشه در دسترس باشید، کیفیت ارتباط شما با بقیه افت خواهد کرد. بهترین کار، تعیین یک چارچوب زمانی مشخص و اعلام آن به بقیه است. در این صورت، هیچکسی در پایان آخرین روز کاری هفته برای شما ایمیل نخواهد فرستاد. دیگران میدانند تا پس از پایان آخر هفته، نباید منتظر پاسخی باشند و شما هم میدانید که نباید آخر هفتهتان را صرف پاسخدادن به پیامهای کاری کنید.
آیا شما هم تجربههای مشابهی دارید؟ کدامیک از عوامل بالا بیشتر در زندگی شما دیده میشود و فکر میکنید کدام بیشتر باعث شدهاست که دیگران برای وقت شما ارزشی که باید را قائل نباشند؟ نظرات و تجربههای خودتان را از طریق بخش «ارسال دیدگاه» با ما در میان بگذارید.
پاسخ ها