سرگرمی و آموزش

سرگرمی و آموزش

تینا

ایگو چیست؟ تبیین نهاد، خود و ابرخود در شخصیت انسان

ایگو چیست؟ تببین نهاد، خود و فراخود در شخصیت انسان

نظریه‌های فروید پایه و اساس بخش مهمی از دانش روان‌شناسی امروزی‌اند. یکی از مهم‌ترین نظریه‌های فروید این است که شخصیت ما را به ۳ بخش نهاد (Id)، خود (Ego) و فراخود (Super Ego) تقسیم می‌کند. این ۳ بخش در دوره‌های مختلف زندگی شکل می‌گیرند و روی عملکرد ذهنی انسان تأثیر دارند. در این مقاله، اید و ایگو و سوپرایگو انسان را بررسی می‌کنیم و توضیح می‌دهیم که «خود» چطور می‌تواند بین «نهاد» و «فراخود» تعادل برقرار کند.

نهاد (id) چیست؟

اید یا معادل فارسی‌اش «نهاد» بخشی از ضمیر ناخودآگاه انسان است و شامل امیال و انگیزه‌های انسان می‌شود. این امیال در روان‌شناسی لیبیدو نامیده می‌شوند. لیبیدو نوعی انرژی جنسی تعمیم‌یافته است که با مسائل مختلفی ارتباط دارد، از غریزه برای بقا گرفته تا علاقه به هنر و تحسین آن.

در واقع نهاد بخشی تکانشی در ناخودآگاه است که به خواسته‌ها و امیال ما واکنش نشان می‌دهد. در شخصیت نوزادان فقط اید وجود دارد و ایگو و سوپرایگو در مراحل بعدی زندگی شکل می‌گیرند. فروید اعتقاد داشت که نهاد بر اساس اصل لذت کار می‌کند و به دنبال ارضای غرایز اساسی است. این بخش از ناخودآگاه انسان می‌خواهد که امیال و خواسته‌ها بلافاصله برآورده شوند و به عواقب منفی برآورده‌شدن بعضی از خواسته‌ها اهمیت نمی‌دهد. وقتی نهاد به خواسته‌هایش می‌رسد، ما احساس لذت می‌کنیم و اگر امیالش را نادیده بگیریم، ناراحت و سرخورده می‌شویم.

به‌گفته فروید، نهاد از ۲ غریزه زندگی (اروس) و مرگ (تاناتوس) تأثیر می‌پذیرد. اروس امیال مرتبط با بقای انسان را هدایت می‌کند مثل میل به غذاخوردن، تنفس و رابطه جنسی. تاناتوس مجموعه‌ای از نیروهای مخرب است که وقتی آزاد می‌شود، رفتارهایی مثل خشونت و پرخاشگری به همراه دارد. فروید می‌گوید اروس از تاناتوس قوی‌تر است تا انسان را زنده نگه دارد.

نهاد با دنیای بیرون ارتباط ندارد و تجربه زیسته انسان را درک نمی‌کند، به همین خاطر عملکرد آن همیشه در همان حد عملکردش در نوزادی باقی می‌ماند.

ایگو چیست؟

زیگموند فروید در پاسخ به سؤال ایگو چیست، پاسخ می‌دهد:

ایگو ego بخشی از نهاد (id) است که از دنیای بیرونی اثر می‌پذیرد و تغییر می‌کند.

بخشی از ایگو خودآگاه کار می‌کند و بخشی از آن ناخودآگاه است. این ضمیر در دوران نوزادی از نهاد نشئت می‌گیرد و با تجربه زیسته و آموخته‌های ما پیشرفت می‌کند. ایگو توانایی درک تفاوت بین «من» و «دیگران» را دارد و به‌عنوان واسطه بین تفکر غیرواقعی نهاد و دنیای واقعی عمل می‌کند.
ایگو راهکارهایی منطقی برای برآورده‌کردن خواسته‌ها و امیال نهاد پیدا می‌کند. اگر این خواسته‌ها تضادی با امنیت اجتماعی و فردی نداشته باشند، قابل‌برآوردن هستند و اگر به خود فرد یا دیگران آسیب برسانند، ایگو دنبال روش دیگری برای برآورده‌کردن آنها می‌گردد. به عبارت دیگر، این ضمیر برای برآورده‌کردن امیال و خواسته‌ها به رعایت هنجارهای اجتماعی، آداب معاشرت و قوانین توجه می‌کند و واقعیت‌ها را در نظر می‌گیرد.
ایگو درست یا غلط بودن کارها را تشخیص نمی‌دهد. به‌نظر این ضمیر، وقتی کاری به خود آسیب نمی‌رساند و خواسته‌ها و امیال را برآورده می‌کند، خوب است حتی اگر اخلاقی یا مطابق با هنجارهای اجتماعی نباشد.

تفاوت سلف و ایگو

سلف خود برتر ماست. این ضمیر به عشق و بخشندگی اهمیت بیشتری می‌دهد و از نفس مستقل است؛ سلف به خدا، کائنات و قدرت برتر متصل است. در مقابل ایگو خواسته‌های نفسانی را در اولویت قرار می‌دهد و اگر به خواسته‌هایش توجه نکنید، احساس ناراحتی و سرخوردگی به شما می‌دهد.

سوپرایگو چیست؟

التر ایگو یا فراخود ضمیری متعهد به ارزش‌ها و اخلاقیات جامعه است که در ۳ تا ۵سالگی رشد می‌کند. این ضمیر ارزش‌ها را از والدین، مربیان و تجربه‌های دنیای بیرون یاد می‌گیرد و قضاوتگر است. سوپرایگو از ما می‌خواهد استانداردهای اخلاقی را رعایت کنیم، مسئولیت‌پذیر باشیم و رفتارهایی کنیم که از نظر اجتماع قابل‌قبول‌اند. اگر طبق خواسته‌های این ضمیر رفتار کنیم، به خودمان افتخار خواهیم کرد و احساس رضایت از زندگی خواهیم داشت. در مقابل اگر طبق میل اید و ایگو رفتار کنیم، به‌خاطر وجود سوپرایگو احساس شرم و عذاب وجدان می‌کنیم.

بخشی از سوپرایگو در ناخودآگاه ماست که گاهی «صدای وجدان» هم نامیده می‌شود. این ضمیر از برآورده‌شدن خواسته‌های ناهنجار نهاد مانند رابطه جنسی نامتعارف و پرخاشگری پیشگیری می‌کند و در تلاش است که ایگو را متقاعد کند برای برآوردن امیال باید علاوه‌بر واقعیت‌ها، به ارزش‌های اخلاقی هم توجه کند.

آموزه‌ها و ارزش‌های سوپرایگو یا فراخود آگاهانه دریافت و کم‌کم وارد ضمیر ناخودآگاه می‌شوند. والدین اولین کسانی هستند که آموزش‌های فراخود را به انسان می‌دهند. مثلا وقتی کودک از والدین خود عشق مشروط دریافت می‌کند (دوست‌داشته‌شدن فقط به شرط انجام کار درست) در آینده هم به شرط‌ها پایبند می‌ماند و ممکن است برای کسب رضایت و توجه دیگران خودش را نادیده بگیرد.

بخش‌های مختلف سوپرایگو

التر ایگو از خود ایدئال و وجدان تشکیل شده است. وجدان همان صدای درونی است که به ما می‌گوید کار درست چیست و اگر آن را انجام ندهیم، با احساس گناه مجازاتمان می‌کند. خود ایدئال تصویری از خودمان را نشانمان می‌دهد که باید شبیهش باشیم و اگر رفتاری خلاف این تصویر از ما سر بزند، سوپرایگو باز هم با احساس گناه ما را مجازات می‌کند. وقتی طبق ندای وجدان یا ارزش‌های خود ایدئال رفتار می‌کنیم، سوپرایگو با احساس غرور و افتخار به ما پاداش می‌دهد. این خود ایدئال بر اساس انتظارات والدین و جامعه در ذهن ما ساخته می‌شود.

بررسی ارتباط بین نهاد، خود و فراخود

هرکدام از ضمیرهایی که پیش از این درباره‌شان صحبت کردیم، نقش مهمی در زندگی ما ایفا می‌کنند. وقتی کلی به این ضمایر نگاه می‌کنید، به نظر می‌رسد نهاد شیطان درونی ما باشد که تنها ارضای امیال نفسانی برایش مهم است، اما نهاد نقش مهمی در بقای انسان، به‌خصوص در سال‌های اولیه زندگی، دارد. مثلا وقتی نوزاد گرسنه است، نهاد میل به غذا دارد درنتیجه نوزاد تا زمان برآورده‌شدن این نیاز نهاد گریه می‌کند. بدین ترتیب والدین متوجه نیازش می‌شوند، او را سیر می‌کنند و نوزاد زنده می‌ماند.

فروید اید را به اسب و ایگو را به سوارکار تشبیه می‌کند. اسب قدرت و انرژی لازم برای حرکت به‌سمت مقصد (خواسته‌ها و امیال) را فراهم می‌کند و سوارکار وظیفه هدایت این انرژی در مسیر درست را بر عهده دارد. اسب بدون سوار سرخود رفتار می‌کند و به خودش و دیگران آسیب می‌رساند، اما با سوارکار حرفه‌ای می‌تواند به مقصد درست برسد.

نهاد، خود و فراخود مرز مشخصی ندارند و نمی‌توان آنها را کاملا از هم تفکیک کرد؛ مثلا ایگو گاهی اوقات شبیه اید عمل می‌کند و گاهی واکنش‌هایی شبیه به سوپرایگو نشان می‌دهد. این ۳ ضمیر همیشه با هم در تعامل‌اند و روی رفتار و شخصیت انسان اثر می‌گذارند.

ایجاد تضاد بین خواسته‌های خود، فراخود و نهاد طبیعی است و بارها در طول زندگی اتفاق می‌افتد. فروید از اصطلاح «قدرت ایگو» برای توضیح ایجاد تعادل بین این ۳ ضمیر استفاده می‌کند. ما به‌کمک ضمیر خود می‌توانیم ضمایر نهاد و فراخود را مدیریت کنیم و با بهادادن به هرکدام از آنها در موقعیت‌های درست، تعادل را بینشان برقرار کنیم.

عوارض برهم‌خوردن تعادل بین اید، ایگو و سوپرایگو

تعادل نهاد، خود و فراخود

ایگو در روان‌شناسی بحث‌های پیچیده و گسترده‌ای دارد. فروید معتقد است که بیماری‌های روانی به‌خاطر سوپرایگوی غالب ایجاد می‌شوند. او همچنین می‌گوید که غلبه اید بر سایر ضمایر عامل ایجاد روان‌پریشی است. معمولا برگرداندن تعادل بین نهاد، خود و فراخود نیازمند روان‌درمانی‌های طولانی‌مدت و هزینه‌بر است.

وقتی اید ضمیر غالب انسان باشد، فرد نمی‌تواند رفتارهایش را کنترل کند، واکنش‌های ناگهانی نشان می‌دهد و حتی ممکن است مرتکب جرم شود؛ مثلا چنین فردی ممکن است از سر عصبانیت مرتکب رفتارهای خطرناکی شود و طرف مقابل را به قتل برساند. افرادی که تحت سلطه اید هستند، به اینکه رفتارهایشان قانونی، اخلاقی و درست‌اند یا نه توجهی ندارند؛ آنها فقط می‌خواهند به خواسته‌هایشان برسند.

سوپرایگوی غالب هم وضعیت نامطلوبی به دنبال دارد. افرادی که ضمیر فراخودشان در رأس شخصیتشان قرار می‌گیرد، افراطی به اخلاقیات پایبندند و شخصیت قضاوتگری دارند. این افراد متعصب‌اند و اگر کسی به‌نظرشان بد باشد یا رفتارهای غیراخلاقی بروز دهد، او را نمی‌پذیرند.

ایجاد تعادل بین نهاد، خود و فراخود

قدرت ایگو می‌تواند اید و سوپرایگوی غالب را مهار کند و ضمایر انسان را در حد تعادل نگه دارد. وقتی این تعادل وجود داشته باشد، ما به خواسته‌های خود اهمیت می‌دهیم و آنها را به شیوه‌ای درست و اخلاقی برآورده می‌کنیم. تعادل به‌معنای پیشگیری از افراط و تفریط است.

در میان سه ضمیر، ایگو سخت‌ترین وظیفه را بر عهده دارد. او میانجی سوپرایگو و اید است و باید کار درست را تشخیص دهد و برای انجام آن اقدام کند. ضمیر «خود» اغلب تشخیص می‌دهد تصمیم درست چیست و می‌تواند طبق آن عمل کند. تصمیم درست نه به‌معنای فداکردن خود برای دیگران است و نه به‌معنای خودخواهی بیش از حد برای برآورده‌کردن خواسته‌ها به هر قیمتی؛ تصمیم درست به‌معنای برآوردن خواسته‌های خود بدون آسیب‌رساندن به دیگران است.

کلام آخر

زیگموند فروید ساختار شخصیت انسان را مفهومی توضیح داده و آن را به ۳ بخش نهاد (id)، خود (ego) و فراخود (super ego) تقسیم کرده است. به‌اعتقاد فروید، انسان زمانی روان سالم دارد که این ۳ بخش تعامل پویا داشته باشند و در تعادل قرار بگیرند. ایگو بخش واقع‌گرای شخصیت ما انسان‌هاست که باید در رأس حاکم باشد و بین اید و سوپرایگو تعادل برقرار کند. در این مقاله، ۳ بخش شخصیت انسان را بررسی کردیم و ارتباط بین آنها را توضیح دادیم. با شناخت این ۳ ضمیر، مدیریت آنها ساده‌تر می‌شود. شما می‌توانید با استفاده از قدرت ایگو بهترین زمان برای برآوردن خواسته‌هایتان را تشخیص دهید و به اصول و اخلاقیات پایبند بمانید.

منابع دیگر: simplypsychology

سرگرمی و آموزش
سرگرمی و آموزش تینا

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋