احمدرضا احمدی را بسیاری از مردم بهواسطه شعرهایش میشناسند، اما آثار او به شعرهایش محدود نمیشوند. او نویسنده، نقاش و نمایشنامهنویس بزرگی بود که در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نیز کتابهای خواندنی بسیاری منتشر کرد. در این مقاله، درباره زندگینامه و آثار احمدرضا احمدی بیشتر توضیح میدهیم.
احمد رضا احمدی در روز دوشنبه ۳۰ اردیبهشتماه سال ۱۳۱۹ در یکی از محلههای کرمان در حوالی کارخانه برق این شهر به دنیا آمد. او کوچکترین فرزند خانوادهای ۷نفره بود و پدرش در وزارت دارایی آن زمان کار میکرد. خواهران او پوران، بدری و ملیحه و برادرش مجتبی همگی آموزگار بودند.
خانواده احمدرضا تا ۸سالگی او در کرمان زندگی میکرد، اما پس از پایان اولین سال از دوران مدرسه ابتدایی او به تهران مهاجرت کردند. احمدرضا اولین سال از دوران ابتدایی را در دبستانی بهنام کاویانی گذراند که متعلق به زرتشتیان کرمان بود.
احمدرضا پس از مهاجرت همراه خانوادهاش به تهران، به مدرسه «ادب» رفت تا دوران ابتدایی را در آنجا تمام کند. طبق آنچه این شاعر بزرگ در مصاحبه با نشریه «گوهران» در تابستان ۱۳۸۶ میگوید، این مدرسه جایی حوالی مسجد سپهسالار تهران بود. پس از آن نیز دوران دبیرستان را در مدارس البرز و دارالفنون تهران گذراند، البته مدرسه دارالفنونی که احمدرضا در آن دوران دوم دبیرستان را گذراند، دارالفنون مشهور نبود.
احمد رضا احمدی در دوران نوجوانی با مسعود کیمیایی دوست شد و این رفاقت تا پایان عمر او ادامه یافت. یکی از نتایج این رفاقت آشنایی احمدی با پرویز دوایی بود. کیمیایی درباره احمدی میگوید:
احمدی از همان ابتدای راه یک «آرتیست» و «دیوانه» بود. پریشانی دوستداشتنی و غیرقابلمهاری داشت و نگاهی به شاعران اطراف خودش نداشت هرچند آنها را میخواند، جای دیگری اسبش را میتاخت. احمدی اصلا با واژه کار دیگری داشت. او شاعر سیاسی است، اما شاعر ایدئولوژیکی نیست. او فاعل فردی را به فاعل فوقفردی و اجتماعی تبدیل کرد.
در همان دوران نوجوانی بود که احمدرضا زمانی برای اولین بار با شعر و شاعری آشنا شد. او در روزنامه ادبی «پیک صلح» که در آن سالها منتشر میشد، شعر «چشمان الیزا» از لویی آراگون فرانسوی را خواند تا ابتدا با شعر جهان و بعد با شعر و ادبیات ایران آشنا شود. در همین دوران نیز بهواسطه همسایگی داییاش با نیما یوشیج، او را چند باری ملاقات کرد.
احمدرضا احمدی در سال ۱۳۶۱ با شهره حیدری آشنا شد و ازدواج کرد. حاصل این ازدواج دختری زیبا بهنام ماهور احمدی بود. شهره حیدری در شماره ۱۶ نشریه «گوهران» که در تابستان سال ۱۳۸۶ منتشر شد، مقالهای کوتاه درباره آشنایی و زندگی با احمدرضا احمدی نوشت. در ابتدای این مقاله که با نام «زیر یک سقف» منتشر شد، میخوانیم:
اوایل اسفند ۱۳۶۱ کمی بعد از فوت مادرش بود که با احمدرضا آشنا شدم. اولین دفعهای که دیدمش در اولین نگاه آدم عمیقی به نظرم آمد. بعد از چند دفعه دیدن صداقتش بود که دیوانهام کرد.
احمدرضا احمدی در دوران دبیرستان با ادبیات کلاسیک آشنا شد و به تاریخ بیهقی و آثار سعدی علاقه بسیاری داشت. او با خواندن شعری از نادر نادرپور با شعر معاصر ایران نیز آشنا شد. احمدرضا شعر «شبی در کشتزاران» را در ماهنامه «مردم» و کتاب «چشمها و دستها» اثر نادرپور را خواند و به شعر و شاعری بیش از پیش علاقهمند شد. پس از آن نیز با اشعار شاعرانی همچون نصرت رحمانی، تی. اس. الیوت و پل الوار آشنا شد. البته بهعقیده او، حفظکردن اشعار مختلف بهمعنای «ترمز شاعر» است. بنابراین از خواندن این اشعار لذت میبرد، اما برخلاف بسیاری از علاقهمندان به ادبیات سعی نمیکرد آنها را حفظ کند.
حفظ ابیات، شاعر را خراب میکند.
– احمدرضا احمدی
احمدی با بزرگانی نظیر فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، ابراهیم گلستان و بهمن محصص نیز حشرونشر داشت و معتقد بود که آنها کتابهای فلسفی او هستند. در واقع از این بزرگان، بهویژه بهمن محصص، چیزهای بسیاری یاد گرفت. این شاعر و نویسنده بزرگ به اشعار شاملو و غزلیات هوشنگ ابتهاج نیز علاقه داشت.
دورران خدمت سربازی احمدرضا کمی متفاوت بود. او این دوران را بهعنوان آموزگاری از «سپاه دانش» سپری کرد. سپاه دانش نهاد آموزشی در آن زمان بود که دیپلمههای علاقهمند را موظف میکرد در روستاهای دورافتاده کشور با بیسوادی مبارزه کنند. احمدرضا احمدی در سال ۱۳۴۵ برای این کار به روستای ماهونک در استان کرمان فرستاده شد.
احمدرضا احمدی یکی از تأثیرگذارترین شاعران موج نوی ایران به شمار میرود. او بهاندازهای به ادبیات علاقه داشت که در سال ۱۳۴۳، گروه ادبی طرفه را تشکیل داد. در این انجمن ادبی، نام بزرگان دیگری نیز به چشم میخورد. بهرام بیضایی، اکبر رادی، محمدعلی سپانلو، مهرداد صمدی و نادر ابراهیمی از جمله مشاهیر این انجمن ادبی بودند.
نشان این انجمن ادبی یک خروس بود. اعضای آن را نیز اغلب جوانانی تشکیل میدادند که میخواستند در ادبیات ایران تحولی انقلابی ایجاد کنند. نشستهای این انجمن برای نقد آثار اعضا بود و درنهایت برخی از این آثار به همت همین انجمن به چاپ رسیدند.
او در سال ۱۳۴۵، پس از پایان دوران سربازی، در گروه صنعتی بهشهر مشغول به کار شد که در زمینه تبلیغات فعالیت میکرد. پس از مدتی، از آنجا به انتشارات «روزن» رفت. در همین دوران بود که برخی از کتابهای احمدی مانند «من حرفی دارم که شما بچهها باور میکنید» در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان چاپ شدند.
او مدتی از سوی کانون به آمریکا فرستاده شد تا دوره فیلم انیمیشن را در آنجا بگذراند. در همانجا نیز با سهراب سپهری آشنا شد. احمدرضا احمدی پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۵۰، در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بهعنوان مدیرتولید مشغول به کار شد. با وقوع انقلاب اسلامی ایران، بخش موسیقی کانون عملا تعطیل شد، بنابراین احمدی از سال ۱۳۵۸ فعالیت خود را در بخش انتشارات این مرکز بهعنوان ویراستار ادامه داد. او درنهایت در سال ۱۳۷۳ بازنشسته شد.
احمدرضا احمدی علاوهبر نقش بسزایی که در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشت، توانست جوایز و افتخارات متعددی کسب کند. برخی از جوایز او عبارتاند از:
اشعار احمدرضا احمدی تاکنون به چند زبان زنده دنیا مانند انگلیسی، عربی، فرانسوی، ایتالیایی ژاپنی و کرهای ترجمه شدهاند. این اشعار بهاندازهای شگفتانگیزند که در ذهن بیشتر عاشقان شعر و ادبیات حک شدهاند. شعر جمعه احمدرضا احمدی یکی از آنهاست:
میگفتند از کودکی به ما
که زمان باز نمیگردد
اما نمیدانم چرا
این بعدازظهرهای جمعه بازمیگشتند
احمدی علاوهبر شاعری و نمایشنامهنویسی، در نقاشی نیز حرفهایی برای گفتن داشت. این هنرمند بزرگ در طول سالها نمایشگاههای مختلفی برای عموم برگزار کرد که برخی از آنها عبارتاند از:
احمدرضا احمدی در ۲۲ تیر ۱۴۰۲ چشم از جهان فروبست تا پایتخت برای همیشه از قدمهای او خالی شود. در حال حاضر، خیابانی در تهران به نام این بزرگمرد ایرانی نامگذاری شده است. خیابان احمدرضا احمدی که پیش از این خیابان گیتی نام داشت، در محدوده خیابان نلسون ماندلا قرار دارد. نام این خیابان در آبان ۱۳۹۹ با تصویب اعضای شورای شهر تهران به نام این شاعر تغییر یافت.
این همه مرگ این همه پاییز از طاقت ما بیرون است
احمدرضا احمدی را در ایران بنیانگذار موج نو مینامند. او که از همان نوجوانی با اشعار بزرگانی همچون سعدی و نیما یوشیج آشنا شده بود، به شعر ایران سبک و سیاقی مدرن بخشید. مجموعه اشعار احمدرضا احمدی اولین بار در سال ۱۳۴۰ در کتابی با نام «طرح» منتشر شدند. او نویسنده و شاعر پرکاری بود. آثار او چه در زمینه شعر و چه در حوزه ادبیات کودک و نوجوان سرشار از رؤیاپردازیهای شاعرانهاند. شعر و کتابهای او اغلب بهسبک سوررئالاند.
احمدی نهتنها در شعر و ادبیات کودک و نوجوان تبحر خاصی داشت، بلکه مجموعه نمایشنامههایی خواندنی نیز دارد. صدای او نیز به آثار صوتی، دکلمهها و فیلمهای سینمایی مانند «بانوی اردیبهشت» رنگوبویی دیگر داده است.
دست تو چقدر تاخیر دارد
وقتی که چای گرم میشود
و تو
چای سرد را تعارف میکنی
این کتاب هفتمین رمان احمدرضا احمدی به شمار میرود. در این رمان، ماجرای نویسنده و شاعر روزنامهفروشی را میخوانید که باید مخارج درمان بیماریاش را تأمین کند. این کتاب از ۶۶ بخش نسبتا کوتاه تشکیل شده است و روایت جذابش خواننده را تا پایان با خود همراه میکند.
اگر به سبک شعر احمدرضا احمدی علاقه دارید، نباید خواندن این کتاب او را از دست بدهید. در این کتاب، اشعاری با مضامین عاشقانه و اجتماعی از این شاعر خیالپرداز نوشته شدهاند.
مجموعه ۷جلدی دفترهای سالخوردگی از جمله مشهورترین آثار احمد رضا احمدی هستند. هریک از کتابهای این مجموعه با نام خاصی منتشر شدهاند که بهترتیب عبارتاند از:
اشعار احمد رضا احمدی در این کتاب همگی در قالب شعر نو هستند. در «روبان قرمز» میتوانید اشعاری از او با مضامین تنهایی، فراموشی، دلتنگی و گذر زمان را بخوانید. با اینکه این اشعار مضامین غمانگیزی دارند، بارقههایی از امید به زندگی را نیز میتوانید در آنها حس کنید.
یکی از مجموعه اشعاری که در آخرین سالهای زندگی احمد رضا احمدی منتشر شده، «خفتگان غرق در عسل و ابریشم» است. در بخشی از این کتاب سرشار از خیالپردازیهای شاعرانه میخوانیم:
اما این خفتگان غرق در عسل و ابریشم از خواب بیدار نمیشوند
احمدی علاوهبر شاعری و نویسندگی، نقاشی چیرهدست نیز بود. او تصویرپردازیهای شاعرانه را نهتنها روی بوم نقاشی، بلکه در شعرهای زیبایش نیز به نمایش درمیآورد. در حقیقت مجموعه اشعار او نمایشگاه نقاشیهایش در قالب کلماتاند. مجموعه شعر پاییز احمدرضا احمدی نیز یکی از همین نمایشگاههای اوست.
شنیدن عاشقانه های احمدرضا احمدی با صدای گرم و دلنشین او شور و حالی دیگر دارد. اشعار این کتاب که بهسبک سپید و نیمایی سروده شدهاند، مضامینی از عشق و احساسات انسانی دارند. پس اگر به دنبال عاشقانه ترین شعر احمدرضا احمدی هستید، میتوانید آن را در این کتاب با صدای خود شاعر بشنوید. این کتاب صوتی از ۱۷ بخش تشکیل شده است که هرکدام کمتر از ۷ دقیقه را به خود اختصاص دادهاند.
این کتاب ماجرای کارگردانی را روایت میکند که در دوران دانشجویی به کافهای در پاریس رفتوآمد میکند. روی دیوار این کافه، یادگاریها و دستنوشتههایی از مشتریان حک شدهاند که مضامینی از عشقهای ازدسترفته و حالوهوای جنگ در فرانسه را در بر دارند. همین دستنوشتهها درنهایت سوژه فیلم کارگردان میشوند.
در این کتاب، داستان مرد خیالبافی را میخوانید که بهتازگی از همسرش جدا شده است. او در آپارتمان ساکتش در رؤیای ویلایی رو به دریا سیر میکند که معماران ایتالیایی و فرانسوی آن را ساختهاند. روایت نویسنده از زندگی این مرد خیالپرداز چنان جذاب است که خواننده را تا پایان به دنبال خود میکشد.
شهر پاریس را اغلب به زرقوبرق و کافههای زیبایش میشناسند، اما آیا زندگی در این شهر با فقر و تنگدستی هم دلنشین است؟ نویسنده در این کتاب به این سؤال پاسخ میدهد و تجربه زندگی فقیرانه خود در این شهر را بازگو میکند.
احمدرضا احمدی در طول سالهای حضور در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برای این گروه سنی کتابهای بینظیری نوشت. یکی از این کتابها «از کلید آبیرنگ گاهی صدای دریا را میشنید» است. در این کتاب، داستان دختر و پسری را میخوانید که از شرق و غرب ساحل به دریا میرسند.
این کتاب داستان شاعرانه دخترکی را به تصویر میکشد که بهتنهایی در کنار ساحل نشسته است و با صدای نیلبک خود به دنیای اطراف جان میبخشد.
رؤیاهای کودکانه مانند دوچرخهسواری، برفبازی و بازگشت پدر موضوعات این کتاباند. در این کتاب که برای گروه سنی الف و ب نوشته شده است، داستان پسرکی را میخوانیم که آرزو دارد صاحب دوچرخه شود. او روزی از خواب بیدار میشود و پشت در اتاقش دوچرخهای میبیند.
تابهحال به این فکر کردهاید که اگر همهچیز به رنگی غیرمعمول درمیآمد چه اتفاقی میافتاد؟ نویسنده در این کتاب کودکانه به این مسئله فکر کرده است. در کتاب «باران دیگر نمیبارید» ماجرای شهری را میخوانید که در آن همهچیز بر اثر بارانی رنگارنگ به رنگهای غیرعادی درآمدهاند. خواندن این کتاب با تصویرگریهای زیبای ماهنی تذهیبی قوه تخیل کودکان را تقویت میکند.
این کتاب برای گروه سنی د و ه نوشته شده است و در آن ماجرای شاعرانه گلدانهای لادن، شمعدانی و نرگس و خانههایی را میخوانید که در آنها زندگی میکنند.
کتاب «تکه ابر، شاخه نرگس» یکی از کتابهای مجموعه صلح و دوستی انتشارات علمی و فرهنگی است که «کتابهای پرنده آبی» نامیده میشوند. در این کتاب، ماجرای پسرکی را میخوانید که با تکهای ابر، پرنده آبی و یک شاخه گل نرگس همسفر میشود.
احمدرضا احمدی شاعر، نویسنده، نمایشنامهنویس و نقاش برجسته ایرانی بود، اما اغلب او را به سرودن شعرهای خیالپردازانه میشناسند. آنچه در این مقاله معرفی کردیم، تنها بخشی از آثار فراوان این شاعر بزرگ بود. آیا شما تابهحال آثار او را خواندهاید؟
منابع دیگر: heromehr و andishmandpub و navaar
پاسخ ها