بی جنس گرایی نوعی گرایش است که از شخصیت انسان نشئت میگیرد و کشش جنسی را در او به صفر میرساند. افراد آسکشوال نیاز عاطفی دارند و روابط صمیمانه ایجاد میکنند، اما حتی هنگام فعالیت جنسی هم کمترین کشش و جاذبه را احساس میکنند. در این مقاله، درباره آسکشوال نوشتهایم و تا حدی با حقایق مربوط به این گروه آشنا میشویم.
بیجنسگرایی، هیچجنسگرایی یا آمیزشناخواهی (Asexuality) مثل همجنسگرایی، دوجنسگرایی و دگرجنسگرایی نوعی گرایش جنسی است. در این حالت، فرد علاقه چندانی به برقراری رابطه جنسی ندارد و کشش جنسی را احساس نمیکند. از آنجا که بیجنسگرایی هم هویت است و هم طیف، شدت آن بین افراد آسکشوال متفاوت است. مثلا بعضی از آنها فقط در رابطه عاشقانه عمیق کشش جنسی را احساس میکنند و برخی هم بهرغم بیمیلی، رابطه برقرار میکنند و حتی تشکیل خانواده میدهند.
در واقع جذابیت جنسی برای فرد بیجنسگرا به شکلهای دیگری بروز میکند، مثل:
افراد بیجنسگرا میتوانند عاشق شوند، ازدواج کنند و بچهدار شوند، اما همچنان به برقراری ارتباط جنسی بیمیل باشند. در واقع بیجنسگرایی معرف تمایل قلبی افراد است، نه اعمالشان در واقعیت.
گفتیم که بیجنسگرایی طیف است و افراد آسکشوال کشش جنسی متفاوت و متغیر دارند. چند زیرگروهی که در ادامه معرفی کردهایم، درجات مختلف بیجنسگرایی را بهتر توصیف میکنند.
جهتگیری افراد آسفلاکس بهمرور زمان تغییر میکند، اما هویتشان بیجنسگرا میماند. مثلا ممکن است به رابطه جنسی کاملا بیمیل باشند، ولی هرازگاهی بخواهند آن را تجربه کنند. این انعطاف و تغییرپذیری در واقع هویت آنهاست.
افراد دمیسکسوال جذابیت جنسی و عاشقانه را فقط بعد از ایجاد رابطه عاطفی نزدیک تجربه میکنند. در نبود این ارتباط عاطفی و عاشقانه، میل جنسی خاموش و فعالیت جنسی فراموششده است. بسیاری از آنها تا وقتی عاشق نشوند، معاشقه نمیکنند.
فرایسکشوال یا شخصیت فراجنسی در ابتدای رابطه جذابیت جنسی را احساس میکند، اما بعد از شکلگیری پیوند عاطفی، کشش جنسی خود را بهمرور از دست میدهد.
گریسکشوالها در ناحیهای خاکستریرنگ بین خواستن و نخواستن فعالیت جنسی قرار میگیرند. آنها بهندرت جاذبه جنسی را احساس میکنند. اگر هم بکنند، بهقدری ضعیف است که نمیتوانند بر اساس آن دست به عمل بزنند. افراد گریسکشوال یا گریرومانتیک گاهی جذابیت عاشقانه و گاهی جذابیت جنسی را احساس میکنند، میل جنسی بسیار کمی دارند و فقط در شرایط بسیار خاص از روابط جنسی یا عاشقانه لذت میبرند.
این دسته از افراد بهرغم تجربه جاذبه جنسی، دوست ندارند درگیر احساسات متقابل شوند و اگر احساس کنند بهچشم فرد مقابل جذاب به نظر میرسند، کشش جنسی خود را کاملا از دست میدهند. به همین خاطر معمولا دنبال شروع رابطه جنسی نیستند.
افرادی با جهتگیری آرومانتیک جذابیت عاشقانه را احساس نمیکنند و دوستی نزدیک و روابط غیرعاشقانه را ترجیح میدهند. بسیاری از آنها به عشق افلاطونی روی میآورند.
بیجنسگرایی بیماری نیست. بنابراین لزوما علت زمینهای ندارد و نمیتوان آن را به ژنتیک یا ترومای قبلی ربط داد. این افراد نه حتما تجربه سوءاستفاده جنسی در کودکی را دارند، نه بهسبب آسیبهای عاطفی میل جنسی خود را از دست دادهاند. بسیاری از آنها صمیمیت را صرفا با همراهی و فعالیتهای مشترک تجربه میکنند. اما اگر این بیجنسی و بیکششی موجب پریشانی و نارضایتی شود، باید آن را با درمانگر متخصص در میان گذاشت.
عدهای دلیل بیجنسگرایی را بهاشتباه نیافتن شریک مناسب میدانند، در حالی که مسئله یافتن عشق و داشتن ارتباط عاشقانه نیست؛ بسیاری از این افراد میل زیادی به روابط عاشقانه دارند و اتفاقا روابط عاشقانه سالم و شادی برقرار میکنند. مسئله اینجاست که برای آنها نه عشق شرط برقراری ارتباط جنسی است، نه ارتباط جنسی شرط عشق!
شاید اگر برای تشخیص آسکشوال تست وجود داشت، شناسایی این گرایش برای اطرافیان فرد یا حتی خود او راحتتر بود. اما متأسفانه هیچ آزمایش خاصی برای تأیید یا رد بیجنسگرایی نیست. البته میتوان با چند پرسش مهم و ارزیابی صادقانه تمایلات خود، احتمال آسکشوالیتی را تا حد زیادی بررسی کرد. با این چند سؤال شروع کنید:
این سؤالات هیچ پاسخ «درست» یا «نادرستی» ندارند، اما قطعاً شما را به فکر فرو میبرند.
افراد آسکشوال میتوانند با افراد غیرآسکشوال وارد روابط عاشقانه شوند و ارتباط سالمی داشته باشند، البته بهشرطی که صادقانه درباره فرکانس و شدت و نوع فعالیتهای جنسی صحبت کنند و برایش مرز بگذارند. افراد باید بدانند و بپذیرند که جذابیت جنسی بهمرور زمان تغییرپذیر است. هرگز نمیتوان از فردی بیجنسگرا انتظار داشت یکشبه نهایت کشش جنسی را احساس کند.
تجرد یا پرهیز از رابطه جنسی انتخاب آدمهاست، در حالی که بیجنسگرایی هویت فرد آسکشوال است. گروه اول کشش جنسی را احساس میکنند اما به دلایل شخصی، مذهبی یا فرهنگی (معمولا موقتا) آگاهانه فعالیت جنسی را کنار میگذارند. مثلا بعضی از آنها تصمیم میگیرند بهرغم کشش جنسی شدید، تا زمان ازدواج ارتباط جنسی نداشته باشند.
گروه دوم اما نه دلایل مذهبی دارند، نه تحتفشار سرکوب جنسی هستند، نه ترس از صمیمیت دارند و نه کهولت سن موجب بیمیلی آنها شده است. این حالت با اختلال بیمیلی جنسی یا اختلال بیزاری جنسی نیز متفاوت است. تمام این شرایط سلامت روان موجب اضطراب جنسی فرد هنگام معاشقه میشوند، اما تنها اضطراب افراد آسکشوال ناشی از فشار اجتماعی است.
اولین و بزرگترین چالش افراد بیجنسگرا توضیحدادن این جهتگیری به اطرافیان است، بهخصوص کسانی که نمیدانند آسکشوال چیست و بیجنسگرا کیست. این موضوع بیشتر از همه برای خانواده و دوستان نزدیک فرد آسکشوال نگرانکننده است، چون خیال میکنند او هرگز رابطه عاشقانه را تجربه نمیکند. بنابراین اولین قدم مطمئنکردن آنها از تمایل به دوستی و حتی ازدواج است. البته هیچکس ناچار به توضیحدادن شرایط خود به دیگران نیست. تمایلات عاشقانه و جنسی انسان تنها به خود او و شریک زندگیاش مربوط میشوند. اگر احساس خوبی به توضیحدادن جزئیات تمایلات خود ندارید، کافی است صرفا اطرافیان را از خوببودن حال خود مطمئن کنید.
آسکشوالها بیمیلی جنسی ندارند. بسیاری از آنها برای ارضای میل جنسی (لیبیدو) خود، برای خوشحالی شریک زندگی خود، برای تجربه فیزیکی رابطه جنسی، برای بچهدارشدن یا برای لمس و نوازششدن رابطه برقرار میکنند. اما در ذهن خود، حتی در مواجهه با جذابترین آدمها، کمترین کشش و جذابیت جنسی را احساس میکنند.
فردی آسکشوال شاید هیچوقت از نظر جنسی جذب کسی نشود، اما از تجربه جذابیت عاشقانه بینصیب نباشد. او میتواند همجنسگرا باشد و جذب افراد همجنس خود شود، یا دگرجنسگرا باشد و به جنس مخالف علاقه نشان دهد. حتی ممکن است این رابطه عاشقانه را با آسکشوالی دیگر برقرار کنند.
برخی از این افراد شناختی از جذابیت رمانتیک ندارند و بهدنبال ایجاد روابط عاشقانه نیستند. در عوض عشق افلاطونی را ترجیح میدهند که از جنس دوستی است و بهاندازه رابطه عاشقانه تعهد دارد.
گاهی ظرفیت کشش جنسی افراد آسکشوال بهمرور زمان تغییر میکند. به همین خاطر بسیاری از آنها هویت خود را سیال میدانند. یک روز احساس میکنند بیجنسگرا هستند چون کمترین جاذبه جنسی را احساس میکنند و روز دیگر احساس متفاوتی دارند و گرایش دیگری را انتخاب میکنند. ممکن است فردی که تا امروز خود را دگرجنسگرا یا دوجنسگرا میدانست، امروز اعلام کند که بیجنسگراست. نه به این معنی که تا امروز در اشتباه بوده است، بلکه به این معنی که گرایش جنسی رشد میکند و تغییرپذیر است.
هدف از نوشتن این مقاله آشنایی با مفهوم بی جنس گرایی و دیدگاه جامعه آسکشوال به رابطه جنسی بود. فراموش نکنید که توصیف هر فرد از جنسیت، گرایش و هویتش انتخاب اوست. اوست که تعیین میکند در کدام مرحله بیجنسگرایی ایستاده و چقدر به جاذبههای جنسی آدمها بیتفاوت است.
شما اطلاعات بیشتری درباره آسکشوالها دارید؟ اگر چیزهای مفید و ارزشمندی درباره این افراد میدانید، حتما آنها در بخش نظرات با ما و کاربران ما در میان بگذارید.
پاسخ ها