برای آگاه بودن

برای آگاه بودن

نشریه آنلاین آگاه، برای آنان که به یادگیری علاقمندند
توسط ۱ نفر دنبال می شود

ترتیب تولد در خانواده چه تأثیری بر شخصیت ما دارد؟

ترتیب تولد در خانواده چه تأثیری بر شخصیت ما دارد؟

شخصیت هر فرد تحت‌تأثیر عناصر مختلفی شکل می‌گیرد. روان‌شناسانی که بیشتر روی تأثیر عوامل محیطی و اجتماعی بر شخصیت افراد تأکید دارند، بر این باورند که ترتیب تولد فرزندان ممکن است بر خصوصیات رفتاری، علایق، انگیزه‌ها، ارزش‌ها، خودپنداره‌ها و توانایی‌های افراد تأثیر داشته باشد. در این مقاله، نظریه «ترتیب تولد» را مفصل بررسی و ویژگی‌هایی را معرفی می‌کنیم که هر فرد با توجه به اینکه فرزند چندم خانواده است شاید بروز دهد. اگر دلتان می‌خواهد بدانید ترتیب تولد شما در خانواده چه تأثیری بر خصوصیات رفتاری‌تان دارد، در ادامه با ما همراه باشید.

نظریه ترتیب تولد چیست؟

بنیان‌گذار نظریه «ترتیب تولد» آلفرد آدلر (Alfred Adler) بود که در سال ۱۸۷۰ در اتریش به دنیا آمد و یکی از مشهورترین نظریات روان‌شناسی قرن بیستم را ابداع کرد. او تحصیلات عالی خود را در رشته پزشکی پی گرفت و در طول حرفه پزشکی‌اش با زیگموند فروید و سایر روان‌شناسان مطرح هم‌عصر خود آشنا شد. برخلاف فروید، آدلر معتقد بود که جنبه‌های اجتماعی زندگی یک فرد به‌اندازه افکار و احساسات درونی او مهم است. به‌عقیده آدلر، یکی از تأثیرات مهم محیط بر زندگی فرد ترتیب تولد او در خانواده است که احتمال دارد افکار و رفتار کودک را تغییر دهد.

به‌عقیده آدلر، ممکن است ترتیب تولد پویایی خانواده را دستخوش تحول کند و باعث دگرگونی تعامل بین والدین و فرزندان شود. مثلا آدلر استدلال کرد که فرزند اول اغلب تا پیش از به‌دنیا‌آمدن خواهر و برادر، از توجه و مراقبت دائمی والدین خود بهره‌مند است. این مسئله ممکن است باعث افزایش اعتمادبه‌نفس و مسئولیت‌پذیری فرزند اول شود. با همین‌ استدلال، فرزند دوم معمولا مجبور می‌شود برای جلب‌توجه رقابت کند و طبیعتا فرد سرکش‌تری خواهد شد. همچنین به‌گفته آدلر، فرزند آخر معمولا لوس‌تر، نازپرورده‌تر، برون‌گراتر و بی‌خیال‌تر است. در ادامه، صفاتی را مرور می‌کنیم که احتمالا ترتیب تولد در هر فرد ایجاد می‌کند.

تکفرزندها

ترتیب تولد در خانواده چه تأثیری بر شخصیت ما دارد؟

در مقایسه با کودکانی که خواهر و برادر دارند، تک‌فرزندها اغلب بیشتر از توجه بزرگ‌سالان بهره‌مند می‌شوند. در واقع اغلب تعاملات آنها با افراد مسن‌تر انجام می‌شود و در بسیاری موارد احساس «بزرگ‌سال کوچک» را پیدا می‌کنند. ازاین‌رو، تک‌فرزندان اغلب بالغ‌تر از هم‌سالانی که خواهر و برادر دارند به نظر می‌رسند و مهارت‌های ارتباطی پیشرفته‌تری دارند. آنها بیشتر در ارتباط با بزرگ‌سالان احساس آرامش می‌کنند و ممکن است تعامل و همکاری با هم‌سالان خود را به‌خوبی نیاموزند.

تک‌فرزندها اغلب در بیان احساسات و افکار خود راحت‌ترند و از فعالیت‌های انفرادی که تخیل آنها را تحریک می‌کند، لذت می‌برند. آنها معمولا متکی به خودند و ترجیح می‌دهند تا حد ممکن از فرد دیگری درخواست کمک نکنند. تک‌فرزند ممکن است این ویژگی‌های شخصیتی را بروز دهد:

  • معمولا تمایلی به همکاری با دیگران ندارد.
  • اعتماد‌به‌نفس زیادی دارد و خودمحوری در او به چشم می‌خورد.
  • اگر نتواند طبق روش و تفکر خود عمل کند، حس می‌کند دچار تبعیض و بی‌عدالتی شده‌ است.
  • به پیرامون خود حساس‌تر است.
  • نسبت به سن خود بالغ‌تر و پخته‌تر به نظر می‌رسد، اما ممکن است نتواند با هم‌سالانش ارتباط خوبی برقرار کند.
  • از زبان بزرگ‌سالان در مکالماتش استفاده می‌کند.
  • از اینکه در مرکز توجه باشد، لذت می‌برد.

فرزند اول

فرزند اول تا پیش از به‌دنیاآمدن خواهر و برادر جدید، تک‌فرزند محسوب می‌شود. پس ممکن است برخی از خصوصیات شخصیتی تک‌فرزندها را بروز دهد و پیوند قوی‌تری با پدر و مادر خود داشته باشد. همچنین احتمالا حس اعتماد‌به‌نفس و اقتدار بیشتری خواهد داشت.

پدر و مادر اغلب برای تربیت فرزند اول ممکن است تجربه کافی نداشته باشند و در خصوص چیزهای کوچک بیش‌ازحد سختگیر و عصبی باشند. این مسئله ممکن است کودک را به فردی کمال‌گرا تبدیل کند که همیشه برای جلب رضایت والدین خود تلاش مضاعف می‌کند. همچنین انتظارات زیاد والدین از فرزند اول ممکن است باعث شود او همواره فردی مضطرب باشد که مسئولیت زیادی بر دوش خود حس می‌کند.

ویژگی‌های فرزند اول

فرزند اول معمولا توانایی رهبری و مسئولیت‌پذیری زیادی دارد و به اخلاق کاری متعهدتر است. همچنین می‌تواند الگویی برای برادرها و خواهرهای کوچک‌ترش باشد. بااین‌همه، شاید این مسئله او را در معرض حس اضطراب بیش‌ازحد قرار دهد و باعث شود فرزند اول ترس بیش‌ازحدی از شکست‌خوردن و ناامیدکردن والدینش داشته باشد. در کل فرزند اول ممکن است چنین ویژگی‌هایی داشته باشد:

  • از رهبری و سردسته‌بودن در گروه‌ها لذت می‌برد.
  • احساس برتری از سایر کودکان دارد؛ از کنترل‌کردن دیگران خوشش می‌آید و مایل است رئیس یا مستبد به نظر برسد.
  • دستاوردطلب و جاه‌طلب است و می‌خواهد در هر کاری که انجام می‌دهد بهترین باشد.
  • می‌تواند اعتماد بزرگ‌ترها را جلب کند و در کارها دقت بیشتری به خرج می‌دهد. به‌دلیل حس غرور و برتری مسئولیت زیادی می‌پذیرد، اما اغلب برای انجام مسئولیت‌های خود استرس زیادی تحمل می‌کند.
  • احتمال دارد پس از تولد فرزند دوم، دچار احساس کمبود توجه یا بی‌مهری از سوی والدین شود. در این‌ حالت، ممکن است رفتاری خاص (خوب یا بد) پیش بگیرد تا توجه والدین را دوباره به خود جلب کند.
  • دوست دارد رضایت دیگران را جلب کند و در بسیاری موارد به‌دنبال توجهی است که والدین پیش از به‌دنیاآمدن فرزند دوم و سوم به او می‌کردند.
  • می‌تواند در کارهای خود محتاط و منظم عمل کند. در کل کمال‌گراتر است و در تحصیلات عملکرد بهتری از خود نشان می‌دهد.
  • اغلب منعطف نیست و تغییر را دوست ندارد. معمولا از حاشیه امن خود خارج نمی‌شود. همچنین ممکن است ترس شدیدی از شکست داشته باشد و دستاوردهای خود را ناچیز بشمارد.

فرزند دوم

فرزند دوم اغلب در سایه فرزند اول بزرگ می‌شود. او زندگی را در حالی آغاز می‌کند که از ابتدا باید توجه و محبت والدین را با فرزند اول شریک شود. فرزند دوم الگویی در قالب فرزند اول دارد، بنابراین گاهی سعی می‌کند خود را به فرزندان بزرگ‌تر نزدیک‌تر کند و در جایگاه آنها قرار بگیرد. او ممکن است احساس حقارت کند و در تقلا برای مطابقت با دستاوردهای خواهر یا برادر بزرگ‌تر خود باشد. همچنین ممکن است راهی کاملا جداگانه پیش بگیرد و خارج از خانواده به‌دنبال گسترش روابط اجتماعی خود باشد.

فرزند دوم گاهی به‌دلیل تلاش برای متمایزکردن خود انگیزه و اراده بسیار زیادی برای موفقیت خارج از محیط خانه نشان می‌دهد. او می‌تواند سریع‌تر روابط اجتماعی خود را گسترش دهد و در تعامل با دیگران مهارت بیشتری دارد. همچنین فرزند دوم ممکن است برای اثبات فردیت خود، رقابتی‌تر و سرکش‌تر شود. او گاهی در فعالیت‌های جدیدی شرکت می‌کند که او را از فرزند اول متمایز می‌کنند.

ویژگی‌های فرزند دوم

فرزند دوم ممکن است چنین ویژگی‌هایی داشته باشد:

  • تلاش می‌کند رقابتی به نظر برسند و به توانایی‌هایی دست پیدا کنند که فرزند اول ندارد.
  • گاهی سعی می‌کند صلح‌طلب باشد و همه را از خود راضی نگه دارد و گاهی میل به عصیان و سرکشی دارد.
  • اغلب می‌کوشد با رسیدن به استقلال نیازی به حمایت و جلب‌توجه دیگران نداشته باشد.
  • روابط اجتماعی و دایره دوستان گسترده‌ای دارد و تمایل دارد در فعالیت‌های منحصربه‌فرد شرکت کند.

فرزندان میانی

خواهر و برادر در حال دویدن در پله‌ها

ممکن است فرزندان میانی دچار چالش‌های بیشتری شوند. آنها نه موقعیت کوچک‌ترین فرزند را دارند و نه توانسته‌اند شبیه به کودکان بزرگ‌تر مدتی تک‌فرزند باشند. کودکان میانی خانواده، به‌خصوص در خانواده‌های بزرگ‌تر، تلاش می‌کنند از همکاری و صلح‌طلبی برای رسیدن به خواسته‌هایشان استفاده کنند و بیشتر برای راضی نگهداشتن دیگران سعی می‌کنند.

گاهی به فرزندان میانی «فرزند فراموش‌شده» هم می‌گویند. فردی که فرزند وسط خانواده است، ممکن است حس کند نادیده گرفته می‌شود و باید برای یافتن جایگاه متمایز خود در خانواده بیش‌ازحد تلاش کند. بنابراین فرزند میانی معمولا مهارت‌های مذاکره و میانجی‌گری بیشتری دارد و صلح‌طلب‌تر است. فرزند میانی می‌تواند مهارت‌های ارتباطی عالی، همدلی، سازگاری و انعطاف‌پذیری فوق‌العاده‌ای از خود نشان دهد.

ویژگی‌های فرزند میانی

فرزند میانی ممکن است نیازمند جلب‌توجه و دریافت تأیید به نظر برسد و اغلب چنین ویژگی‌هایی دارد:

  • ممکن است حس کند زندگی عادلانه نیست و نیازهایش نادیده گرفته می‌شوند. همچنین احتمال دارد حس کند در میان خانواده گیر افتاده‌ است.
  • اغلب حس می‌کند حقوق و مسئولیت‌های فرزند بزرگ‌تر یا امتیازهای فرزندان کوچک‌تر را ندارد.
  • احتمالا بیشتر سازش‌پذیر است و می‌کوشد بقیه را همیشه راضی نگه دارد.
  • از همان کودکی یاد می‌گیرد که چگونه با مذاکره و سازش راه خود را همه‌جا باز کند.
  • دوستان متعددی دارد و دایره اجتماعی بزرگ‌تری دور خود شکل می‌دهد. از آنجا که ممکن است در خانواده کمتر به او توجه شود، روابط مستحکم‌تری با دوستانش ایجاد می‌کند.
  • ممکن است برون‌گرا باشد و بیشتر از سایر کودکان شیطنت‌ کند.
  • احتمال دارد رفتار خشنی با خواهر یا برادر کوچک‌تر از خود داشته باشد.

فرزند آخر

کوچک‌ترین فرزند خانواده اغلب توجه بیشتری از والدین دریافت می‌کند، زیرا سایر خواهرها و برادرها در حال رشد و مستقل‌شدن هستند و نیاز چندانی به توجه ندارند. همچنین والدین تجربه کافی کسب کرده‌اند و در خصوص فرزند آخر سختگیری چندانی به خرج نمی‌دهند. بنابراین فرزند آخر احتمالا برون‌گراتر و بی‌پرواتر است و راحت‌تر افکار و احساساتش را بروز می‌دهد.

فرزند آخر معمولا با استانداردهای سختگیرانه‌ای که در حق فرزند اول اِعمال شده‌اند بیگانه است و احتمالا از خواهران و برادران بزرگ‌تر کمتر تنبیه می‌شود. بنابراین انتظار نمی‌رود فرزند آخر نظم و قوانین خانوادگی، فرهنگی و اجتماعی را به‌خوبی یاد بگیرد.

ویژگی‌های فرزند آخر

فرزند آخر ممکن است چنین خصوصیاتی داشته باشد:

  • احتمالا جذاب و برون‌گراست و می‌تواند به‌دنبال جلب‌توجه باشد.
  • احساس ماجراجویی دارد و ممکن است به‌دنبال تجربیات نامتعارف باشد.
  • گاهی رفتاری مشابه تک‌فرزندها نشان می‌دهد و خودمحور عمل می‌کند.
  • تلاش می‌کند از والدین و اطرافیان امتیازات بیشتری بگیرد.
  • حس می‌کند سایر کودکان بزرگ‌تر و توانمندترند. گاهی ممکن است احساس حقارت کند.
  • انتظار دارد دیگران برایش تصمیم بگیرند و مسئولیت بپذیرند. در بسیاری موارد نمی‌تواند منظم باشد.
  • ممکن است جدی گرفته نشوند. بنابراین می‌خواهد سریع‌تر رشد کند تا به سایر خواهرها و برادرهایش برسد.

سایر عوامل تأثیرگذار بر شکل‌گیری شخصیت کودک

پویایی هر خانواده متفاوت و منحصربه‌فرد است. بی‌شک ترتیب تولد تنها عامل مؤثر بر پیچیدگی‌های شخصیت فرد نیست. چگونگی رشد کودک وابسته به عوامل متعددی است و ترتیب فرزندان در هر خانواده ممکن است به ایجاد ویژگی‌های شخصیتی خاص همان خانواده منجر شود. مثلا اگر پدر و مادر مجدد ازدواج کرده باشند، فرزند اول هریک از آنها ممکن است به‌دنبال جست‌وجوی جایگاه ویژه خود در خانواده و حفظ «وضعیت اولین فرزند» باشد.

همچنین فاصله سنی نیز در شکل‌گیری خصوصیات رفتاری نقش دارد. مثلا خانواده‌ای با ۷ فرزند ممکن است باعث شود کودکان به ۲ یا ۳ زیرگروه مجزا تقسیم شوند و شاهد بروز صفات فرزند اول یا فرزند آخر در ۲ یا ۳ فرزند خانواده باشیم. علاوه‌بر این، گاهی کودکانی که با ناتوانی جسمی یا ذهنی متولد می‌شوند، اغلب صفات فرزند آخر را نشان می‌دهند و نیازمند توجه بیشترند؛ حتی اگر کودکانی بعد از آنها به دنیا بیایند.

بد نیست به جنسیت کودکان هم اشاره کنیم. رقابت ذهنی بین کودکان معمولا بین جنس موافق بیشتر شکل می‌گیرد و ممکن است تا اوایل جوانی یا حتی فراتر از آن در بزرگ‌سالی هم ادامه پیدا کند. شرایط خاص فرزندخوانده‌ها هم گاهی سبب می‌شود توجه والدین به کودک تازه‌وارد بسیار زیاد یا بسیار کم باشد. بدیهی است که این مسئله بر ارتباط کودک با فرزندان بیولوژیکی آن خانواده اثیر می‌گذارد.

آیا ممکن است ترتیب تولد ویژگیهایی تغییرناپذیر در فرد ایجاد کند؟

خیر. شخصیت کودک صرفا بر اساس موقعیت تولد او در خانواده شکل نمی‌گیرد. عوامل متعددی از جمله وضعیت اجتماعی، وضعیت اقتصادی، نگرش و رویکرد تربیتی والدین، نقش‌های جنسیتی و تأثیرات اجتماعی نیز در شکل‌گیری شخصیت افراد نقش بسزایی دارند. ترتیب تولد ممکن است برخی از بخش‌های شخصیت را توضیح دهد، اما همه عوامل از جمله تأثیرات جامعه، فرهنگ، اقتصاد، تربیت والدین، تجربیات زندگی و ژنتیک باید در رشد شخصیت در نظر گرفته شوند.

گاهی ممکن است کوچک‌ترین فرزند ویژگی بزرگ‌ترین فرزند را نشان دهد و بالعکس. هر کودک منحصربه‌فرد است. در واقع می‌توان از ترتیب تولد برای کمک به فرزندپروری استفاده کرد. اما مهم‌ترین مسئله فردیت کودک است و ترتیب تولد فقط یکی از ده‌ها عامل مؤثر بر رشد فرد است. نمی‌توان خصوصیات ترتیب تولد را به همه افراد تعمیم داد. رفتار انسان بسیار پیچیده است و ویژگی‌های مختلفی ممکن است سبب شوند فرد رفتاری کاملا متضاد با خصوصیات مربوط به ترتیب تولد خود نشان دهد.

کلام آخر

ترتیب تولد ممکن است تأثیر چشمگیری بر شکل‌گیری شخصیت فرد داشته باشد، اما بی‌شک عوامل متعدد دیگری هم در پررنگ‌شدن یا کم‌رنگ‌شدن خصوصیات رفتاری مختلف نقش دارند. همچنین وضعیت و پویایی هر خانواده متفاوت است و به‌راحتی نمی‌توان با چند ویژگی ساده تأثیر ترتیب تولد بر فرزندان را توصیف کرد. مهم‌ترین مسئله اجتناب از داشتن فرضیات سخت و متعصبانه به شخصیت انسان‌هاست. تمام افراد چندوجهی هستند و تنها مسئله‌ای که می‌تواند ما را به شناخت شخصیت افراد نزدیک‌تر کند، پذیرش فردیت و شناخت تنوع طبیعت انسان‌هاست.

شما فرزند چندم خانواده هستید؟ آیا خصوصیاتی که نام بردیم، درباره شما هم صدق می‌کنند؟ در صورت تمایل، نظر ارزشمندتان را با ما و خوانندگان عزیز در میان بگذارید.

برای آگاه بودن
برای آگاه بودن نشریه آنلاین آگاه، برای آنان که به یادگیری علاقمندند

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋