بعد از اتفاقی ناگوار، مدتی طول میکشد تا بر اندوه ناشی از آن غلبه کنیم و دوباره احساس امنیت کنیم. این حس ناامنی توأم با دلسردی و گوشهگیری نتیجه ترومای روحی است که شاید نتیجه تصادف، تجاوز، خشونت خانگی، مرگ یا انواع بلایای طبیعی باشد. همراه ما باشید تا ببینید تروما یعنی چه؟
ترومای روحی نتیجه اتفاقات پراسترسی است که در لحظه احساس امنیت را از فرد میگیرند و او را دچار درماندگی میکنند بهگونهای که خاطره آن ناراحتی برای همیشه با اضطراب و ناراحتی در ذهن فرد گره میخورد و بسته به اتفاق پیشآمده، تخم احساساتی همچون دلسردی و بیاعتمادی را در وجودش میکارد.
وجه اشتراک بیشتر تجربههای تروماتیک بهخطرافتادن امنیت است. هرچه بیشتر احساس ترس و درماندگی کنید، شدت تروما بیشتر و این زخم کاری عمیقتر خواهد بود.
ترومای روحی ممکن است ناشی از این موارد باشد:
همه ما قربانی حملات تروریستی نبودهایم و اتفاقات ناگواری مثل سقوط هواپیما یا سوءقصد را از سر نگذراندهایم. بااینحال تصاویر دلخراش اخبار وحشتناک بلایای طبیعی و انسانی را هر روز در شبکههای اجتماعی میبینیم، جزئیات آنها میخوانیم و در معرض ترومای جمعی قرار میگیریم. تداوم این اخبار بر سیستم عصبی مغز ما اثر میگذارد و بهمرور موجب استرس تروماتیک در موقعیتهای مختلف میشود.
همه ما در طول زندگی در معرض اتفاقات ناگوار قرار میگیریم، اما کسی بیشتر آسیب میبیند که قبلا، بهخصوص در دوران کودکی، طعم آسیب را چشیده باشد. ترومای کودکی نتیجه هر اتفاقی است که امنیت را از کودک بگیرید. مسائلی همچون:
کودکی دوره تجربههای شیرین است. اثر عمیق اتفاقات ناخوشایند این دوران، تا مدتها در ناخودآگاه فرد باقی میماند، ترس و درماندگی را به بزرگسالی منتقل و زمینه آسیبهای بعدی را فراهم میکند.
هیچ رفتار درست یا غلطی وجود ندارد و واکنش آدمها به تروما متفاوت است. یکی با علائم روحی مثل انکار، ناباوری، سردرگمی، عصبانیت، اضطراب، ترس، حس گناه و شرم، غم یا ناامیدی دستوپنجه نرم میکند و ناخودآگاه از دیگران کنارهگیری میکند. دیگری از علائم فیزیکی مثل بیخوابی، کابوسهای شبانه، خستگی، مشکل تمرکز، بیقراری دست و پا، تپش قلب، درد یا تنشهای عضلانی رنج میبرد.
بعد از وقوع اتفاق ناگوار، فرد چند روز تا چند ماه با علائم تروما دستوپنجه نرم میکند تا آرامآرام احساس کند رو به بهبودی است. اما تسکین علائم بهمعنی درمان تروما نیست. گاهی فرد خیال میکند آن اتفاق را کاملا پشتسر گذاشته است، اما در موقعیتهای خاص، مثلا سالگرد همان واقعه تکرار آن، بار دیگر هرآنچه بر او گذشته بهوضوح از پیش چشمانش عبور میکند.
اگر میبینید نشانههای تروما بهمرور زمان بهتر نمیشوند که هیچ، بدتر و پررنگتر از قبل هم میشوند، احتمالا دچار اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) شدهاید. یعنی سیستم عصبیتان نتوانسته احساساتتان را پردازش کند و در شوک روانی آن اتفاق گیر کردهاید.
وقتی حادثهای تروماتیک را پشتسر میگذارید، باید با احساس ناامنی بعد از آن، دستکم مدت کوتاهی، کنار بیاید. وقتی عزیزی را از دست میدهید، باید دوران سوگواری را طی کنید تا آرامآرام با این اندوه کنار بیایید و بتوانید به زندگی ادامه دهید. حتی اگر احساس گناه بازمانده آزارتان میدهد.
تروما تعادل طبیعی بدن را بر هم میزند و آن را در حالت برانگیختگی و ترس نگه میدارد. ورزش تا حدی از شدت این اتفاق میکاهد و بدن را آزادتر میکند. ورزشهای ریتمیک که دستوپا را درگیر میکنند مثل پیادهروی، دویدن، شنا، بسکتبال و حتی رقصیدن بهترین نتیجه را دارند. موقع انجام حرکات ورزشی بهجای تمرکز بر افکار ناخوشایند، روی بدن و حرکاتی که انجام میدهید تمرکز کنید. ورزشهایی مثل صخرهنوردی، بوکس، تمرین با وزنه و هنرهای رزمی ذهن را متمرکزتر میکنند.
تروما آدمها را کنارهگیر و منزوی میکند درحالیکه حضور در کنار آدمها و ارتباط چشمی یکی از بهترین راهها برای گذر از تروماست. لازم نیست از آسیبهایی که دیدهاید حرف بزنید، اما بخواهید کنارتان باشند و احساس «پذیرفتهشدن» را به شما منتقل کنند. کسی را داشته باشید تا بدون قضاوت به حرفهایتان گوش دهد و برای انجام فعالیتهای عادی و روزمره که خودتان هم از پس آنها برمیآیید همراهتان باشد، فعالیتهایی که هیچ ربطی به تجربه آسیبزای گذشته ندارند و با انجام آنها زندگی روتین را تمرین میکنید.
دوباره با دوستان قدیمیتان ارتباط برقرار کنید و روابطی را که بهخاطر نشانههای تروما از هم پاشیدهاند از سر بگیرید. میتوانید عضو گروههای حمایتی شوید و با کسانی که مشکل مشابهی دارند، ارتباط برقرار کنید و ببینید آنها چطور با تجربههای آسیبزا کنار آمدهاند.
حتی در آشفتهترین، مضطربترین و عصبانیترین حالت خود میتوانید این سیستم برانگیختگی را تغییر دهید و خود را آرام کنید. ذهنِ آرام، اضطراب را کنار میگذارد و اختیار اوضاع را به دست میگیرد.
تنفس آگاهانه را امتحان کنید که برای کنارآمدن با حس سردرگمی معجزه میکند. میتوانید دیدن مناظر جدید، استشمام بوهای جدید یا چشیدن طعمهای جدید را امتحان کنید. بعضی وقتها نوازش یک کودک یا شنیدن یک موسیقی خاص کل اضطراب را در لحظه از بین میبرد.
البته مهمتر از همه این است که به خود اجازه دهید مضطرب و نگران باشید! یعنی احساسات تروماتیک خود را بشناسید و هربار که وجودتان را فرا میگیرند، قبل از آنکه تلاش کنید تغییرشان دهید، آنها را بپذیرید.
بدن سالم قدرت بیشتری برای مقابله با آسیبهای روحی ناشی از تروما دارد. پس خواب کافی، رژیم غذایی سالم و متعادل، مراقبه و تمرینات آرامشبخش را در برنامه روزانه خود بگنجانید و کیلومترها از الکل و مواد مخدر فاصله بگیرید. تکنیکهای تمدد اعصاب مثل مدیتیشن، یوگا و فعالیتهایی که قلبا موجب خوشحالیتان میشوند، از هزار جور قرص و دارو موثرترند.
اولین قدم برای رهایی از دام تروما حلوفصل احساسات و خاطرات ناخوشایندی است که مدتها از مواجهه با آنها اجتناب کردهاید. گاهی اوقات این انرژی فروخورده با فعالیتهای جسمانی مثل گریهکردن، تکاندادن سر و بدن یا به شکلهای دیگر تخلیه میشود. اما گاهی اوضاع پیچیدهتر است و برای ارزیابی آنها باید وارد فرایند رفتار درمانی شناختی (CBT) شد.
درمان «حساسیتزدایی از طریق حرکت چشم و پردازش مجدد» (EMDR) نیز با ترکیب عناصر رفتاردرمانی شناختی و رفع حساسیت با حرکات چشمی، خاطرات ناخوشایند را بازسازی و مشکلات ناشی از تجربههای آسیبزا را بهمرور درمان میکند.
بهبودی تروما زمان میبرد و هر کسی با سرعت متفاوتی بهبود مییابد. اما اگر ماهها گذشته و علائم تروما همچنان از بین نرفتهاند، احتمالا برای مقابله با آن به کمک رواندرمانگر نیاز دارید. اگر نشانههای زیر را در خود میبینید، هرچه سریعتر از فردی متخصص کمک بخواهید:
معمولا اولین واکنش بچهها «پسرفت» برای بازگشت به مرحلهای است که امنیت بیشتری داشتند. بعضی از بچهها رختخوابشان را خیس میکنند یا از تنهایی میترسند؛ بعضی از آنها میپذیرند که هروقت مشکلی پیش بیاید، حتما تقصیر آنهاست؛ بعضی هم با اختلالات خواب مثل کابوسهای شبانه و شببیداریهای طولانی دستوپنجه نرم میکنند. برای کمک به این بچهها، قبل از هر کاری اطمینان دهید که ترس و ناراحتی طبیعی است. سپس در پی رفع ریشه تروما و نشانههای آن باشید.
تروما یک معنای دیگر هم دارد و آن آسیب فیزیکی است. در علم پزشکی انواع زخمها، شکستگی استخوان و آسیب اندامهای داخلی ترومای جسمی قلمداد میشوند که ممکن است جزئی یا شدید باشند؛ جزئی مثل زخمشدن سرانگشتان هنگام بازکردن در قوطی فلزی که درد آن بهسرعت آرام میشود و جدی مثل سقوط، تصادفات جادهای، ضربوجرح، سوختگی و ضربه چاقو که بیمار برای ارزیابی و درمان باید بستری شود و تحتنظر باشد.
تروما، این واکنش عاطفی منفی به اتفاقات آسیبزا، ممکن است به فاصله چند روز بعد از حادثه کمرنگ شود یا برای همیشه در پس ذهن فرد باقی بماند. علائم احساسی و فیزیکی تروما هرچقدر پررنگ و انکارناپذیر باشند، بازم هم درمانشدنیاند و میتوان بر آنها غلبه کرد. اگر احساس میکنید احساسات ناشی از تجربههای تلخ گذشته روی افکار و رفتارتان در زندگی روزمره اثر میگذارند، از رواندرمانگری حرفهای کمک بگیرید تا دوباره اعتماد کنید، ارتباط برقرار کنید و تعادل عاطفی خود را بازیابید.
شما با چه ترومایی دستوپنجه نرم میکنید؟ نظرات و تجربیات ارزشمندتان را با ما و همراهان ما در میان بگذارید.
پاسخ ها