محال است پدر و مادر باشید و تابهحال یک بار هم وسوسه نشده باشید فرزندتان را با ترس وادار به رفتار درست کنید! «گریه کنی عمو آمپول میزنه!»، «دستم رو ول کنی، آقادزده میبردت!»، «شب دیر بخوابی، لولو میخوردت!». احتمالا خیلیها صدها جمله ترسناک مشابه را روزی از والدین خود شنیدهاند و حالا زیر گوش نسل بعد زمزمهشان میکنند غافل از اینکه با دست خود به سلامت روان کودک آسیب میزنند. همراه ما باشید تا مفصل درباره ترساندن کودک بهعنوان روش تربیتی و مزایا و معایب آن صحبت کنیم.
برخی والدین از قدرت و تسلط خود برای ترساندن کودک استفاده میکنند تا رفتار او را طبق انتظارات خود تغییر دهند. آنها معتقدند کودک زمانی به حرف بزرگترها گوش میکند که بترسد. این شیوه فرزندپروری از ترس والد سرچشمه میگیرد و حاصل نگرانیهای مهارنشده است. زمانی که پدر یا مادر میکوشد با سلاح ترس فرزند خود را از خطرات احتمالی در امان نگه دارد، خواهناخواه و دانسته یا ندانسته روش تربیت مبتنی بر ترس را در پیش گرفته است و باید خود را برای عواقب آن آماده کند!
اجازه بدهید تربیت با ترساندن بچه ها را با مثالی توضیح دهیم. فرض کنید خواهر و برادری روی صندلی عقب ماشین نشستهاند و با هم دعوا میکنند. مادر حین رانندگی به آنها هشدار میدهد، اما توجه نمیکنند، حواس مادر پرت میشود، تصادف میکند و یکی از بچهها میمیرد! از آن بهبعد زن همسایه هربار که فرزندانش را در حال دعوا میبیند، چه در ماشین، چه در خانه چه هرجای دیگر، به آن اتفاق تلخ اشاره میکند تا با شرمسارکردن بچهها و بدتر از آن ترساندن کودکان، آنان را وادار به رفتار بهتر کند! این نمونه بارز تربیت بر مبنای ترس است.
والدینی که نمیگذارند فرزندشان در کوچه و خیابان و پارک بازی کند چون نگران افتادن و آسیبدیدن او هستند، نهتنها فرصت تجربه و بازی و شادی را از کودک میگیرند، بلکه با حذف اشتباهات از زندگی کودک نمیگذارند فرزندشان پیامدهای هر اشتباه را درک کند. این کودکان بعدها در مواجهه با موقعیتهای سخت و ناراحتکننده به مشکل برمیخورند. کودک باید در موقعیتهای دشوار قرار بگیرد و آنها را پشتسر بگذارد تا اعتمادبهنفس غلبه بر چالشهای ریزودرشت را پیدا کند.
دوران کودکی بهترین موقعیت برای آموختن تصمیمگیری به کودک است. جای خالی این مهارت بعدها با ضعف اعتمادبهنفس، اضطراب یا انعطافناپذیری پر میشود و مسائل دیگری مثل عزتنفس کم و مشکلات برقراری ارتباط را به دنبال دارد. این اتفاق اصلا عجیب نیست!
بر اساس تحقیقات، فرزندپروری آمیخته با ترس ممکن است زمینهساز افسردگی، اضطراب، اختلالات تغذیهای و رفتاری و آگورافوبیا شود.
ترساندن بچه ها آتش خشم را درون آنها شعلهور میکند. کودک جایی در برابر کنترل شدید والدین میایستد و تسلیم روحیه سرکش و کنجکاو خود، راهی کشف جهان اطراف میشود. از این نقطه بهبعد ترساندن فایدهای که ندارد هیچ، محرک روحیه خودمختاری و شورشگری کودک هم میشود.
والدینی که کودک را میترسانند، کودک را به خود بیاعتماد میکنند. این بیاعتمادی بهمرور زمان شکافی میان والدین و کودک میسازد که با افزایش سن کودک و رسیدن به دوران نوجوانی و جوانی عمیقتر میشود. از جایی بهبعد بچهها یاد میگیرند دست به انتخابهایی خلاف ترس والدین بزنند و روزبهروز از آنها دورتر میشوند.
برای جلوگیری از آثار مخرب ترساندن بچه ها، روشهای تربیتیای را امتحان کنید که در ادامه بیان میکنیم.
در پاسخ به رفتار ناامن و نامطلوب کودک، نقش والدین باید ارتباطی باشد نه واکنشی. یعنی بهجای داد و فریاد و بیان جملات تهدیدآمیز، آرامش خود را حفظ کنند، تماس چشمی برقرار کنند و با درنظرگرفتن احساسات کودک، راهحلی برای چالش پیشآمده پیشنهاد دهند.
بهترین استراتژی تربیت کودک تعریف کاملا روشن و شفاف انتظارات است. در ادامه باید به کودک بفهمانید که اگر نتواند انتظارات شما را را برآورده کند، چه عواقبی در انتظار او خواهد بود. فرق این استراتژی با تهدید و ترساندن کودک این است که عواقب تعریفشده ناخوشایند اما منطقی و غیرترسناکاند.
بعد از آنکه انتظارات خود را تعریف کردید، به کودک کمک کنید آنها را برآورده کند. اگر فرزندتان یکی از اسباببازیهای دوستش را برداشته است، بهجای آنکه وجودش را با احساس شرم و گناه پر کنید، انتظار خود و عواقب عملنکردن به آن را یادآوری کنید. مثلا بگویید: «میفهمم چقدر دوست داری با این اسباببازی بازی کنی، اما این برای تو نیست؛ اون رو برمیگردونیم و با هم بازی میکنیم.» با این کار کودک مهارت مهم حل مسئله را هم یاد میگیرد!
اگر کودک دلبندتان بهسرعت ناراحت و عصبانی میشود، چند تکنیک آرامسازی مثل شمارش تا ۱۰، تنفس عمیق یا حرفزدن از احساساتش را به او یاد دهید. کودک باید یاد بگیرد زمانی که ناراحت و تحتفشار است چطور خود را آرام کند و این مهارت را والدین در دوران کودکی به او میآموزند.
اگر فرزندتان مشتاق انجام کاری خطرناک است بهجای تهدید و ترساندن کودک، با او حرف بزنید. بپرسید انگیزهاش برای انجام آن کار چیست و به حرفهای او خوب گوش دهید. لابهلای حرفهایش میتوانید به عمیقترین افکارش پی ببرید و فقط با گوشکردن به او نزدیکتر شوید. شنیدن فعالانه و اعتباربخشیدن به احساسات کودک توانایی او برای اصلاح و تعدیل واکنشها را تقویت میکند.
بعضی از والدین ترساندن را روش تربیتی عالی میدانند، چون خود از ترسیدن لذت میبرند. آنها معتقدند ترس به انسان جرئت و شجاعت میدهد و برای کنارآمدن با چالشهای زندگی به آن پناه میبرند. واقعیت این است که ترسیدن و ترساندن اگر روش تربیت والدین نباشد، ممکن است با تقویت خودآگاهی، خوداتکایی و انعطافپذیری به رشد شخصیت کودک کمک کند.
کودک وقتی میترسد، سیل اندورفین و آدرنالین سیستم عصبی او را دگرگون میکنند و او را به حالت جنگ یا گریز میبرند. اگر کودک هیچ تهدید واقعی در محیط اطراف خود احساس نکند، با توجه به واکنشی که در سیستم عصبی او شکل گرفته است، خود را ابرقهرمانی میبیند که برای انجام هر کاری آماده است. وقتی چند بار در این موقعیت قرار بگیرد، یاد میگیرد تهدیدهای واقعی را تشخیص دهد، علائم جسمی ترس را بشناسد و بفهمد این علائم هرچقدر ترسناک بالاخره تمام میشوند!
مثلا خاطره غلبه بر اتفاقی هراسآمیز مثل روز اول مدرسه کودک را برای فعالیتهای جدید مثل نواختن در جمع توانمندتر میکند.
تفریحات ترسناک کودک را در معرض فعالیتها و تجربیاتی قرار میدهند که شاید هرگز در حالت عادی سراغ آنها نرود! کودکی که از پلهبرقی میترسد، اگر آن را در قالب یک تفریح ترسناک امتحان نکند بهنظرتان چقدر طول میکشد تا با میل خود قدم روی آن بگذارد؟
البته لازم است بهعنوان پدر یا مادر با راهکارهای زیر این تفریحات هراسانگیز را مدیریت کنید.
بگذارید بچهها روایت ترسناک را کنترل کنند. از فرزندتان بخواهید یک قصه یا نمایش ترسناک بسازد تا بهعنوان سرگرمی با هم بخوانید یا اجرایش کنید. اگر فرزندتان از هیولاهای خیالی میترسد، از او بخواهید یک داستان درباره هیولایی بنویسد و تا پایان قصه با او دوست شود یا شکستش دهد.
این امکان را به کودک بدهید تا سرگرمیهای هراسآمیز را هرکجا خواست قطع کند! گاهی اوقات فشار و اصرار همبازیها کودک ترسیده را وادار به ادامه بازی میکند و لحظهلحظه به ترس او میافزاید. روشن کنید که کلید خاموشی و خروج از بازی در دست کودک است و هر زمان بخواهد میتواند بدون خجالت آن را متوقف کند.
در بازیهای و سرگرمیهای ترسناک، اگر فرزندتان لباس ترسناکی پوشیده است یا کارهای هراسانگیز میکند، نشان دهید که ترسیدهاید! نمایش این ترس ۲ نتیجه مثبت دارد؛ اول اینکه عزتنفس کودک را با حس موفقیت افزایش میدهد و دوم اینکه به او میآموزد همه اینها صرفا تظاهر است. درنتیجه کودک یاد میگیرد در موقعیتهای ترسناک چه واکنشی نشان دهد.
حتی اگر خودتان میترسید، کودکتان را با ترس تربیت نکنید. مسیر فرزندپروری دشوار و پر از چالش و نگرانی است. اگر احساس میکنید نگرانیها و ترسهای شما مایه آزار و عامل محدودیت کودکتان است، بهجای اینکه تمام اصول تربیتی خود را بر مبنای این ترس بنویسید، هرچه سریعتر دنبال راه چاره بگردید تا سلامت روان فرزندتان تحتالشعاع قرار نگیرد.
شما چقدر از اهرم ترس برای تربیت فرزندتان استفاده میکنید؟ بهنظرتان این ترفند چقدر مفید و چقدر مخرب است؟ نظراتتان را با ما و همراهان ما در میان بگذارید.
منابع دیگر: psychcentral
پاسخ ها