هنگامی که حادثهای دلخراش مثل سقوط هواپیما، بلایای طبیعی یا بیماریهای همهگیر رخ میدهد، ممکن است انسانهای زیادی جانشان را از دست بدهند و عدهای جان سالم به در ببرند. بسیاری از اوقات، بازماندگان بدون درنظرگرفتن اینکه آیا در رخدادن آن حادثه نقشی داشتهاند یا نه، صرفا بهخاطر نجاتیافتن خودشان احساس گناه میکنند. در این مقاله از علائم احساس گناه بازمانده و نحوه مقابله با آن خواهیم گفت.
بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)، احساس گناه بازمانده نوعی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) است. احساس گناه بازمانده در افرادی ایجاد میشود که از موقعیتی خطرناک نجات پیدا کردهاند. بعضی از بازماندگان بهخاطر اینکه جان سالم به در بردهاند و دیگران مردهاند، احساس گناه میکنند. بعضی دیگر فکر میکنند برای نجات جان بقیه کار بیشتری از دستشان برمیآمده است و بعضی هم بهخاطر مرگ کسی که جانشان را نجات داده است، احساس گناه میکنند.
در ابتدا از عبارت «احساس گناه بازمانده» برای بازماندگان فاجعه هولوکاست استفاده میشد، اما حالا این اصطلاح در بسیاری از موقعیتهای مخاطرهآمیز مثل تصادفات، جنگ و فجایع طبیعی هم به کار میرود.
احساس گناه بازمانده بین افرادی که از ترومایی پزشکی نجات پیدا کردهاند هم متداول است، مثلا کسانی که با وجود نوعی بیماری جدی مثل ایدز، سرطان یا کرونا زنده ماندهاند درحالیکه دوستان یا اعضای خانوادهشان بهسبب همان بیماری جان خود را از دست دادهاند. احساس گناه بازمانده بودن حتی ممکن است در محل کار هم بروز کند. وقتی صحبت از اتفاقاتی مثل اخراج کارمندان بهشکل دستهجمعی میشود، ممکن است احساس گناه خاصی در کارمندانی رخنه کند که اخراج یا تعدیل نشدهاند.
شدت احساس گناه بازمانده بین افراد مختلف متفاوت است. علائم احساس گناه بازمانده ممکن است روانی و جسمانی باشد و اغلب شبیه علائم سندرم پس از سانحه است.
پس از تروما، ممکن است افراد احساس پشیمانی داشته باشند. شاید درباره وقایع نشخوار فکری کنند و به کارهایی فکر کنند که میتوانستند انجام دهند یا باید انجام میدادند تا (بهنظر خودشان) نتیجه را تغییر میدادند. احتمال دارد که این بازخوانی وقایع احساس گناه را تشدید کند، بهویژه اگر افراد احساس کنند که شاید اعمال (یا بیعملی) خودشان عواقب را بدتر کرده باشد.
در بسیاری از موارد، این نشخوار بهسبب نوعی خطای شناختی رخ میدهد که خطای بازنگری یا سوگیری پسنگری نامیده میشود. مردم به گذشته نگاه میکنند و توانایی خود برای دانستن نتیجه یک رویداد را ارزیابی میکنند. از آنجایی که احساس میکنند باید اتفاقاتِ رخداده را پیشبینی میکردند، ممکن است متقاعد شوند که میتوانستند نتیجه را نیز تغییر دهند.
گاهی هم احساس گناه دلیل قانونی دارد (مثل تصادفی که منجر به مرگ یا جراحت شخص دیگری میشود)، اما در بسیاری از این موارد فرد نمیتواند کاری برای جلوگیری یا تغییر نتیجه انجام دهد.
سندرم احساس گناه بازمانده افرادی را درگیر میکند که نوعی تروما را از سر گذراندهاند. البته همه کسانی که چنین تجربهای داشتهاند، دچار احساس گناه نمیشوند. منبع کنترل فرد ممکن است در تعیین اینکه آیا او دچار احساس گناه بازمانده میشود یا خیر نقش داشته باشد. برخی افراد بیشتر احتمال دارد که سرزنش را درونی کنند. هنگام توضیح رویدادها، این افراد تمایل دارند علت را به ویژگیهای شخصیتی نسبت دهند تا نیروهای بیرونی.
در بسیاری از موقعیتها این کار برای عزتنفس خوب است. با اعتبارگرفتن بابت دستاوردهای خوب، افراد میتوانند احساس بهتری به خود و تواناییهایشان داشته باشند، اما زمانی که مردم خود را بهخاطر رویدادهای ورای اختیارشان سرزنش میکنند، این کار ویرانگر خواهد بود.
در ادامه، تعدادی از عواملی را بررسی کردهایم که ممکن است احتمال بروز احساس گناه بازمانده را افزایش دهند.
طبق برخی از تحقیقات، تجربه تروما در دوران کودکی احتمال ایجاد احساسات منفی در مواجهه با سایر رویدادهای تهدیدآمیز زندگی را افزایش میدهد.
افرادی که دچار افسردگی هستند یا در گذشته درگیرش بودهاند نیز ممکن است در پی تروما احساس گناه و اضطراب کنند.
افرادی با عزتنفس کم ممکن است ارزش کمتری برای رفاه خود قائل شوند. هنگامی که این افراد پس از وقوع حادثهای زنده میمانند و دیگران میمیرند، احتمالش بیشتر است که بپرسند که آیا مستحق شانس خوب خود هستند یا خیر. این مسئله ممکن است منجر به احساس بیکفایتی و حتی احساس گناه شود.
افرادی که از حمایت اجتماعی خوبی برخوردار نیستند، ممکن است دچار علائم احساس گناه بازمانده شوند.
اگر فرد برای مقابله با استرس سبکهای اجتنابی داشته باشد، بیشتر مستعد ابتلا به اختلال اضطراب پس از سانحه است. عدم مشارکت رفتاری و تفکر آرزویی نمونههایی از مقابله اجتنابی هستند.
درمان مناسب بسیار مهم است، چراکه این سندرم نهتنها سلامت روانی و کیفیت زندگی را کاهش میدهد، بلکه ممکن است خطراتی جدی نیز به همراه داشته باشد، بهخصوص اگر فرد سایر علائم اختلال اضطراب پس از سانحه را نیز داشته باشد. محققان دریافتهاند که احساس گناهِ مرتبط با تروما، ارتباط نزدیکی با افکار خودکشی در مجروحان جنگی دارد.
درمان رفتاریشناختی (CBT) یکی از رویکردهایی است که میتواند تأثیر بسزایی داشته باشد. در این نوع درمان، مراجعهکنندگان با درمانگر کار میکنند تا افکار منفی ناخودآگاهی را کشف کنند که به احساس گناه میانجامند. بررسی افکار غیرواقعی و جایگزینی آنها با افکار واقعیتر برای کاهش احساس گناه و خودسرزنشگری مفید است.
سایر اشکال رواندرمانی، گروهدرمانی، گروههای حمایتی و داروها نیز ممکن است برای درمان احساس گناه بازمانده مفید باشند.
اگر بعد از رویدادی تأثربرانگیز احساس گناه میکنید، کارهایی هست که میتوانید برای مهار این احساس انجام دهید. برخی از استراتژیهای خودیاری که شاید برای شما مفید باشد، عبارتاند از:
در این مقاله کوشیدیم که اگر شما یا نزدیکانتان احساس گناه بازمانده دارید، این احساس را بشناسید و بتوانید آن را کاهش دهید. اگر تجربه مشابهی دارید، لطفا آن را در قسمت دیدگاهها با ما در میان بگذارید.
پاسخ ها