filmology

filmology

سعی دارم که در این سایت فیلم ها و سریال های برتر سینمای جهان را به شما نشان دهم
توسط ۱۵ نفر دنبال می شود
 ۴ نفر را دنبال می کند

با تاریخچه استودیوی انیمیشن سازی هانا باربرا آشنا شوید

 

سال 1960 بود. استودیو انیمیشن سازی هانا باربرا سال گذشته بازهم با سریال به نام «کوئیک دِرا مکگرا»، سومین مجموعه پرطرفدار خود پشت سر هم، خودی نشان داده بود. اولین مجموعه پرطرفدار آنان با نام «راف و ردی» رو به اتمام بود در حالیکه مجموعه دومشان یعنی «هاکلبری هاوند» (اسپین آفی از یوگی و دوستان)،  با دریافت دو جایزه با قدرت به کار خود ادامه می داد. استودیو در مدت کوتاهی زمان، به رقیبی با پتانسیل بالا برای استودیوهای قدر انیمیشن سازی تبدیل شده بود.

 

جان میچل، مدیر شرکت اسکرین جمز، یک روز جو باربارا را دعوت کرد و به او ایده تولید انیمیشنی برای ساعت اوج تلویزیون توسط استودیو انیمیشن سازی هانا باربرا را پیشنهاد کرد. این مفهوم تا آن زمان سابقه نداشت و کارتون ها یا به صورت اختصاصی در صبح یا بعد از ظهر پخش می شدند. تنها مورد خاص آن زمان برنامه های انیمیشنی ساخته شده ساعت اوج مانند «نمایش کارتون سی بی اس» مجموعه ای از تری تونزهای کوتاه نمایشی به میزبانی کاراکترهایی چون دایک بود که در شب های چهارشنبه در تابستان 1956 پخش میشد.

اما هدف ساخت آن برنامه پر کردن فاصله زمانی بود که بر اثر کنسل شدن مجموعه کوتاه وسترن «عقاب دلیر» ایجاد شده بود. میچل برنامه ای کاملا جدید نیاز داشت تا جایگزین سریال ناکام عقاب دلیر کند. او می خواست این برنامه نیم ساعت کامل باشد. ناگفته نماند که کارتون ها در آن زمان به ندرت از هفت دقیقه بیشتر بودند.

 

علاوه بر این یک وضعیت بغرنج وجود داشت و آنهم این بود که در آن زمان انیمیشن اکثرا مخصوص به کودکان تلقی می شد در حالیکه ساعت اوج در تلویزیون به طور کلی برای بزرگسالان بود. این دو نفر توافق کردند که اگر این برنامه جدیدی که می خواهند خلق کنند بتواند در اوج بازدید دوام بیاورد باید حس بزرگسالی سایر مجموعه های ساعت اوج بازدید تلویزیون و در عین حال لطافتی و نرمشی که کل خانواده بتوانند از آن لذت ببرند را با هم تلفیق کند. در آن زمان برنامه هایی مثل «پدر بهتر از همه می داند» و «به سگ آبی بسپار» پرطرفدارترین برنامه های ساعت اوج ، سیتکام هایی (سریالهای کمدی) درباره خانواده های حاشیه شهرنشین بود. بنابراین آنها تصمیم گرفتند در همین جهت حرکت کنند.

 

با «فلگ استون ها» و «گلد استون ها» آشناشوید؟

تیم نویسندگان هانا-باربرا که به طور همزمان به سختی بر روی دو سری انیمیشنی هاکلبری هاوند و کوئیک درا مکگرا کار می کردند، چندین هفته درگیر بودند تا بتوانند پیچ و تاب خاصی  را پیدا کنند که بشود روی فرمول سیتکام قرار داد و به آن جذابیت بخشید. ایده های بسیاری رد و بدل شد، مثلا یک سیتکام درباره دوره گرد ها یا سیتکام دیگری درباره زائران اما هیچکدام تایید نشد. تا اینکه در میان یک جلسه کنفرانس پرحرارت درحالی که تنش برای پیدا کردن مضمونی عملی بالا بود، انیماتور دن گوردون نقاشی کوچکی را کشید؛ این نقاشی دو غارنشین را نشان می داد که لباسی از پوست حیوانات بر تن داشتند به همراه یک دستگاه ضبط صوت بدوی که سوزنش نوک یک پرنده زنده بود. ایده زندگی غارنشینان به سبک مدرن کاملا ایده جدیدی نبود، دو دهه قبل تر استودیو فلیکر با «کارتون های عصر حجر» به این مضمون پرداخته بود اما آنقدر پتانسیل در آن وجود داشت که نویسندگان چراغ سبز نشان دادند.

 

به زودی، محتوای کارتون کاملا طراحی و پیش بینی شد. قرار شد سریال روی کاراکتری به نام فرد فلگ استون، کارگری بی خاصیت و متکبر که برای معدن سنگ کار می کند و همسرش ویلما، زنی که خوش قلب است اما زبان تند و تیزی دارد، متمرکز شود. آن دو با هم در شهری‌ موسوم به سنگ بستر، واقع شده در بخش سنگفرش حدود 250 فوت بالای دریا زندگی می کنند. یکی از منابع تاثیرگذار بر روی شوخی های دوستانه ای که میان فرد و ویلما رخ می دهد سریال محبوب آن زمان به اسم «ماه عسلی ها» بود، سیتکام محبوب سال 1950 با بازی جکی گلیسون که تنها سیتکامی بود که بیل هانا در آن زمان از دیدنش لذت می برد. او از اینکه می دید درگیری شخصیت های اصلی در نبردی بی پایان درباره جنسیت ها باعث خنده می شود و در عین حال از نشان دادن ازدواجی بسیار واقع گرایانه تر و قابل درک تر از ازدواج های عالی و بی مشکلی که اکثر سیتکام ها به نمایش می گذاشتند بسیار لذت می برد. شباهت ها آنقدر زیاد بود که وکلای جکی گلیسون پیشنهاد شکایت از هانا-باربرا را دادند پیش از آنکه دوستان او را منصرف کردند.

 

هانا-باربرا برای فلگ استون ها یک ویدیوی دو دقیقه ای آزمایشی ساخت که فرد و دوستش را، مردی کوتاه قامت به نام بارنی رابل، نشان می داد که با هم در استخر حیاط پشتی وی معاشرت می کنند. در این فیلم کوتاه داوز باتلر صداپیشگی فرد و بارنی و جین وندر پیل نقش ویلما و جون فوری نقش همسر بارنی، بتی، را برعهده دارند. (در محصول نهایی تنها وندر پیل به عنوان صداپیشه ثابت باقی ماند)

در ابتدا مشکلی جزئی تولید مجموعه را توقیف کرد، وقتی موکلان حقوق کپی رایت اشاره کردند که نام «فلگ استون» به شکل خطرناکی به «فلگاستون» نزدیک است، نام فامیلی شخصیت های کمیک استریپ مشهوری به اسم « های و لوئیس». برای مدت کوتاهی نام مجموعه به «گلد استونز» تغییر یافت اما هیچ کس در هانا- باربرا از این نام راضی نبود. در نهایت عنوان مجموعه به «فلینت استون ها» تغییر کرد.

خانواده عصر حجری مدرن

در اوایل سال 1960 جو باربرا فیلم کوتاه فلگ استون ها را به همراه دو فیلمنامه مصور که بعدا به اپیزودهای اول و سوم تبدیل می شوند، به شهر نیویورک برد و برنامه را برای پخش هشت هفته پشت سر هم به هر اسپانسر و شبکه تلویزیونی که به سخنانش گوش می داد پیشنهاد کرد. درآخرین روز، خسته و ناامید( و تهدید به پرت کردن داستان به داخل آرشیوها تا دیگر پیدا نشود) او برنامه را به مدیران ای بی سی نشان داد. ای بی سی که علاقه مند به ریسک کردن و آزمایش بود، برنامه را تنها پانزده دقیقه از شروع ارائه نود دقیقه ای او پذیرفت. آنها فصل اول را برای بیست و هشت اپیزود قرارداد بستند و این گونه شد که فلینت استون ها برای اولین بار در تاریخ سی ام سپتامبر 1960 در ساعت 8:30 شب به عنوان بخشی از برنامه شب جمعه ای بی سی (در کنار مجموعه کاراگاهی «77 سانست استریپ» و مجموعه ای از کارتون های استودیوی فیمس به نام «متیز فاندی فانیز») پخش شد.

 

با اینکه تمامی برنامه های هانا-باربرا از ابتدا تا به اینجای کار از موفقیت فوق العاده برخوردار بودند، شاید باورش امروزه سخت باشد اما برای فلینت استون ها همیشه موفقیت به همراه نبوده است. منتقدین از برنامه متنفر بودند و منتقد نیویورک تایمز جک گولد آن را «فاجعه ای جوهری» نامید و نویسنده آسوشیتد پرس باب توماس به صدای خنده ای که بر روی انیمیشن اضافه شد حمله کرد ( که بعدا به تمبر اکثر برنامه های هانا-باربرا برای دو دهه آینده بدل می شود). به نظر می رسید که ریسک آنان بر روی مجموعه ای انیمیشنی در ساعت اوج پیش از آنکه آغاز شود؛ محکوم به فنا بود.

هرچند خوشبختانه، برنامه با بینندگان عام ارتباط برقرار کرد. آنها حس کردند این مجموعه در میان سایر برنامه های ساعت اوج تلویزیون، نفس تازه ای به حساب می آید.بینندگان از شوخ طبعی داستان، به همراه تمامی شوخی های فیزیکی که برداشت های عصرحجری از امکانات مدرن خلق کرده بود (مانند اینکه تمامی وسایل نقلیه با قدرت پا حرکت می کردند) به همراه موقعیت های خنده داری که شخصیت ها اکثرا خود را درآن می یافتند درحالیکه خودشان درک نمی کردند چقدر وضعیت مضحک است لذت برده و سرگرم شده بودند. با پخش فصل سوم، حتی منتقدانی که زمانی مجموعه را «بی هویت» نامیده بودند از آن لذت می بردند.

 

 

خانواده های عصرحجر مدرن(و دوستان)

همانطور که پیش از این اشاره شد از فلگ استون ها به فلینت استون تنها جین وندر پیل ( که در سیتکام رادیویی تلویزیونی پدر بهتر از همه می داند بود) تنها صداپیشه ثابت در نقش ویلما بود.

بتی در ابتدا توسط جون فوری صداگذاری شد اما برای مجموعه به جای او بیا بنادرت جایگزین شد. جالب است بدانید که برعکس این جا به جایی چندین سال گذشته در برادران وارنر رخ داده بود جایی که بنادرت توسط فوری برای نقش گرنی در فیلم های کوتاه لونی تونز آنان جایگزین شده بود. بنادرت در 4 فصل اول حضور داشت پیش از آنکه مجموعه را برای کار بر روی مجموعه «پتی کوت جانکشن» ترک کند و برای دو فصل آخر توسط گری جانسون جایگزین شود( که فعالیت خاصی خارج از فلینت استون ها نداشت)

 

برای صداهای فرد و بارنی، جستجوی وسیع تری صورت گرفت تا بهترین صداهای ثابت ممکن یافت شود. فرد توسط بازیگر تلویزیون الن رید صدا گذاری شد که برخی می گفتند اغلب شبیه نسخه واقعی فرد فلینت استون بود. تکه کلام شاخص فرد حرکت من درآوردی ای از جانب رید در طی روخوانی از فیلمنامه فصل اول بود؛ در فیلمنامه نوشته شده بود که فرد «یاهو» رافریاد بزند اما رید حس کرد این بر روی خوشحالی که فرد حس می کرد تاکید کافی ندارد. او ایده فرعی خود را با جو باربرا مطرح کرد و جمله «یابا-دابا-دو» خلق شد.

 

صدای نهایی بارنی رابل را «مرد هزار صدا»،مل بلانک؛ تامین کرد . بلانک کارنامه کاری گسترده ای در انیمیشن داشت و بسیاری از شخصیت های شاخص لونی تونز را صداگذاری کرده بود(مانند باگز بانی و دافی داک) و برای یونیورسال به عنوان وودی وودپکر. به همراه کاهش برنامه های انیمیشنی کوتاه نمایشی ( با اینکه برادران وارنر بیشتر از سایر استودیوها دوام آورد) فلینت استون ها اولین کار مل بلانک در تلویزیون بود.

مل بلانک آنقدر در صداپیشگی بارنی فرو روفته بود که در حقیقت در پی تصادف نزدیک به مرگ او که در اوایل 1961 رخ داد و بلانک را به مدت دو هفته در کما و ماه ها بدنش را کاملا در گچ قرار داد، ضبط تعدادی از اپیزودهای فصل دوم فلینت استون ها در اتاق خواب او با میکروفونی که از بالا آویزان شده بود انجام شد( با این حال چند اپیزود ابتدایی که در نزدیکی روز تصادف ضبط شده بود را داوز باتلر که صدای بارنی را در قسمت اول مجموعه صداپیشگی کرده بود، انجام داد)

 

مل بلانک صداگذاری حیوان خانگیفلینت استون ها، دینو را نیز انجام داد. دایناسوری صورتی-سرخ به شکل سگ که صداهای غیرقابل فهم از خود در می آورد. در تضادی عجیب، اولین حضور دینو، اپیزودی که فرد او را می گیرد، دینو را به صورت دایناسوری بنفش می بینیم که توسط جری من صداگذاری شده و جملات را کامل ادا می کرد. آنچه که عامل این تغییر کلی شد، هیچگاه توضیح داده نشد به جز انکه شاید عناصر کمدی بیشتری به دایناسوری که به عنوان سگ خانواده عمل می کند اضافه کند.

 

آقای اسلیت، رئیس فرد فلینت استون در معدن سنگ توسط جان استفنسون صداگذاری شد. آقای اسلیت تحمل کمی نسبت به رفتارهای فرد داشت و اکثر اوقات او را اخراج می کرد اما همیشه تا پایان اپیزود مجددا او را استخدام می کرد.

 

در پایان، آخرین شخصیتی که اضافه شد بیگانه ای سبز رنگ با سری بزرگ بود که خود را «گازوی بزرگ» می نامید و توسط هاروی کورمن صداگذاری شده بود. این شخصیت در آخرین فصل مجموعه وارد شد و اکثر اوقات به عنوان عامل سقوط آن در نظر گرفته می شود. دلیل آن است که با افزوده شدن این شخصیت عناصر علمی تخیلی به مجموعه ای وارد شد که به صورت سیتکامی واقع گرایانه در عصر حجر شروع شده بود. از طریق او، چندین خطوط داستانی که شامل سفر در زمان می شد( تا قرن بیست و یکم، جایی که اسلیت راک و کمپانی گراول هنوز به فعالیت خود مشغول بودند)، کلونینگ، فرمول های پیچیده و قدرت های گوناگون شبیه به جادو به مجموعه وارد شد.

ساختار شکنی

فلینت استون ها، در طی شش فصل پیشگامانه اش، سردمدار قدم گذاشتن در راه هایی بود که تا کنون پیش از آن در انیمیشن سابقه نداشت. علاوه بر مواردی که تا کنون ذکر شده از جمله اولین کارتون ساخته شده برای ساعت اوج و اولین کارتون تلویزیونی که بر روی گروهی از شخصیت ها به مدت یک ساعت کامل تمرکز دارد، فلینت استون ها کارهایی را انجام داد که حتی سایر سیتکام های آن زمان از انجامش برحذر بودند.

 

 

مثلا در فصا سوم اپیزود «غافلگیری» ویلما به فرد می گوید که حامله است. در طول نه اپیزود با ددی، برنامه بر روی بارداری ویلما تمرکز می کند، نگرانی های فرد درباره آنکه چگونه می تواند هزینه های زندگی بچه جدید را تامین کند، به دنیا آوردن دختری که آنها پبلز نام می گذارند و سپس فرد برای اولین بار با پدر شدن دست و پنجه نرم می کند. این اولین باری بود که هم بارداری به شکلی واقع گرایانه در انیمیشن به تصویر کشیده شده بود و هم شاهد اولین خط داستانی دنباله دار در یک مجموعه کارتونی بودیم

 

تصمیم بچه دادن به فلینت استون ها به مراحل طراحی اولیه مجموعه بازمی گردد جایی که برای مدتی آنها پسری به نام فرد جونیور داشتند. در نهایت آنها بچه را برای دو فصل اول حذف کردند اما آن را برای فصل سوم با آوردن نوزاد دختر بازگردانند زیرا افزودن یک دختربچه به شخصیت ها بسیار باب بازار تر از یک پسربچه بود. دراصل، کمپانی آیدیل توی عروسکی از پبلز را در سال 1964 عرضه کرد که تنها در سال اول 20 میلیون دلار فروش داشت.

 

چند اپیزود ابتدایی پس از تولد پبلز، در فصل چهارم اپیزود «بم بم کوچک»، به این نکته اشاره می شود که بارنی و بتی نمی توانند بچه دار شوند. موضوع نازایی نیز هرگز تا به حال در تلویزیون مطرح نشده بود درنتیجه این موضوع، موضوعی جنجالی برای یک مجموعه انیمیشنی به حساب می آمد. در پایان اپیزود، رابلز بچه یتیمی به نام بم بم ( که ابتدا جونیور نام گرفته بود) را به فرزندخواندگی می گیرد، «قوی ترین بچه روی زمین» ( به خاطر قدرت غیرقابل وصف او)

 

ستاره های «راک»

فلینت استون ها یکی از اولین کارتون هایی بود که بر روی حضور ستاره های مهمان و صداپیشگی نسخه ای از شخصیت خودشان به همراه نام هایی با زمینه راک اصرار ورزید. چنین ستاره های مهمانی اد سالیوان( اد سالی استون)، تونی کرتیس (استونی کرتیس)، راک هادسون(راک هاداستون)، کری گرانت (کری گرانیت) و معروف تر از همه ان مارگارت( ان مارگاراک) بودند. در آن زمان میمهان بودن در فلینت استون ها سمبل اعتبار به حساب می آمد.

موسیقی «راک»

موسیقی متن «فلینت استون ها را ملاقات کنید» دومین تیتراژ آغازینی بود که مجموعه داشت. برای دو فصل اول، تیتراژ ابتدایی «برخیز و بدرخش» نام داشت که فرد را در حال رانندگی در سنگبستر نشان می داد که مشغول رسیدگی به کارهای روزمره خود پیش از رسیدن به خانه و نشستن مقابل تلویزیونش بود. به طرز عجیبی، دینو در تیتراژ آبی رنگ بود اما این خطا در آن زمان مشکل بزرگی به نظر نمی آمد زیرا با اینکه فلینت استون ها رنگی تولید می شد دو فصل اول مجموعه به شکل سیاه و سفید پخش شد.

تیتراژ انتهایی آن دو فصل دنباله موسیقی تیتراژ ابتدایی بود که فرد را در حال خاموش کردن تلویزیون و رفتن به تخت خواب نشان می داد پیش از آنکه خارج از خانه توسط بیبی پوس، چاقودندان فلینت استون ها که به ندرت در برنامه حضور یافت، در رویش قفل شود.

در پاییز سال 1962، شش سال پس از آنکه شبکه رقیب ان بی سی کمپین تلویزیون رنگی خود را به راه انداخته بود ای بی سی در نهایت شروع به همین کار با پخش دو مجموعه به صورت رنگی کرد: فلینت استون ها و جتسونز. برای فصل سوم فلینت استون ها مجموعه دو تیتراژ آغازین داشت که فرد را در حال ترک محل کار، جمع کردن خانواده اش و رابلز و رفتن به تئاتر نشان می داد. موسیقی تیتراژ مانند بسیاری دیگر از موسیقی های هانا- باربرا توسط بیل هانا نوشته و به دست هویت کورتین ساخته شده بود .

این تیتراژ پایانی جدید خانواده را پس از مشاهده فیلم و بازگشت به خانه شان نشان می داد که در نهایت شبیه به تیتراژ پایانی اصلی مجموعه  بود که در آن فرد در طول شب به خاطر بیبی پوس بیرون از خانه می ماند. این تیتراژ آغازین و پایانی باعطف به ماسبق در دو فصل اول هنگامی که مجموعه وارد دوره بازپخش شده بود اضافه شد.

برخی از اپیزودهای فصل پایانی یک پایان جانبی داشتند که در آن پبلز و بم-بم آهنگ «قلبت رو باز کن» را به صورت زنده اجرا می کنند. این آهنگ که توسط استوارت همبلن نوشته شده در سال 1954 پس از اجرای همبلن و خانواده اش تحت عنوان «Cowboy Church Sunday School»به آهنگی محبوب بدل شد. در تیتراژ ابتدایی فصل ششم «No Biz Like Show Biz» فرد رویایی می بیند که در آن پبلز و بم-بم گروه دو نفره خوانندگی تشکیل داده  اند( بخش های خوانندگی را جفت مادر/دختر ربکا و ریکی پیج انجام دادند)که این آهنگ را در آغاز اجراهای خود می خوانند؛ کاور «قلبت را باز کن» آنها باعث محبوبیت مجدد آهنگ شد.

filmology
filmology سعی دارم که در این سایت فیلم ها و سریال های برتر سینمای جهان را به شما نشان دهم

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋