پنج سال از اکران موفقیت آمیز نخستین انیمیشن سینمایی دنیای لگو با نام The Lego Movie میگذرد و اکنون باید پای تماشای دنباله آن، یعنی The Lego Movie 2 نشست. قسمت اول توسط کریستوفر میلر و فیل لُرد ساخته شد که به دلایل مختلفی تصمیم گرفتند تنها به عنوان تهیه کننده در کنار تیم سازنده قسمت دوم بوده و صندلی کارگردانی را به مایکل میچل بسپارند. در این مقاله قصد داریم ببینیم آیا میچل توانسته از میراث میلر و لُرد به شکل درستی بهره ببرد یا خیر.
در برههای که اکثر انیمیشنها ایدههای تکراری را به رخ مخاطبان میکشاندند و هیچ ایده نوآورانهای برای ارائه نداشتند، شرکت برادران وارنر با اکران The Lego Movie همه را غافلگیر کرد. وقتی خبر ساخت یک اثر سینمایی بر اساس اسباب بازیهای لگو اعلام شد، همه انتظار یک اثر صرفاً تجاری همانند پرندگام خشمگین (The Angry Birds Movie) را داشتند که تنها هدفش کسب دلارهای بیشتر برای سازندگانش بود. The Lego Movie اما فرق میکرد؛ سازندگان دنیایی غافل گیر کننده، بامزه و ساختار شکن خلق کرده بودند که در عین حال که میتوانست برای کودکان جذاب باشد، میتوانست مخاطبان بزرگسال را نیز وادار به تماشا کند.
اولین عامل موفقیت The Lego Movie، استفاده از اسباب بازیهای لگو برای خلق دنیا و شخصیتها بود. دومین عامل موفقیت اما به سخره گرفتن هر آنچه میشناسید بود. سازندگان بی پروا با هر آنچه که در میان مردم محبوبیت داشت شوخی کردند و جوک ساختند. خودتان تصور کنید، حتی بتمن هم دیگر آن بتمن سابق نبود. در دنیای خلق شده، با شخصیتی از خودشیفته روبرو بودیم که ویژگیها و قدرتهایش را به رخ دیگران میکشید تا شاید کمی از کمبودهایش را جبران کند.
شرکت برادران وارنر که از فروش The Lego Movie سرمست بود، خبر ساخت دو اسپین آف از این انیمیشن و اکران آنها در سال 2017 را اعلام کرد. انیمیشن نخست که با محوریت شخصیت بتمن ساخته شده بود به واسطه شوخیهای بی پروایش با بتمن و جوکر توانست موفق عمل کند اما دومین اسپین آف با نام لگونینجاگو به یک شکست تمام عیار تبدیل شد؛ اتفاقی که با در نظر گرفتن سیاستهای برادران وارنر تا حدودی قابل پیش بینی بود.
حال مدتی از اکران انیمیشن The Lego Movie 2 میگذرد و اگر سخت گیر نباشید، میتواند اعتماد از دست رفته شما به این سری را بازگرداند. اتفاقات این انیمیشن دقیقاً پس از قسمت اول جریان دارد. امت (با صداگذاری کریس پرت) اکنون به قهرمان تبدیل شده است و همه چیز در شرایط ایده آلی قرار دارد تا اینکه بیگانگانی از سیاره دوپلو به زمین میآیند. امت سعی میکند با چیدن آجرها و ساختن قلب، به بیگانگان بفهماند که قصد درگیری ندارد اما با خورده شدن قلب توسط یکی از دوپلوها همه چیز بهم میریزد.
حمله گهگاه دوپلوها در نهایت باعث میشود تا مردم، شهر را پس از 5 سال مقاومت رها کرده و در یک مکان دیگر با نام «آخرالزمان آباد» زندگی خود را به صورت مخفیانه از سر بگیرند. در یکی از روزها، یکی از بیگانگان به داخل پناهگاه نفوذ کرده و 5 نفر از شهروندان از جمله بتمن و لوسی (معشوقه امت) را با خود میبرد تا در جشن عروسی ملکه شرکت کنند. همین مسئله نیز آغازگر سفر شخصیت اصلی داستان میشود تا بار دیگر دوستان خود را نجات دهد.
بگذارید رُک و پوست کنده حرفم را بزنم. داستان انیمیشن The Lego Movie 2 از آنچه که فکرش را بکنید، افتضاح تر است. همانطور که متوجه شدید، انیمیشن آغاز بسیار کلیشهای دارد؛ مردمی که در یک نقطه زندگی میکنند، نیروهای بیگانهای که بدون دلایل مشخص حمله میکنند و در نهایت با گروگان گرفتن چند نفر برای همیشه میروند. در این بین شخصیت اصلی با آغاز کردن یک سفر طولانی، خطرها را به جان خریده برای نجات دوست، معشوقه یا خانوادهاش تلاش میکند. اگرچه سعی کردم چیزی را اسپویل نکنم اما اینکار را کردم؛ زیرا سازندگان از ایدهای به شدت تکراری استفاده کردند، در نتیجه هیچ نکته جدیدی در در داستان قرار ندارد که شما را غافل گیر کند و الان نگران اسپویل شدن آن باشید!
به بیان دیگر، میتوان گفت داستان انیمیشن The Lego Movie 2 برای نونهالان (یک مرحله پایینتر از کودکان) مناسب است و تنها میتواند آنها را سرگرم کند. به همین دلیل، اگر یک مخاطب بزرگسال پای تماشای آن بنشیند، احتمالاً حس میکند نه یک انیمیشن 100 دقیقهای، بلکه 3 ساعته را تماشا کرده است. در این بین، تنها چیزی که انیمیشن را سرپا نگه داشته و از حالت یکنواختی برای مخاطب بزرگسال خارج میکند، جوکها و طنزهای قرار گرفته در آن هستند که به جرات میتوان گفت بی نقص طراحی شدهاند. سازندگان همانند قسمت اول در طراحی طنزها بی پروا عمل کردهاند و هر آنچه که به ذهنشان رسیده را دست انداختند. شاید جالب ترین آنها، بروس ویلیس باشد که در کانالهای تهویه هوا این سمت و آن سمت میرود. نویسندگان حتی به لباسهای قدیمی سوپرمن هم رحم نکردند و شورت روی شلوار این ابرقهرمان را دست مایه شوخی قرار دادند. البته تمامی طنزهای انیمیشن با خلاقیت طراحی نشدهاند و ایده تکراری را میتوان در چند مورد از آنها دید.
برای مثال، در اوایل انیمیشن، زمانی که تعدادی از شهروندان گروگان گرفته شدند، امت سعی میکند با یک سخنرانی انگیزشی و حماسی مردم عادی را برای انجام عملیات نجات همراه خود کند. اما مردم که خسته شدهاند، او را از مخفی گاه بیرون میاندازند. چنین ایدهای نه تنها در فیلمهای کمدی قدیمی تر استفاده شده بود، بلکه حتی در انیمیشن The Lego Movie نیز قابل مشاهده است؛ خوشبختانه مشکل ایدههای تکراری برای خنداندن در مقابل طنزهای بی نظیر و خنده دار چندان به چشم نمیآید.
یک سوم پایانی انیمیشن The Lego Movie 2 اما غافلگیر کننده ظاهر میشود و با یک پیچش داستانی درست و حسابی مخاطبان، حتی افراد بزرگسال، را به صندلی میخکوب میکند. در این لحظات هر بینندهای آرزو میکند که ای کاش نویسندگان بیشتر از این توانایی خود استفاده میکردند تماشاگر نوجوان و بزرگسال را زودتر از اینها با خود همراه میکردند. به نویسندگان توانستند با ترکیب ایدههایی از فیلم لوپر (Looper 2012) و سری بازگشت به آینده (Back to the Future) داستان را از این رو به آن رو کرده و جذابیت لازم را به آن تزریق کنند. البته این را هم بگویم که انتظار یک اتفاق عجیب و غریب را نداشته باشید که باعث شود مغزتان سوت بکشد. اما به هر حال روند داستانی در یک سوم پایانی به واسطه این پیچش بسیار بهتر شده و سر همین لحظات پایانی فیلم از نابودی مطلق نجات پیدا میکند.
خوشبختانه نویسندگان The Lego Movie 2 پیامهای اخلاقی را جدی گرفته و سعی کردند تا همانند قسمتهای پیشین، داستان را بر پایه مفاهیم مهم اخلاقی شاخ و برگ دهند؛ مفهومی که در بسیاری از عناوین انیمیشن فراموش شده اما در اینجا کماکان نقش پررنگی را ایفا میکند. در قسمت اول جدا از به باد انتقاد گرفتن حکومتهای فاشیستی، شخصیتی معمولی و بدون هیچ گونه قدرتهای ویژه را دیدیم که با همکاری دوستانش توانست دنیا را نجات دهد. انیمیشن The Lego Batman Movie نیز از غافله عقب نیافتاد و سعی کرد تا مفاهیمی را با محوریت همکاری به مخاطبان خود انتقال دهد.
انیمیشن The Lego Movie 2 اما روی دو نکته پافشاری میکند. نخست اینکه شاید زندگی همیشه آنطور که میخواهیم پیش نرود اما اینها لزومی بر تغییرهای بنیادی در اخلاق و اعتقاداتمان نیست. احتمالاً همه ما در نقطهای از زندگی به گذشته نگاه و نسبت به فردی که در گذشته بودیم حس دلتنگی کردیم. با خودمان گفتیم کاش شرایط الان مان را با همان خصوصیات گذشته داشتیم. انیمیشن دقیقاً میخواهد از روی دادن چنین اتفاقاتی در زندگی مخاطبانش جلوگیری کند که هنوز سن و سال چندانی ندارند. در واقع، گهگاهی به نقطهای از زندگی میرسیم که برداشتن گامهای بعدی نیازمند تکامل است، نه تحول! انیمیشن، همین را میگوید؛ نیازی نیست حتما به فردی با روحیاتی کاملاً جدید تبدیل شویم، بلکه میتوانیم با بهبود هر آنچه که بودیم نیز به هدفهایمان دست پیدا کنیم.
نکته دومی که انیمیشن The Lego Movie 2 روی آن تاکید میکند، موضوع تغییر یا عدم تغییر است. در ادبیات فارسی یک ضرب المثل داریم که میگوید: «گر خواهی نشوی رسوا، همرنگ جماعت شو». داستان انیمیشن با زیر سوال بردن این پیام، تاکید میکند که هویت واقعی خود را بپذیرید و به خاطر نگاه منفی دیگران تغییر نکنید. مهم نیست که در کوچه، محله، شهر یا کشور چه موجی راه افتاده، شما باید همان کسی باشید که در اعماق وجودتان هستید، بدون کوچکترین ترسی! خوشبختانه این پیامها در بطن داستان قرار گرفتهاند و سازندگان سعی نکردند تا آنها را به طور مستقیم و در قالب دیالوگ میان دو شخصیت به خورد مخاطب دهند.
صداپیشههای The Lego Movie 2 جای هیچ گونه انتقادی نگذاشتند. اصولا تا جایی که به یاد دارم صداپیشگان مجموعههای لگو چه در دنیای بازیهای ویدئویی و چه انیمیشن همیشه سنگ تمام گذاشتهاند. معمولاً اینطور است که عملکرد بازیگر یا صداگذار نقش اول بیشتر از همه مورد توجه قرار میگیرد اما بدون شک گل سر سبد تیم صدا گذاری این انیمیشن ویل آرنت بوده است. آرنت پیش از این نیز عملکرد بسیار بی نقصی را به عنوان بتمن در انیمیشنهای قبلی سری لگو نشان داده بود و اینبار نیز خودش را ثابت کرده است. در یک سمت، صدای خشن، خشک و پر جذبهاش را داریم و در سمت دیگر ماجرا، استعداد بالای او به عنوان یک کمدین که باعث شده است تا به هیچ وجه در سکانسهای طنز به مشکل برنخورد. دیگر اعضای از جمله کریس پرت، الیزابت بنکس، تیفانی هدیش و استفانی بیاتریز نیز عملکرد خوبی را داشتهاند و بدون هیچ شک و تردیدی میتوان مهر قابل قبول را روی پرونده شان زد.
انیمیشن The Lego Movie 2 هر آنچه که یک مخاطب کودک نیاز دارد را در خود جای داده است؛ یک داستان ساده که سر و ته داشته باشد، چند تایی سکانس اکشن و تعقیب و گریز، آهنگهای شاد و ریتمیک و طنزهایی که نیاز نیست برای درکشان یک بزرگسال باشید. ضعفهای جدید ترین ساخته استودیوهای انیمیشن سازی برادران وارنر اما زمانی خود را در معرض دید قرار میدهند که از دید یک بزرگسال به تماشایش بنشینید. آن زمان متوجه خواهید شد این اثر که به هیچ وجه همانند قسمت اول نوآورانه نیست و جز چند تا شوخی با پاپ کالچر و ابرقهرمانان دوست داشتنی که تقریباً تمامشان موثر واقع میشوند، هیچ چیز دیگری برای ارائه ندارد. حتی پیامهای اخلاقی قرار گرفته در داستان نیز کودکان و نوجوانانی را هدف قرار گرفته است که آرام آرام باید خود را برای ورود به جامعه آماده کنند. اینطور که به نظر میرسد، نمیتوان امید چندانی به آینده سری انیمیشنهای لگو مووی داشت، مگر اینکه یک کارگردان خلاق بیاید و روند داستانی این سری را به طور کامل متحول کند، در غیر اینصورت آثار آتی این سری نیز همین گونه خواهند بود: یک انیمیشن با داستانی سرراست و کسل کننده که همه چیز و همه کس را به سخره میگیرد.
پاسخ ها