همه ما رویاها و اهداف بزرگی در سر داریم، از یادگیری یک زبان جدید و ترفیع شغلی گرفته تا کاهش وزن و راهاندازی یک کسبوکار. اما چرا بسیاری از این اهداف هرگز به واقعیت تبدیل نمیشوند؟ پاسخ اغلب در نحوه تعریف آنها نهفته است. هدف گذاری SMART یک چارچوب قدرتمند و اثباتشده است که به ما کمک میکند تا اهداف مبهم و دستنیافتنی را به یک نقشه راه عملی و قابل اجرا تبدیل کنیم. اگر به دنبال روشی برای افزایش شانس موفقیت خود هستید، یادگیری اصول هدف گذاری smart یکی از مهمترین مهارتهایی است که میتوانید کسب کنید. در این مقاله از «چطور»، به شما به طور کامل توضیح میدهیم که این روش چیست و چگونه از آن استفاده کنید.
اگر میخواهيد با آسودگی خاطر به رختخواب برگرديد، با هدف از آن برخيزيد.
جورج لوريمر
SMART یک سرواژه است که از پنج معیار کلیدی برای تعریف یک هدف مؤثر تشکیل شده است. این چارچوب برای اولین بار در سال ۱۹۸۱ توسط جورج دوران معرفی شد و از آن زمان به یک استاندارد طلایی در مدیریت و توسعه فردی تبدیل شده است. یک هدف هوشمند، هدفی است که دارای این پنج ویژگی باشد:
در ادامه، هر یک از این معیارها را با جزئیات و مثال بررسی میکنیم.
هدف شما باید کاملاً شفاف و بدون هیچ ابهامی باشد. به جای گفتن «میخواهم ورزش کنم»، دقیقاً مشخص کنید که چه کاری، کجا و چگونه انجام خواهید داد.
شما باید بتوانید پیشرفت خود را با اعداد و ارقام ردیابی کنید. این کار به شما انگیزه میدهد و مشخص میکند که چه زمانی به هدف خود رسیدهاید.
هدف شما باید چالشبرانگیز اما واقعبینانه باشد. تعیین یک هدف بیش از حد بلندپروازانه که با منابع و تواناییهای فعلیتان همخوانی ندارد، تنها منجر به ناامیدی و رها کردن آن میشود.
هدف شما باید با ارزشها و تصویر بزرگتری که برای زندگی خود دارید، همسو باشد. از خود بپرسید: «آیا رسیدن به این هدف واقعاً برای من مهم است و من را به جایی که میخواهم باشم نزدیکتر میکند؟»
هر هدفی باید یک ضربالاجل مشخص داشته باشد. تعیین یک تاریخ شروع و پایان، حس فوریت ایجاد کرده و از به تعویق انداختن کارها جلوگیری میکند.
بیایید یک هدف مبهم را به یک هدف هوشمند تبدیل کنیم:
فرآیند هدف گذاری smart:
هدف نهایی SMART:
چارچوب SMART به قدری تأثیرگذار بوده که الهامبخش سیستمهای هدفگذاری پیچیدهتر در بزرگترین شرکتهای جهان شده است. مشهورترین این سیستمها OKR (Objectives and Key Results) نام دارد که توسط شرکت اینتل ابداع شد و سپس توسط گوگل به شهرت جهانی رسید.
در اوایل دهه ۲۰۰۰، جان دوئر (John Doerr)، یکی از سرمایهگذاران اولیه گوگل، این سیستم را به بنیانگذاران جوان آن، لری پیج و سرگئی برین معرفی کرد. از آن زمان، گوگل تمام اهداف بلندپروازانه خود، از راهاندازی جیمیل و کروم گرفته تا رسیدن به یک میلیارد کاربر برای یوتیوب را با استفاده از این چارچوب تعریف کرده است. سیستم OKR در واقع همان اصول SMART را در مقیاسی بزرگتر پیادهسازی میکند:
یک هدف (Objective) الهامبخش و بزرگ تعریف میشود و سپس نتایج کلیدی (Key Results) که کاملاً مشخص، قابلاندازهگیری و زمانبندیشده هستند، برای رسیدن به آن هدف تعیین میشوند.
مایکروسافت نیز از OKR برای ایجاد همسویی در کل سازمان استفاده میکند. اهداف تمام تیمها به صورت شفاف به اشتراک گذاشته میشود تا هر کارمندی بداند کار او چگونه به استراتژی کلی شرکت کمک میکند و از کارهای موازی و بیهدف جلوگیری شود.
آمازون از روش منحصر به فرد «کار از آخر به اول» (Working Backwards) استفاده میکند. قبل از شروع هر پروژه جدید، تیم باید یک بیانیه مطبوعاتی آیندهنگر بنویسد. این تمرین، آنها را مجبور میکند تا از همان ابتدا، هدفی کاملاً مشتریمحور و مشخص داشته باشند.
نتفلیکس رویکرد متفاوتی دارد که به آن «زمینه، نه کنترل» میگویند. مدیران به جای تعیین اهداف ریز و دقیق، استراتژی کلی شرکت را به طور کاملاً شفاف برای تیم خود توضیح میدهند و به کارمندان بااستعدادشان آزادی کامل میدهند تا خودشان بهترین راه را برای رسیدن به آن اهداف پیدا کنند.
شاید بپرسید چرا این چارچوب ساده تا این حد در دنیای مدیریت و توسعه فردی محبوب شده است. دلیل آن، مزایای روانشناختی و عملی واضحی است که به همراه دارد:
با وجود تمام مزایا، مهم است که بدانیم هدف گذاری SMART یک راهحل جادویی برای همه شرایط نیست. منتقدان این روش به چند محدودیت احتمالی اشاره میکنند که باید از آنها آگاه بود:
راه حل چیست؟
بهترین رویکرد، استفاده متعادل است. از هدف گذاری SMART به عنوان ابزاری قدرتمند برای تبدیل ایدههایتان به برنامههای عملی استفاده کنید، اما همیشه فضایی برای انعطافپذیری، خلاقیت و تغییر مسیر در صورت لزوم، باقی بگذارید.
هدف گذاری smart یک ابزار ساده اما فوقالعاده قدرتمند برای تبدیل رویاها به برنامههای عملی است. این روش با ایجاد شفافیت، انگیزه و یک نقشه راه مشخص، احتمال رسیدن شما به اهدافتان را به طور چشمگیری افزایش میدهد. دفعه بعد که هدفی را برای خود تعیین میکنید، آن را از فیلتر این پنج معیار عبور دهید و تفاوت را در نتایج خود مشاهده کنید.
پاسخ ها