احتمالا شما هم مانند بسیاری از افراد، همۀ متخصصان بهداشت روان را مشابه هم میدانید. شاید هم برعکس، درباره تفاوت آنها باهم چیزهایی شنیدهاید؛ اما نمیدانید برای مشکلی که دارید دقیقا باید به کدامیک از آنها مراجعه کنید. در این مطلب با زبانی ساده فرق روانشناس با روانپزشک یا روانکاو و رواندرمانگر را توضیح میدهیم تا یک بار برای همیشه در ذهنتان بنشیند.
آنچه در این مقاله خواهید خواند:
رواندرمانگر | روانپزشک | روانشناس | روانکاو | مددکار اجتماعی | برای حل مشکلی که داریم از کجا شروع کنیم؟
مسلما بله. تعداد متخصصانی که در زمینههای مختلف بهداشت روان فعالیت میکنند واقعا زیاد است. روانپزشک (Psychiatrist)، روانشناس (Psychologist)، روانکاو (Psychoanalyst)، روانداروشناس (سایکوفارماکولوژیست (psychopharmacologist)) و مددکار اجتماعی (Social worker) فقط تعدادی از این متخصصاناند. هرچند هریک از این افراد با مشکلات روحی ـ روانی متفاوتی در درمانجویان سروکار دارند، گاهی در کارشان همپوشانی دیده میشود. با این حال این همپوشانی بدان معنا نیست که میتوان برای هر مشکلی به هرکدام از آنها مراجعه کرد. نگران نباشید. در انتهای مطلب به شما خواهیم گفت که چطور میتوانید مناسبترین رواندرمانگر را با توجه به نوع مشکلتان انتخاب کنید.
واژه «رواندرمانگر» اصطلاح فراگیری برای تمام متخصصان بهداشت روان است که در زمینه درمان مشکلات هیجانی (Emotional)، استرس، مشکلات رابطه یا عادات ناسالم افراد آموزش دیدهاند؛ بنابراین رواندرمانگر با توجه به تخصصی که دارد میتواند یکی از نقشهای روانشناس ، روانپزشک ، روانکاو یا حتی مددکار اجتماعی را بپذیرد. رواندرمانگران با افراد، زوجها، گروهها یا خانواده سروکار دارند و دورههای تخصصی را در زمینه رواندرمانی گذراندهاند.
روان درمانی اصطلاحی فراگیر برای همۀ روشهای درمانی برای درمانجویان است که یا به اختلالات روانشناختی مبتلا هستند یا با مشکلات مربوط به ذهن و روان درگیرند. رویکردهای مختلفی در رواندرمانی داریم:
رواندرمانگر با توجه به نوع تخصصش، ممکن است برخی از کارهای زیر یا همۀ آنها را انجام دهد (برگرفته از کتاب «مقدمات راهنمایی و مشاوره» اثر دکتر شفیعآبادی):
گفتیم رواندرمانگران با توجه به تحصیلاتشان میتوانند تخصصهای مختلفی داشته باشند؛ برای نمونه، رواندرمانگری که پزشک است، ابتدا در روانپزشکی تحصیل کرده و سپس سه یا چهار سال آموزش تخصصی رواندرمانی میبیند. این افراد بیمارانی را که بیماریهای وابسته به روانپزشکی دارند با روشهای رواندرمانی درمان میکنند. به همین ترتیب میتواند روانشناس یا روانکاو باشد که در ادامه درباره تحصیلات آنها هم صحبت خواهیم کرد.
بهطور کلی به همۀ متخصصان بهداشت روان رواندرمانگر میگوییم. رواندرمانگر میتواند با توجه به تخصصی که دارد روانپزشک باشد و دارو تجویز کند یا با رواندرمانی به درمانجو کمک کند.
@داناییmedia صفحه جدید ما را دنبال کنید
روانپزشک در واقع پزشکی است که با افراد مبتلا به بیماری های روانی سروکار دارد. تخصص او در پیشگیری، تشخیص و درمان این بیماریهاست. روانپزشکها پزشک محسوب میشوند، به همین دلیل میتوانند دارو تجویز کنند. در نتیجه، افراد دارای مشکلات بالینی مانند اسکیزوفرنی و افسردگی شیدایی (اختلال دوقطبی) باید به روانپزشک مراجعه کنند، زیرا درمان این بیماری ها حتما به دارو نیاز دارد.
بهعنوان نمونهای دیگر، اگر کسی بهدلیل سکته قلبی افسردگی گرفته باشد، میتواند به روانپزشک مراجعه کند، زیرا روانپزشک هم از سکته و هم از افسردگی درک درستی دارد.
روانپزشکی علم بررسی مشکلات بهداشت روان، تشخیص، مدیریت و پیشگیری از آنهاست. روانپزشکی بیشتر روی درمان با دارو تمرکز دارد و به همین دلیل گاهی به روانپزشک ها، که کار مدیریت و کنترل بیماری با داروها را انجام میدهند، روانداروشناس هم میگویند.
معمولا روانپزشکی با گفتاردرمانی سروکار ندارد؛ بنابراین اگر لزومی برای گفتاردرمانی وجود داشته باشد، روانپزشک بیمار را به روانشناس یا روانکاو ارجاع میدهد. با این حال برخی از روانپزشکان که در دورههای تخصصی آموزشی شرکت کرده باشند رواندرمانی را هم انجام میدهند.
روانپزشک مدرک پزشکی دارد و برخلاف رواندرمانگرانِ دیگر از جمله روانشناس و روانکاو، میتواند داروهای مربوط به بیماریهای روانی را تجویز کند. روانپزشک برای گذراندن دوره آموزش روانپزشکی، باید چهار سال در رشته پزشکی تحصیل کند و سپس، یک سال دوره کارآموزی (انترنی) و بعد از آن، حداقل سه سال آموزش تخصصی را بهعنوان رزیدنت روانپزشکی بگذراند.
روانپزشک آموزش دیده است تا مشکلات بهداشت روان را از سایر بیماریهای زمینهای که ممکن است همزمان با علائم روانپزشکی ظاهر شوند از هم تفکیک کند. همچنین باید اثرات بیماری روانی بر سایر بیماریهای جسمی مانند بیماری های قلبی، فشار خون بالا و اثر داروها بر بدن مانند وزن، قند خون، فشار خون، خواب، عملکرد کلیه یا کبد را پایش و کنترل کند.
بسیاری از اختلالات روانی مانند افسردگی، اضطراب، ADHD (بیشفعالی) و اختلال دوقطبی تا حد زیادی با داروها قابلدرماناند؛ یعنی تمرکز درمان بیشتر روی کنترل با داروست. گاهی برای درمان یک بیماری روانی، دارو بهتنهایی کافی است؛ اما در مواقعی دیگر به ترکیبی از دارو و رواندرمانی یا مشاوره نیاز است. در این صورت ممکن است روانپزشک خودش رواندرمانی را هم برایتان انجام دهد یا شما را به مشاور یا متخصصان دیگری در زمینه بهداشت روان ارجاع دهد.
روانپزشکان طیف گستردهای از مباحث مربوط به بهداشت روان، اعتیاد، سوءمصرف مواد و نظایر آنها را پوشش میدهند و به افرادی که مشکلات آنی مانند حملات پانیک (اختلال هراس)، افکار خودکشی یا احساس غم و اضطراب طولانیمدت سراغشان میآید کمک میکنند.
روانشناس کسی است که بهطور تخصصی در رشته روانشناسی تحصیل کرده باشد. فرق روانشناس با روانپزشک این است که روانشناسان برخلاف روانپزشکان پزشک نیستند و بنابراین، صلاحیت تجویز دارو یا نوشتن نسخه و انجام اقدامات پزشکی را ندارند. به همین دلیل بیشترِ روانشناسان اغلب با روانپزشک یا پزشک دیگری که میتواند درمان پزشکیِ بیماریهای روانی را انجام دهد همکاری میکنند.
روانشناس بیشتر با مسائل هیجانی سروکار دارد تا با مشکلات بالینی. نکتهای مهم را فراموش نکنید: افرادی که نزد روانشناس میروند «درمانجو» و افرادی که نزد روانپزشک میروند «بیمار» هستند؛ برای مثال، فردی که میخواهد با اعتماد به نفس پایینی که دارد مقابله کند باید بهجای روانپزشک به روانشناس مراجعه کند، زیرا از نظر جسمی مشکلی ندارد. آنها فقط باید درباره یکسری مسائل با یکدیگر گفتوگو کنند. در حالی که اگر بیمار به اسکیزوفرنی مبتلاست، باید برای اصلاح تعادل شیمیایی مغزش که به هم خورده است، دارو مصرف کند و بنابراین نمیتوان این بیمار را فقط با گفتوگو درمان کرد.
روانشناسی بررسی ذهن و رفتار افراد است: اینکه چطور فکر میکنند، چطور عمل میکنند، چطور واکنش نشان میدهند و چطور تعامل برقرار میکنند. روانشناسی در واقع همۀ جنبههای رفتار و افکار، احساسات و انگیزههای بنیادین این رفتارها را در نظر میگیرد. این رشته با عملکرد طبیعی ذهن در ارتباط است و مواردی مانند یادگیری، بهیادآوردن و رشد روانشناختی طبیعی کودکان را بررسی میکند.
در دوران کارشناسی، شیوههای ارزیابی و درمان اختلالات هیجانی را به دانشجویان آموزش میدهند. پس از اتمام این دوره، روانشناسان بالینی دوره انترنی یا کارآموزی را به پایان میرسانند که دو تا سه سال طول میکشد و سپس، آموزشهای بیشتری را در روشهای درمان، نظریه روانشناسی و رفتاردرمانی میبینند.
روانشناسانی که این دوره را طی کرده باشند میتوانند برای انجام مشاوره و رواندرمانی، انجام تستهای روانشناختی از جمله آزمون رورشاخ (Rorschach)، گفتار درمانی و درمان اختلالات روانی اقدام کنند.
آنها میتوانند پروتکلهای تحقیقاتی را هم انجام دهند. روانشناسانی که بیشتر روی کارهای تحقیقاتی تمرکز دارند معمولا در محیطهای دانشگاهی یا پژوهشی کار میکنند. برخی از روانشناسانی که بهشکل خاص برای انجام کارهای بالینی (و نه تحقیقی) آموزش دیدهاند دارای درجه علمی دکتریِ روانشناسی با عنوان PsyD هستند و نه Ph.D.
روانشناسان میتوانند در زمینههای مختلفی مانند بهداشت روان، روانشناسی آموزشی و شغلی تخصص پیدا کنند. در بخش درمانی، روانشناسان در روانشناسی بالینی، مشاوره، روانشناسی قانونی یا روانشناسی سلامت تخصص میگیرند.
روانشناس میتواند طیف گستردهای از موضوعات را پوشش دهد که شامل مسائل مربوط به سلامت روان، اختلالات رشد و استرس در روابط با دیگران میشود. روانشناس با انجام تست، ارزیابی و تحقیق میتواند دلایل برخی مشکلات را مشخص کند؛ برای نمونه، اگر کودک شما مشکل یادگیری یا اختلال رشد دارد، روانشناس با این تستها میتواند دلایل آنها را روشن کند.
روانشناس به شما کمک میکند:
روانشناس پزشک نیست و دارو تجویز نمیکند. روشهای درمانیای که روانشناس از آنها استفاده میکند بیشتر روی گفتاردرمانی، انجام آزمونهای روانشناسی و ارزیابی آنها تمرکز دارد. مدیریت استرس، درمان اعتمادبهنفس ضعیف و اختلالات رشد در کودکان از جمله مواردیاند که میتوانید برای درمان آنها به روانشناس مراجعه کنید.
روانکاوها رواندرمانگرانیاند که از نظریههای فروید و سایر نظریهپردازان علم روانکاوی پیروی میکنند. نظریه فروید میگوید دلیل بیماریهای روانی خاطرات دردناک کودکی در ضمیر ناخودآگاه ماست. روانکاوها هم مانند روانشناسان معمولا با مسائل هیجانی سروکار دارند و دارو تجویز نمیکنند. با این حال فرق روانشناس با روانکاو در نوع رویکرد آنها برای درمان بیماریهاست. روانشناس معمولا با ریشه مشکلات افراد کاری ندارد، اما روانکاو عمیقا مشکلات درمانجو را بررسی میکند.
روانکاوی را اولین بار زیگموند فروید ابداع کرد. روانکاوی روشی است که در آن، ناخودآگاه فرد را برای یافتن منبع مشکلاتی که در حال حاضر دارد کاوش میکنند. روانکاوها معمولا تعداد دفعات بیشتری با مراجعان خود ملاقات میکنند؛ یعنی بهجای اینکه هفتهای یک بار بیمار را ویزیت کنند، ترجیح میدهند معمولا هفتهای سه تا پنج بار جلسه داشته باشند.
روانکاوی تنها روشی است که با ضمیر ناخودآگاه ما کار میکند و انگیزهها و سازوکارهای دفاعیِ خارج از آگاهی ما را که باعث میشوند الگوهای آسیبزننده را تکرار کنیم شناسایی میکند. کوچینگ (Couching)، تداعی آزاد (Free Association)، تجزیهوتحلیل رؤیا و انتقال (بهمعنای انتقال احساسات بیمار به روانکاو است) همگی از اصول انحصاری روانکاویاند که در رشتههای دیگر وجود ندارند.
روانکاو باید بعد از دریافت مدرک روانشناسی که درباره آن صحبت کردیم، آموزشهای ویژه گستردهای را در روشهای درمانی عمیق برای ریشهیابی مشکلات افراد ادامه دهد و آموزشهای تخصصی را در این باره ببیند. دانشجویان روانکاوی خودشان هم باید تحت روانکاوی عمیق قرار بگیرند.
برخی گمان میکنند روانکاوها فقط به حرفهای درمانجو گوش میدهند و یکسری توصیهها یا نظرات را ارائه میکنند، در حالی که اینطور نیست. این درمانگران، که گاهی به تحلیلگران رابطهای شناخته میشوند، بیشتر برای حل مشکلات حال حاضر افراد و با نحوه تأثیرپذیریِ آنها از تجارب گذشتهشان سروکار دارند. روانکاو بررسی میکند افراد چگونه با روشهایی که صرفا ترس و الگوهای فعلیشان را تقویت میکند و منحر به تعامل با دیگران شود. روانکاو بهدنبال راههای جدید برای دیدن خودِ درون فرد است. رابطه درمانی یکی از این روشهاست.
امروزه بسیاری از روانکاوها بهسمت مدلهای جدیدتر گرایش پیدا کردهاند که در اصل از تفکر اصلی فروید برآمده، اما تغییرات زیادی در آنها صورت گرفته است. در روانکاوی سنتی، بیماران حداقل سه بار در هفته با روانکاو جلسه داشتند و در طول درمان روی کاناپهای دراز میکشیدند؛ در حالی که حالا درمانجویان فقط یک یا دو بار در رواندرمانی روانکاوی یا روانپویایی شرکت میکنند. حتی درازکشیدن روی کاناپه اختیاری است (برخی از روانکاوها اصلا از آن استفاده نمیکنند).
روانکاو مانند روانشناس صلاحیت تجویز دارو را ندارد. روشهایی که روانکاو به کار میگیرد با سایر روشهای رواندرمانی مانند درمان شناختی ـ رفتاری متفاوت است. روانکاو بهجای آنکه فقط در فکر تسکین علائم باشد، بر ریشه مشکلات تأکید میکند.
معمولا وقتی افراد اسم مددکار اجتماعی را میشنوند، بهیاد افرادی میافتند که خدمات اجتماعی را در بیمارستانها و مراکز درمانی انجام میدهند. در حالی که برخی از مددکاران اجتماعی با عنوان مددکار اجتماعی بالینی، درمان فردی هم انجام میدهند. مددکاران اجتماعی با مددجویان فردی، گروهی یا در سطح جامعه سروکار دارند و تستهای روانشناختی انجام نمیدهند. مددکاران اجتماعی میتوانند کار سامانبخشی بیمار و برنامهریزی برای ترخیص از بیمارستان را هم انجام دهند و مشاور بیماران و خانوادههای آنها باشند.
تحصیلات مددکاران اجتماعی تا حدودی شبیه روانشناسان است (اگرچه ممکن است مدرک کارشناسی ارشد داشته باشند). مددکار اجتماعی بالینی باید حداقل دارای مدرک کارشناسی ارشد در امور اجتماعی و آموزشی باشد تا بتواند بیماریهای روحی را ارزیابی و درمان کند.
مددکار اجتماعی میتواند رواندرمانی هم انجام دهد، اما بیشتر به مشکلاتی که زندگی اجتماعی فرد یا خانواده و نظایر آنها را مختل کرده است رسیدگی میکند. مددجویان یا شخصا یا از طرف یک سازمان یا نهاد به مددکاران اجتماعی مراجعه میکنند.
مشکلاتی که برای سلامت روح و روان ما ایجاد میشوند، مخصوصا وقتی حالت مزمن به خود بگیرند، میتوانند ما را ضعیف کنند. بدن ما نسبت به افسردگی و اضطراب همانطور واکنش نشان میدهد که به بیماریهای جسمی. گاهی مشکلات روحی حتی ممکن است نتیجۀ یک بیماری جسمی باشد؛ برای مثال، فردی ممکن است بهدلیل سکته دچار افسردگی شود؛ بنابراین اگر فکر میکنید مشکل روحی دارید، اولین کسی که به او مراجعه میکنید بهتر است پزشک عمومی خودتان باشد.
پزشک از شما درباره نشانههای مشکلی که دارید و اینکه آیا ثابتاند یا مقطعی سؤالاتی میپرسد و مشکلات جسمیتان را بررسی میکند. به این ترتیب تشخیص میدهد که آیا ممکن است بیماری جسمی باعث این نشانهها شده باشد یا نه. بعد از آن، شما را راهنمایی میکند که به کدام متخصص بهداشت روان مراجعه کنید. گاهی ممکن است نیاز باشد که همزمان از چند رویکرد استفاده کنید؛ برای مثال، ممکن است لازم باشد برای درمان دارویی به روانپزشک مراجعه کنید، اما برای صحبتکردن درباره مشکلاتی که دارید بهشکل منظم نزد روانشناس بروید.
اگر فکر میکنید باید درباره نگرانیهایتان با شخصی غیر از اطرافیانتان صحبت کنید، میتوانید برای مشاوره نزد روانشناس بروید. هرگاه حس کردید دیگر به این خدمات نیاز ندارید، با مشورت با روانشناس میتوانید روند درمان را متوقف کنید.
اگرچه این دو گاهی بهجای هم به کار میروند، بین آنها تفاوتهایی وجود دارد. مشاوره روی موضوعات خاصی متمرکز است و برای کمک به فرد در رفع مشکلاتی مانند اعتیاد یا مدیریت استرس به کار میرود. تمرکز این روشها روی حل مشکل یا یادگیری فنون خاص برای کنارآمدن یا اجتناب از مشکل خواهد بود. معمولا دورههای مشاوره کوتاهتر از رواندرمانیاند.
دوره رواندرمانی طولانیتر است و روی محدوده وسیعتری از موضوعات متمرکز است. رواندرمانی بهدنبال این است که الگوهای فکری و رفتاری فرد چطور بر نحوه تعامل او با جهان تأثیر میگذارند. هدف از رواندرمانی بسته به نوع آن، این است که افراد احساس بهتری داشته باشند، استرسشان را مدیریت کنند، الگوهای رفتاری را که در رسیدن به اهداف شخصیشان اختلال ایجاد میکند درک کنند، روابط عاطفی رضایتبخشی داشته باشند و بهتر بتوانند در موقعیتهای تنشزا افکار و پاسخهای عاطفیشان را تعدیل کنند.
آیا تفاوتهایی که برای انواع رواندرمانگران مطرح کردیم توانسته است شما را متقاعد کند که برای هر مشکل باید به متخصص مربوط به آن مراجعه کنید؟
یک سؤال: اگر برای مثال نزد روانشناس یا روانکاو بروید و او برایتان دارویی را تجویز کند، توصیهاش را میپذیرید یا آن را رد میکنید؟
برگرفته از: healthcareers , webmd , globalnews
پاسخ ها