شاید برای رهایی از دغدغههای این روزهای پرتنش، خواندن یک داستان کوتاه راهحل مناسبی باشد؛ داستانی که شما را با دنیای ساده و دوستداشتنی یک پدربزرگ و نوهاش مواجه میکند. اگر شما هم دوست دارید کتابی کمحجم برای این روزها انتخاب کنید تا باعث آرامش فکرتان شود، پیشنهاد میکنیم کتاب « و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود » را انتخاب کنید. برای آشنایی بیشتر با این کتاب خوب لطفا تا پایان این مطلب با ما همراه باشید.
کارل فردریک بکمن (Carl Fredrik Backman) نویسنده سوئدی و جوانی است که محبوب بسیاری از کتابخوانها در سراسر دنیا شده. بکمن وبلاگنویسی بود که در سوئد با نوشتههایش معروف شد. او سپس با مجلات معتبر برای نگارش مقالات همکاری کرد و در همان دوران اولین کتابش را با عنوان «مردی به نام اوه» به نگارش درآورد. این کتاب بهقدری موفق شد که بکمن را به دنیا شناساند و جزو پرفروشترینها نیز قرار گرفت.
بکمن و همسر ایرانیاش بههمراه دو فرزندشان هماکنون ساکن استکهلم سوئد هستند.
از دیگر آثار این نویسنده جوان میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد:
بکمن در بخش مقدمه توصیف زیبایی از کتابش ارائه کرده است که خواندن آن دیدگاه خوبی به مخاطب میدهد. او نوشته:
«این رمان داستانی است درباره خاطرهها و گمشدنشان. یک نامه عاشقانه است و در عین حال خداحافظی آهسته یک پدربزرگ با نوهاش و یک پدر با پسرش. این داستان درباره ترس است و درباره عشق و اینکه چطور این دو اغلب دست در دست هم پیش میروند و در نهایت درباره زمان است، وقتی که هنوز مالک آن هستیم. از اینکه این داستان را به خودتان تقدیم میکنید سپاسگزارم.»
داستان این کتاب کمحجم درباره پدربزرگی است که در آستانه ابتلا به آلزایمر قرار گرفته و کمکم دارد خاطراتش را فراموش میکند. تنها حلقه ارتباطی این پدربزرگ با دنیای واقعی خاطراتی است که با نوهاش دارد. رابطه بین این نوه و پدربزرگ بسیار عمیق و دوستداشتنی است.
این کتاب در واقع بیان رابطه عاشقانه بین پدربزرگ و نوه و همچنین پدر و پسر است؛ ارتباطی عاشقانه بهموازات ترس و واهمه. همه میدانند این رابطه بهزودی پایان مییابد و مرگ سرنوشت آنها را از هم جدا میکند. شخصیتهای این داستان با ترس ولی با عشق کنار هم هستند. ترکیب عشق و ترس کنار هم از جمله ویژگیهای برجسته کتاب « و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود » است.
سبک این کتاب ساده و ملموس است. حجمش کم ولی پر از دیالوگهای خاص و زیباست. کتابی است که مخاطب وقتی شروع به خواندن آن میکند، دوست دارد تا زمانی که به پایان میرسد آن را زمین نگذارد و همین از ویژگیهایی است که این کتاب را برای خواننده تبدیل به کتابی دوستداشتنی کرده است.
کتاب « و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود » رمانی ساده و بسیار کمحجم است. این کتاب تقسیمبندی خاصی ندارد و پیوسته مخاطب را تا پایان کتاب همراهی میکند.
خواندن کتاب « و هر روز صبح راه خانه دورتر و دورتر می شود » را به شما پیشنهاد میکنیم اگر:
@داناییmedia صفحه جدید ما را دنبال کنید
نوآ میگوید: «معلم مجبورمون کرد یه داستان درباره اینکه وقتی بزرگ شدیم میخوایم چیکاره بشیم بنویسیم.»
«خب تو چی نوشتی؟»
«نوشتم که در درجه اول میخوام تمرکز کنم که کوچیک بمونم.»
«جواب خیلی خوبیه.»
«خوبه مگه نه؟ من که ترجیح میدم پیر باشم تا آدمبزرگ. همه آدمبزرگا عصبانیان، فقط بچهها و پیرها میخندن.» (نسخه صوتی)
***
«همیشه هم مجبوریم انشا بنویسیم! یه بار معلم ازمون خواست درباره اینکه معنی زندگی چیه انشا بنویسیم.»
«تو چی نوشتی؟»
«همراهی.»
بابابزرگ چشمهایش را میبندد.
«بهترین جوابی که تا حالا شنیدم.»
«معلممون گفت باید جواب طولانیتری بنویسم.»
«خب تو چیکار کردی؟»
«نوشتم: همراهی و بستنی.» (نسخه صوتی)
پاسخ ها