وقتی کودک از سنین کم در جامعه پذیرفته نشود و در بیشتر مواقع، با تمسخر یا بیتفاوتی از سوی دیگران مواجه شود، ازلحاظ روانشناسی مشکلات زیادی پیدا میکند. چنین کودکی ارزش و شایستگیهایش را زیر سؤال خواهد برد، مدام با احساسات منفی مانند نگرانی و اضطراب سروکار خواهد داشت، از خود غافل خواهد شد و به خود و تصمیماتش با دیده تردید نگاه خواهد کرد. اینها همگی از عواقب پذیرفتهنشدن در اجتماع است. از سوی دیگر، تایید اجتماعی به کودکان پروبال خواهد داد و اعتماد به نفس آنها را بیشتر میکند. چنین کودکانی کمتر به خود تردید راه میدهند و احساسات منفی مثل نگرانی و ناامیدی را بهندرت تجربه میکنند. در ادامه مطلب حاضر، نیاز به تایید اجتماعی و تأثیر آن بر عزت نفس افراد و جنبههای مختلف این مسئله را بررسی میکنیم. همراه ما باشید.
در یک دستهبندی کلی، افراد جامعه را به سه زیرگروه مختلف تقسیمبندی میکنند:
بیشتر ما در زیرگروه سوم جای میگیریم؛ یعنی هم بهدنبال جلبرضایت دیگران هستیم و هم به احساس و افکار درونی خودمان اهمیت میدهیم و سعی میکنیم خودمان را هم راضی نگه داریم.
نیاز به تایید اجتماعی است که جامعههای منسجم را سر پا نگه میدارد. کسانی که به ساز خودشان میرقصند و برایشان مهم نیست دیگران دربارهشان چه فکری میکنند، تنها درصورتی بهعنوان عضوی از جامعه پذیرفته خواهند شد که در درجه اول، جامعه به آنها نیاز داشته باشد و در درجه دوم، خودشان مایل به برطرفکردن این نیاز جامعه باشند. حال اگر نخواهند این نیاز را برطرف کنند، یا جامعه آنها را طرد میکند و یا آنکه بهشکلی خودخواسته خودشان را از صحنههای جمعی کنار میزنند و به انزوا گرایش پیدا میکنند.
مدارای جامعه با این دسته از افراد که بهقولی ساز مخالف میزنند، بر اساس روش و اسلوب مشخص و ثابتی صورت نمیگیرد؛ گاهی با آنها مدارا میکند و گاهی خیر. به همین خاطر است که بیشتر این افراد برای بهدستآوردن تایید اجتماعی و پذیرفتهشدن در اجتماع، از خود انگیزه نشان میدهند.
سالها پیش، محققان فرضیهای را مطرح کردند مبنی بر اینکه افرادی که نیاز شدیدی به تایید اجتماعی و عزتنفس بالا دارند، بیشتر از سایرین با ظاهرسازی کارشان را پیش خواهند برد. آنها ترجیح میدهند ظاهرسازی کنند تا موفق و مترقی به نظر برسند؛ اینگونه خودشان را در معرض خطر پذیرفتهنشدن در اجتماع یا طرد شدن از آن قرار نمیدهند.
تحقیقات بیشتر دراینباره حکایت از آن داشت که زنان در مقایسه با مردان، بیشتر به این دست ظاهرسازیها تمایل نشان میدهند. شاید این مسئله به انتظاراتی ارتباط داشته باشد که از زنان در جوامع مختلف میرود؛ یعنی زنانی که عزتنفس بالایی دارند در مقایسه با مردان، بیشتر تحتفشار هستند که خود را در جامعه، موفق و امیدوار نشان دهند.
مقیاسهای سنجش نیاز به تایید اجتماعی باتوجهبه این نکته کلیدی طراحی میشوند که افراد تا چه حد در مواجهه با دیگران، پایبند به عرف هستند.
در سالهای اخیر، محققان متوجه این موضوع شدهاند که در گذر سالیان، روند نیاز به تایید اجتماعی دستخوش تغییراتی شده است. به اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی (۱۳۵۰ شمسی) که برگردیم، متوجه خواهیم شد که در آن زمان، مردم کمتر به نظر دیگران درباره خودشان اهمیت میدادند و در جامعه، خود واقعیشان را نشان میدادند (ادراک و احساساتشان درباره جهان اطراف را بدون ظاهرسازی برای جلبرضایت دیگران بیان میکردند).
بنابراین در آن سالیان، برخلاف حالا که عزتنفس بالا ارتباط تنگاتنگی با نیاز به تایید اجتماعی دارد، برای کسب عزتنفس بیشتر، به فردیت تا سرحد خودشیفتگی (نارسیستیک/ narcissistic) اهمیت داده میشد؛ فردیتی که حتی میتوانست پایبند به عرف یا آداب و رسوم جامعه نباشد و نوعی ساختارشکنی در آن دیده شود.
هرچه سن ما بیشتر میشود، نیاز به تایید اجتماعی برای کسب عزتنفس، کمتر میشود؛ چون هرچه بیشتر تجربه کسب کنیم، از بار اضطراب و نگرانیها کاسته میشود و بیشتر به خودمان اطمینان میکنیم. بنابراین نیاز به تایید اجتماعی و نقش آن بر عزتنفس، بیشتر در همان سنین اولیه کودکی احساس میشود.
البته این بدان معنا نیست که طردشدن از سوی دیگران یا مواجهشدن با بیتفاوتیهای آنها، بهطور کامل بیضرر باشد. فارغ از مسئله سنوسال، آنچه باید مدنظر قرار دهیم و بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت دارد، این است که فرد برای کسب عزتنفس، بیشتر متکی به چه منابعی است. اگر عقاید دیگران و پذیرش آنها است که برایش عزتنفس میآورد، نیاز به تایید اجتماعی در تمامی طول عمر، نقشی تعیینکننده برایش خواهد داشت.
کسانی هم که بیشتر از دیگران در معرض اظهارنظرها و نگاههای ناملایم مردم جامعه هستند و کمتر پذیرفته میشوند، ممکن است برای محافظت از خودشان، بهطورکلی از تعامل اجتماعی رویگردان شوند. این مسئله گاهی تا سرحد انزوا کشیده میشود.
سنوسال تنها عامل تأثیرگذار بر نیاز به تایید اجتماعی نیست و عوامل دیگری هم بر آن تأثیرگذارند: ازجمله میتوان به عوامل فرهنگی، ماهیت جامعه، تأثیرات نسلی و ویژگیهای نهادینهشده در افراد اشاره کرد.
همچنین ویژگیهای جمع یا گروهی که فرد تصمیم میگیرد عضوی از آن باشد، بر چگونگی رفتار او نقشی تعیینکننده خواهد داشت؛ مثلا جمعی که بیشتر بر پایه مدارا تشکیل شده باشد و به فردیت افراد و ویژگیهای منحصربهفرد هریک اهمیت دهد، تأثیری بهمراتب متفاوتتر از جمعی خواهد داشت که نیازمند پیروی بیچونوچرای اعضایش است.
نمیتوان تأثیر دیگران بر احساس و افکار ما درباره خودمان را دستکم گرفت. بیشتر ما به آنچه دیگران درباره ما میگویند و فکر میکنند، اهمیت میدهیم و به داوری مثبت آنها چشم امید داریم، بهویژه اگر بخواهیم روابط اجتماعی خود را حفظ کنیم.
البته باید به خاطر داشته باشیم که کسب عزتنفس یا بالارفتن آن، رویهای زمانبر است و در طول سالیان طولانی، همگام با رشد و توسعه فردی ما رخ میدهد و صرفا متکی بر نیاز به تایید اجتماعی نیست. شاید دستیابی به این هدف، کار دشواری باشد و هرکسی از پس انجامش برنیاید، اما حداقل برای حفظ سلامت روان خود هم که شده است، باید برای محققکردن این هدف تلاش کنیم؛ فارغ از آنکه نتیجه چه باشد.
نظر شما چیست؟ فکر میکنید تایید اجتماعی و پذیرفتهشدن در جامعه، تا چه حد بر کسب عزتنفس تأثیر دارد؟ شما هم به جلبرضایت دیگران اهمیت میدهید یا آنکه بیشتر به بیان واقعی ادراک و احساسات خود از جهان اطراف تمایل دارید و در درجه اول، میخواهید از خودتان راضی باشید؟ در بخش دیدگاهها، میتوانید با ما و خوانندگان مطلب از نظرها و تجربههای خود بگویید.
اگر خواندن این مطلب برایتان مفید بود، لطفا آن را با دوستانتان در میان بگذارید.
پاسخ ها