آدمهای مختلف برداشت متفاوتی از کتابهای گوناگون دارند. حتی ممکن است کتابی خاص بسته به سن و پسزمینه ذهنی خواننده، تأثیر متفاوتی بر آنها داشته باشد. نوع و موضوع کتابی که انتخاب میکنید، باتوجهبه وضعیت روحی و شرایط زندگی شما میتواند راهگشا باشد و حالتان را بهتر کند. انتخاب و خواندن کتاب مناسب حس رضایت از زندگی را افزایش میدهد. در این مطلب از تأثیر کتابخوانی بر آدمها میگوییم.
آنچه در این مقاله خواهید خواند:
کتابدرمانی | آثار مثبت کتاب خواندن | کتاب دوست خوب ما است | کتاب ما را به آدم بهتری تبدیل میکند
بیدلیل نیست که کتاب را دوست خوب انسان میدانند. پژوهش جدیدی در انگلستان نشان میدهد خورههای کتاب با خواندن کتاب احساس بهتری درباره زندگیشان پیدا میکنند. بر مبنای نتایج این پژوهش، کتابخوانی چیزی بیشتر از یک سرگرمی لذتبخش است. برایناساس، کتابخوانها در ارتباط با دیگران بهتر بهتر عمل میکنند و شادتر هستند.
کتابها به ما در گرفتن تصمیمهای مهم و تأثیرگذار کمک میکنند. مطابق یافتههای این پژوهش، ۲۷ درصد از شرکتکنندگان تأیید کردند که برای گرفتن تصمیمهایی مانند تغییر شغل یا پایان دادن به یک رابطهی عاطفی نامناسب، کتابی خاص الهامبخش آنها بوده است. ۳۶ درصد اظهار داشتهاند که کتاب محرک آنها برای سفرکردن بوده است. ۱۹ درصد هم معتقد بودند که با الهامگرفتن از کتاب، سرگرمی جدیدی شروع کردهاند. ۳۸ درصد شرکتکنندگان تأکید کردند که برای آرامشدن و کاهش استرس، کتاب میخوانند. ۲۵ درصد آنها هم اذعان داشتند که کتاب باعث شده است به سلامتی عمومی خود بیشتر توجه کنند.
از همه اینها که بگذریم، قهرمانهای داستانها شاید واقعی نباشند، اما میتوانند الهامبخش باشند، بهویژه شخصیتهایی مانند بریجیت جونز که با نقصهایشان بیشتر به آدمهای واقعی اطرافمان شبیهاند. این قهرمانها هستند که به یادمان میآورند اشتباهکردن اشکالی ندارد و کمک میکنند احساس بهتری درباره خودمان داشته باشیم.
نکته قابلتوجه این است که ۳۵ درصد شرکتکنندگان تأکید کردهاند که دوست دارند زمان بیشتری را صرف کتابخوانی کنند؛ اما غرقشدن در گوشی هوشمند و تماشای تلویزیون مانع آنها میشود. بیدلیل نیست که کتاب و کتابخوانی در معرض فراموشی است. اما همانطور که گفته شد، کتابها کمک میکنند از خوشیهای کوچک زندگی لذت ببریم و انسانهای شادتری باشیم.
این روزها عبارت «درمانی» را در پس کلمههای مختلفی میشنویم، درحالیکه شاید نتوانیم چندان به آنها اعتماد کنیم. اما کتابدرمانی روشی قدیمی است که تعریف آن دامنهٔ گستردهای دارد. در این روش با تشویق فرد به خواندن کتاب، از آثار درمانی کتابخوانی بهره گرفته میشود.
کتاب میتواند نقش آرامبخش، محرک یا خوابآور را داشته باشد. نوع و مقدار مصرف هم مهم است. شاید لازم باشد دست از رمانهای شاد و سرخوش بردارید و داستانهای کاوشگرانه و دردناک بخوانید. همچنین باید حواستان باشد که یک وقت اوِردُز نکنید!
امروزه کتابدرمانی شکلهای مختلفی دارد: از کلاسهای ادبیات در زندانها گرفته تا کتابخوانی گروهی سالمندانی که دچار فراموشی هستند. هرچند کتابدرمانی بیشتر در حوزه پزشکی و با تمرکز بر کتابهای خودیاری دیده میشود، در چند سال اخیر، تأکید بر خود کتابخوانی بهویژه کتابهای داستانی بیشتر شده است. کتاب میتواند درمان دردهای گوناگونی ازجمله دلشکستگی یا تردیدهای شغلی باشد.
سابقه کتابدرمانی به یونان باستان برمیگردد: جایی که کتابخانه را مکانی برای درمان روح میدانستند. در پایان قرن نوزدهم، زمانی که فروید شروع به استفاده از کتاب در جلسات درمانی میکند، این روش شکلی به خود میگیرد.
پس از جنگ جهانی اول، برای سربازهای مضطرب از تجربه جنگ، کتاب تجویز میشد. آن زمان حتی به کتابدارها درباره پیشنهاد و ارائه کتاب به سربازها آموزش داده شد. در گذر زمان، کتابدرمانی در قالبهای مختلف در بیمارستانها و کتابخانهها به کار گرفته شد. در سالهای اخیر هم روانشناسان، مددکاران اجتماعی، خدماتدهندگان به سالمندان و پزشکان از آن بهعنوان روش مؤثر درمانی استفاده میکردند.
برای همه ما روشن است که کتابخوانی به تقویت سلامت ذهن و روابط انسانی کمک میکند؛ اما در سالهای اخیر، پژوهشهای علمی مختلف آثار مثبت کتابخوانی را نشان دادهاند. در پژوهشی در سال ۲۰۱۱ تصاویر اف.ام.آر.آی (fMRI) بررسی شد. وقتی تجربهای را پشت سر میگذاریم، ناحیهٔ خاصی از مغز تحریک میشود. پژوهش نشان داد هنگام خواندن درباره آن تجربه خاص هم همان بخش از مغز تحریک میشود. به عبارتی، با خواندن داستان و حدس و گمان درباره احساسات آدمها همان بخشی از مغز درگیر میشود که در عمل و در دنیای واقعی تحریک میشود.
پژوهشهای دیگر در سال ۲۰۰۶ و ۲۰۰۹ نشان دادند افرادی که کتابهای داستانی فراوان میخوانند، بهتر با دیگران همدلی میکنند. در پژوهش دیگری در سال ۲۰۱۳، ادبیات داستانی در مقایسه با داستانهای عامهپسند و ادبیات غیرداستانی باعث بهبود نمره شرکتکنندگان در آزمون سنجش همدلی و ادراک اجتماعی شد. به توانایی فرد در درک افکار و احساسات دیگران، ادراک اجتماعی میگویند. این مهارت در حدود چهارسالگی شکل میگیرد.
الا برتود (Ella Berthoud) و سوزان الدرکین (Susan Elderkin) در همکاری با مدرسه زندگی (آلن دوباتن یکی از بنیانگذاران آن است) کتابدرمانگران بسیاری را در سراسر دنیا آموزش دادهاند. بهگفتهٔ برتود، رایجترین مشکل کسانی که برای درمان به کتاب رجوع میکنند، گذر از بحرانهای زندگی است: مسائلی مانند احساس درجازدن در زندگی شغلی، افسردگی و سوگواری. تعداد قابلتوجهی از مراجعان آنها بازنشستگان هستند: کسانی که سالهای طولانی برای کتابخوانی پیش رویشان است، اما تا پیش از این فقط رمانهای جنایی خواندهاند و اکنون بهدنبال چیز جدید و پایداری هستند.
جالب اینکه برتود و الدرکین در کتابی با نام «داروی رمان» (The Novel Cure: An A-Z of Literary Remedies) فهرستی از انواع بیماری ها تهیه کردهاند. در این کتاب برای هر بیماری کتابی بهعنوان درمان پیشنهاد شده است؛ مثلا برای درمان احساس شکست، خواندن کتاب سرگذشت آقای پالی نوشته اچ. جی. ولز توصیه شده است.
کیت اوتلی، رماننویس و استاد بازنشسته روانشناسی شناختی، سالها درباره روانشناسی داستان تحقیق کرده است. او در کتاب «چنین چیزهایی مانند رؤیاها: روانشناسی داستان» درباره چگونگی شکلگیری شناخت و تعیین هویت از طریق شخصیتهای داستانی میگوید. او در این کتاب توضیح میدهد که ادبیات چگونه مهارتهای اجتماعی را تقویت میکند، باعث رشد احساسی ما میشود و درک ما از خود را شکل میدهد.
داستان نوعی شبیهسازی ذهنی است: شبیهسازی خودمان در تعامل با دیگران در اجتماع، هنگام تجربهکردن و گمانهزنی درباره آینده ممکن. کتاب به ما فرصتی برای تمرینکردن موقعیتهای مختلف میدهد، بدون اینکه با آسیبهای ماندگار همراه باشد. بیدلیل نیست که نویسندگان و خورههای کتاب، آن را بهترین دوست انسان میدانند.
مارسل پروست در مقالهای دوستی انسان با کتاب را اینگونه توصیف میکند: «هیچ اجباری در این معاشرت نیست. اگر با آنها وقت میگذرانیم، بهخاطر این است که واقعا میخواهیم. وقتی رهایشان میکنیم، حسرتی در کار نیست. نگران پایان دوستیمان نیستیم یا اینکه از من خوشش آمد یا نه، چه فکری درباره من کرد یا نکند کس دیگری جای مرا بگیرد.»
باوجود آنچه تا اینجا گفته شد، برخی به مسئله تأثیر کتاب در تقویت همدلی به دیده تردید مینگرند. سوزان کین نویسنده کتاب «همدلی و رمان» (Empathy and the Novel) یکی از این افراد است. بهعقیده او، اثبات این موضوع ساده نیست؛ بهعلاوه کتابها بهخودیخود تغییر ایجاد نمیکنند.
او همچنین میگوید: «همانطور که هر خورهٔ کتابی تأیید میکند، کتابخوانهای پروپاقرص ممکن است اجتماعگریز و تنبل به نظر برسند. بههرحال کتابخوانی کمتر بهعنوان فعالیتی گروهی شناخته میشود.» خورههای کتاب اغلب در تنهایی در کتابها غرق میشوند.
با اینحال، کین هم تأثیر مثبت کتابخوانی را تأیید میکند. او معتقد است ما باید لذتی را که کتاب فراهم میکند مغتنم بشماریم: لذت رهایی از تعهد اخلاقی برای نشاندادن واکنش احساسی درست به شخصیتهای ابداعی و درد و رنج آنها؛ البته این مسئله ممکن است بهشکلی متناقض منجر به واکنشی شدیدتر دربرابر موقعیتها و شخصیتهای غیرواقعی شود که ناشی از سپر محافظتی داستان است (مثلا شاید از اشتیاق شخصیت اصلی به گرفتن انتقام، حمایت و احساس خوبی به آن پیدا کنیم چون میدانیم این داستان است، درحالیکه در موقعیتی واقعی چنین واکنشی نشان نمیدهیم). کین بهشدت از آثار مثبت کتابخوانی بر سلامت فردی حمایت میکند. کتابخوانی دریچهای است برای خلاصی از روزمرگی زندگی و فشارهای آن.
بنابراین حتی اگر با تأثیر کتابخوانی بر تقویت روابط انسانی موافق نباشیم، تأثیر آن را بر خودمان نمیتوانیم انکار کنیم. پژوهشها نشان دادهاند که خواندن کتاب مغز را در وضعیت خلسهمانند خوشایندی (وضعیتی مانند مدیتیشن) قرار میدهد که تأثیری مشابه مراقبه بر سلامتی دارد. کسانی که بهطور منظم کتاب میخوانند، بهتر میخوابند، اضطراب کمتری دارند، درجه افسردگی در آنها کمتر و سطح عزت نفس شان بالاتر است.
شعر و داستان دارو است. این دارو زخمهایی را درمان میکند که واقعیت بر قوه تخیل به جا گذاشته است.
– جنت وینترسون، نویسنده
شما هنگام کتاب خواندن چه حسی پیدا میکنید؟ آیا خوره کتاب هستید؟ طرفدار چه نوع کتابهایی هستید؟ بهنظرتان کتابخوانها آدمهای بهتری هستند؟ چقدر با تأثیر کتابخوانی بر تقویت همدلی موافقید؟ آیا تأثیر مثبت کتابخوانی را در خودتان یا دیگری دیدهاید؟ خواندنِ چگونگی این تأثیرگذاری میتواند برای خیلیها جذاب باشد؛ پس نظرات خود را با ما در میان بگذارید.
پاسخ ها