برای خیلی از ما پیش آمده که با وجود اطلاعات زیاد، بررسی و کاوش، توانایی تصمیمگیری درباره مسئلهای خاص را نداریم. در این وضعیت، دچار فلج تحلیلی شدهایم. فلج تحلیلی بهخاطر بررسی بیش از اندازهٔ مسئله موردنظر در زمینههای گوناگونی از جمله سرمایهگذاری یا تصمیم درباره خریدوفروش رخ میدهد. بیتحرکی ناشی از این وضعیت ممکن است پیامدهای ناخوشایندی در زندگی شخصی و کاری داشته باشد. در این مطلب، درباره فلج تحلیلی و روشهای مقابله با آن صحبت میکنیم.
فلج تحلیلی ممکن است هم در مسائل رایج و هم پیچیده رخ دهد. این وضعیت معمولا ناشی از تحلیل تعدادی متغیر ناشناخته است. در چنین موقعیتی، نمیتوانیم با اطمینان درباره بهترین اقدام برای دستیابی به نتیجهٔ مشخص تصمیم بگیریم. همچنین فلج تحلیلی میتواند بهخاطر عدماطمینان از بهترین روشهای شناسایی نتیجه ایجاد شود. بیشتر وقتها میتوانیم با توسعهٔ روشهای تحلیل بر این مشکل غلبه کنیم.
احتمالا در بین اطرافیانتان فرد یا افرادی را میشناسید که در پاسخ به سؤال «عصر میآیی با هم قدم بزنیم؟» میگویند: «با تو تماس میگیرم.». برای برخی آدمها تهیه و ارسال نامه به مدیرشان نصف روز طول میکشد. ممکن است برخی از افراد برای تصمیمگیری درباره برنامه سفر، در تعطیلات سال نو، به شش ماه زمان نیاز داشته باشند! این آدمها دچار فلج تحلیلی هستند.
برای چنین آدمهایی همه مسائل درجهاهمیت یکسانی دارند و نیازمند بررسی دقیق و با جزئیات هستند. این افراد مدام گزینههای ممکن را بررسی میکنند و همیشه نگران موانع احتمالی هستند. مغز این افراد برای بررسی احتمالهای بیپایان، مدام در تکاپوست. اینچنین است که برای تصمیمگیری درباره قرار عصر جمعه به اندازهٔ تصمیمگیری درباره مسئله مهم و تأثیرگذاری مثل پذیرش پیشنهاد شغلی، انرژی صرف میکنند. وقتی پای آدمهای مهم مانند مدیر ارشد یا همسر در میان باشد وضعیت حتی بدتر هم میشود؛ چون نگرانی دیگری بابت دادن پاسخی که آنها را ناراحت کند هم به ماجرا اضافه میشود. در چنین حالتی، فرد همیشه مضطرب است. همه میدانیم که اضطراب مداوم چقدر آسیبزا است.
برای غلبه بر فلج تحلیلی توصیههای زیر را به کار ببرید:
وقتی سالها اینگونه رفتار کرده باشید، بهطور خودکار چنین روش تحلیلی را پیش میگیرید. باید روند چنین تحلیلهایی را آهستهتر کنید. مغز مضطربتان به شما میگوید: «راه کاهش اضطراب، تجزیهوتحلیل بیشتر است.»؛ اما این کار تنها چرخه اضطراب را تقویت میکند و بر اضطرابهای قبلی اضافه میکند.
هروقت متوجه شدید که بر مسئلهای بسیار متمرکزید و درعینحال زیاد نگران آن هستید، دست نگه دارید؛ وضعیت را بررسی کنید و ببینید آیا بیش از اندازه مسئله را تحلیل نمیکنید؟
اضطراب باعث میشود مسائل برایمان مهمتر جلوه کنند. برای رهایی از این وضعیت باید اولویتبندی را یاد بگیرید. این سؤالها را از خودتان بپرسید: آیا مسئلهای حیاتی است؟ در نگاهی گستردهتر از هفته پیش رو یا در زندگی من، این موضوع چقدر اهمیت دارد؟ بزرگترین ترس من چیست؟ با نگاهی منطقی، احتمال وقوع بدترین حالت چقدر است؟ اگر چنین حالتی رخ دهد، چه کاری از دست من برمیآید؟ در واقع، با این پرسشها سعی میکنیم نظارت را از مغز مضطربمان بگیریم و به مغز منطقیمان بدهیم. در این مسیر مشخص کنید که اضطرابتان ناشی از بایدهای ذهنیتان است یا بهخاطر چیزی است که واقعا آن را میخواهید. اگر پای بایدهای ذهنیتان در میان است، آنها را متوقف کنید.
نامهای که مدام به سروشکل آن میرسید و نگران درستی دادههایش هستید، نشانهای از کمالگرایی است. کمالگرایی نمود دیگری از اضطراب است که اولویتبندی را بهکل مختل میکند. اگر نمیخواهید هنگام تصمیمگیری مدام درگیری ذهنی داشته باشید، باید از کمالگرایی اجتناب کنید.
اگر همیشه نگران رویارویی با آدمهای مهم زندگیتان هستید، مدام هر جملهتان را سبکسنگین میکنید، به این فکر میکنید که کارهایتان دیگران را خشنود کند یا دستکم ناراحت نکند، از سرعت زندگیتان بهشدت میکاهید. راهحل این است که جسور باشید، حرفتان را بزنید و ببینید چه پیش میآید؛ سپس اگر لازم بود، برای اصلاح آن اقدام کنید.
توصیههایی که پیشتر به آنها اشاره شد، کمک میکنند از بروز فلج تحلیلی آگاه شوید و برای جلوگیری از آن اقدام کنید. اما هدف اصلی این است که بهطورکلی از فلج تحلیلی و اضطراب ناشی از آن پیشگیری کنیم. برای دستیابی به این هدف توصیههای زیر را در پیش بگیرید:
این روش را بهعنوان آخرین راهحل بهکار ببرید. درمورد مسائل جزئی و روزمره، بهسادگی و بدون نگرانی از پیامدهای آن، تصمیمهای سریع بگیرید. هوس کردید از بیرون غذا بگیرید؟ بگیرید. دوستی برای آخر هفته دعوتتان کرده است؟ قبول کنید. با تمرین تصمیمگیری سریع در مسائل کماهمیت، اعتمادبهنفستان هم تقویت میشود. هدف این است که بهتدریج، نگرانی و احساس ناخوشایندمان درباره تصمیمها و اقدامهای لحظهای و هیجانی زندگیمان را کاهش دهیم. تصمیم هیجانی، در چنین موقعیتهایی، سودمند است؛ زیرا باعث میشود از فلج تحلیلی بگذریم و خطر کنیم (هرچند کوچک باشد). با گذر زمان و تقویت اعتمادبهنفس و افزایش تجربهتان میتوانید این روش را در تصمیمهای مهمتر به کار ببرید.
این کمالگرایی است که باعث میشود برای ارسال گزارش به مدیرتان تردید داشته باشید، بخواهید پیراهنتان را یک بار دیگر اتو بزنید یا شیشهٔ ماشینتان را چندباره تمیز کنید. دوباره میتوانید با گامهای کوچک شروع کنید. هدف کاهش سطح انتظارهایتان، کنارآمدن با خطا و اشتباه و تأیید این حقیقت است که همه مسائل به یک اندازه اهمیت ندارند.
فلج تحلیلی ریشه در ذهن دارد. توجه به احساسات درونیمان در نقطه مقابل آن قرار دارد. این همان چیزی است که باعث میشود بخواهیم از بیرون غذا بگیریم یا برای پروژه کاری خاصی داوطلب شویم. پیش از اینکه ناخودآگاه، دستتان را بالا ببرید یا اسیر وسواس فکری درباره پیامدها شوید، بفهمید چه احساسی دارید. آیا واقعا دلتان میخواهد این کار را انجام دهید؟ پس بر پایه همان احساس رفتار کنید.
هرچه بیشتر با احساسهای ناخوشایندتان کنار بیایید، بیشتر به هیجانها و حس درونیتان تکیه میکنید. در گام بعدی، باید جسارت داشته باشید، حرفتان را بزنید و احساسها و نیازهایتان را ابراز کنید. در این موقعیت هم از موارد کوچک شروع کنید و با مادر، رئیس و همسرتان رودررو شوید.
هرکسی میتواند با فلج تحلیلی مقابله کند. همانند دیگر اشکال اضطراب، روش مقابله با اینگونه اضطراب این است که برعکس آنچه مغز مضطربمان به ما پیشنهاد میدهد، عمل کنیم: پیشروی بهسوی مسائلی که دلیل نگرانیمان است و رسیدن به این نتیجه که آنچه گمان میکردیم، رخ نخواهد داد.
شما چقدر دچار فلج تحلیلی میشوید؟ چطور با آن مقابله میکنید؟ تجربههای کاربردی خود را با ما در میان بگذارید.
پاسخ ها