وقتی والدین را آموزش میدهم، به آنها کمک میکنم یاد بگیرند که دروغ گفتن را از فرزندانشان به خودشان نگیرند. این به آن معنا نیست که دروغ گفتن قابل قبول است، اما هرچه والدین کمتر آن را به خودشان بگیرند، بیشتر میتوانند با آرامش و به طور سازنده به فرزندشان کمک کنند تا در مواجهه با بیصداقتی خود، پذیراتر و آسیبپذیرتر باشد.
طبق راهنمای خانوادهها توسط آکادمی روانپزشکی کودک و نوجوان آمریکا ، کودکان، نوجوانان و جوانان میتوانند به دلایل مختلفی دروغ بگویند. آنها برای جلوگیری از دردسر، دفاع از دوستی که دوست دارند یا به دلیل ناراحتی بیش از حد از صحبت در مورد تجربیات دردناک دروغ میگویند. موقعیتهای ناراحتکننده آنها میتواند شامل مردودی در یک کلاس، از دست دادن شغل و سایر مشکلات مربوط به خودشان یا سازگاری با همسالانشان باشد. من همین بازی پویا را در مورد کودکان بزرگسال نیز دیدهام. "حقیقت" این است که اغلب بچههای ما در هر سنی حقیقت را تحریف میکنند یا دروغ میگویند. در زیر چند نمونه از نحوه وقوع دروغ در کودکان و نوجوانان آورده شده است.
کودکان ممکن است در مورد دستاوردهای خود اغراق کنند یا داستانهایی بسازند تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهند، توجه دیگران را جلب کنند یا پاداش یا امتیازی دریافت کنند.
ریموند یک اسباببازی جدید میخواست که والدینش قول داده بودند اگر کارهایش را به طور مداوم انجام دهد، برایش بخرند. با این حال، ریموند وظایف توافقشدهاش را برای آن روز انجام نداد. برای افزایش شانس دریافت پاداش، تصمیم گرفت دروغ بگوید. وقتی والدینش از او پرسیدند که آیا وظایفش را تمام کرده است، ریموند با اطمینان ادعا کرد که همه آنها را انجام داده است. او امیدوار بود که با فریب دادن والدینش، آنها باور کنند که او لیاقت اسباببازی را دارد و به قولشان عمل کنند.
در این سناریو، ریموند از بیصداقتی به عنوان وسیلهای برای به دست آوردن پاداش دلخواه استفاده میکند. بسیار مهم است که والدین این رفتار را مورد توجه قرار داده و اصلاح کنند و بر اهمیت صداقت، درستکاری و کسب پاداش از طریق تلاش و مسئولیت واقعی تأکید کنند.
جولیا در مورد لیندا، دختر ۱۴ سالهاش، با هیجان گفت: «من به نقطهی فروپاشی رسیدهام، او فقط به من دروغ میگوید! او در مورد دوستانش که در سینما میبیند دروغ میگوید، در مورد انجام تکالیفش دروغ میگوید، و ضمناً، من از اینکه او را در این مورد کنترل کنم خسته شدهام. حتی اگر ظرفهایش را بشوید هم نمیتوانم به او اعتماد کنم. اگر الان اینطور باشد، چگونه میتواند به عنوان یک بزرگسال مستقل زندگی کند؟ حتی وقتی برایم داستان تعریف میکند، متوجه میشوم که او خیلی اغراق میکند! من اصلاً نمیفهمم. من در کودکی اینطور نبودم و اگر او در مورد مسائل رک و راست بود، خیلی راحتتر بود.»
یکی از کودکان در مرکز مشاوره من داستانی در مورد دفن کردن اسلحهای در جنگل سرهم کرد که ظاهراً از یک "باند" که او عضو آن بود، به دست آمده بود. معلوم شد که این داستان یک حقه بوده، اما احساسات درونی او مبنی بر بیکفایتی، موضوعی جدی بوده است. در این مثال، کودک دروغ گفته است تا خود را در نظر دیگران قدرتمندتر جلوه دهد، خود را از احساس نامرئی بودن و تنهایی آرام کند ، و به این دلیل که فاقد مهارتهای اجتماعی و حل مسئله است.
مهم است که از تفاوت بین دروغهایی که رفتارهای پرخطر از جمله مصرف مواد مخدر را پنهان میکنند و دروغهای کوچکتر و روزمره آگاه باشید. دروغهایی که منجر به رفتار ناامن یا غیرقانونی میشوند یا آن را پوشش میدهند، باید مستقیماً مورد بررسی قرار گیرند. به جای اینکه درگیر این شوید که آیا نوجوان شما پشیمانی نشان میدهد یا خیر - و بله، من متوجه هستم که این مهم است - به یاد داشته باشید که پاسخگو بودن بسیار مهم است. وقتی دروغ گفتن در مورد رفتارهای خطرناک، شامل مصرف مواد مخدر یا الکل ، دزدی یا سایر فعالیتهای پرخطر است، از یک متخصص سلامت روان واجد شرایط در جامعه خود راهنمایی بگیرید.
همانطور که از مثالهای بالا میبینید، و همانطور که احتمالاً اگر این پست را میخوانید میدانید، رفتارهای مرتبط با دروغگویی فرزندانمان میتواند ما را دیوانه کند، اگر به آنها اجازه دهیم. بهترین کاری که میتوانید انجام دهید این است که از واکنش بیش از حد به دروغهای فرزندتان خودداری کنید. اگر بیش از حد واکنش نشان دهید، فقط مانع بزرگتری بین خود و فرزندتان ایجاد میکنید که احساس امنیت میکند تا با شما درد دل کند.
سعی کنید به خاطر داشته باشید که بچهها میتوانند کاملاً خودمحور باشند (آیا ما به عنوان بزرگسالان هم نمیتوانیم اینطور باشیم؟) و اغلب نمیدانند که دروغ گفتن چقدر میتواند آسیبزا باشد. با توجه به این نکته، در اینجا چند راهکار برای کمک به تقویت راستگویی در فرزندتان در هر سنی ارائه شده است:
به خاطر داشته باشید که مقابله با رفتارهای دروغگویی یک فرآیند است، نه یک راه حل سریع. ممکن است برخی از بچهها مدتی طول بکشد تا با شما احساس امنیت کنند. اما اگر واکنشهای احساسی و پاسخهای قضاوتی خود را مهار کنید، احتمال بیشتری وجود دارد که فرزند یا نوجوان شما در نهایت با شما درد دل کند. در حالی که در کوتاه مدت، ممکن است فقط شانه بالا بیندازید، آرام نگه داشتن خود برای ایجاد حس امنیت عاطفی به شما کمک میکند تا صدای حقیقت و منطق شما در طول زندگی آنها شنیده شود. این هدیهای به فرزندان شماست که همیشه به آنها داده خواهد شد.
پاسخ ها