یکی از بااستعدادترینها که ترجیح داد جورچ بست باشد؛ دریغ و افسوس از چشمهای سرخ نیکبخت واحدی!؛ مثل نیکبخت واحدی در فوتبال ایران کم نیستند؛ استعدادهایی که به اندازه ظرفیتشان به تلاش علاقمند نبودند و مسیر دیگری را انتخاب کردند.
به گزارش ورزش، نیکبخت واحدی هرگز به اندازه مجاهد خذیراوی بدشانس نبود، علیرضا حالا همچنان با چهره ای جوان و جذاب در برنامه های تلویزیونی حاضر می شود اما کیست که نداند او باید جایگاهی بس رفیع تردر فوتبال ایران میداشت.
ستاره چپ پای استقلال که پس از درخشش در ابومسلم با نظر منصور پورحیدری پیراهن استقلال را برتن کرد، در همان هفته های اول حضور در تیم جدید، نشانه های ستارگی را از خود بروز داد و در پایان سال یکی از بازیکنان مهم و بی جانشین آبی پوشان بود که به سرعت به اردوی تیم ملی هم راه یافت.
نیکبخت سپس و سال به سال تبدیل به مهره مهم ترین در استقلال شد و در زمانی که این تیم را برای بازی در الوصل ترک کرد، رسما یکی از ستارگان این تیم محسوب می شد. او همچنین در دوره خود محبوب ترین فوتبالیست ایران هم بود و علاقمندان پرتعدادی، مذکر و مونث و قرمز و آبی داشت.
نیکبخت در دوران فوتبال خود، انواع و اقسام ماجراها را پشت سر گذاشته است؛ بازیکنی که یک شبه از یک چهره کم سر و صدا و کم اعتماد به نفس، تبدیل به چهره ای شد که خودروی دو در اسپورتش یکی از مهم ترین سوژه های عکاسان ورزشی برای شکار تصاویر پاپاراتزی بود. او در دوران فوتبالش جنجال ها و حواشی زیادی را تجربه کرد و در شرایطی که به صورت بالقوه می توانست در دو باشگاه بزرگ خارجی (فنرباغچه و اتلتیکومادرید) حضور داشته باشد، اما تنها به یک انتقال خارجی، آن هم الوصل بسنده کرده است !
نیکبخت البته کم سر و صداتر از انتقال هاشمی نسب به استقلال و کمی پر سر و صداتر از انتقال علی انصاریان به اردوی آبی ها، به پرسپولیس پیوست و زیر نظر مصطفی دنیزلی در فصل تازه ای از فوتبالش، بازی های درخشانی را به نمایش گذاشت؛ اما پس از سه فصل حضور در پرسپولیس، این تیم را به مقصد صبا ترک کرد و پس از آن نیز بعد از محرومیتی که گریبانش را گرفت، به استقلال بازگشت و کم فروغ و دور از آنچه که از او به یاد داشتیم، فوتبال را برای همیشه کنار گذاشت.
علیرضا که امروز در برنامه محمدحسین میثاقی شرکت کرده بود و درباره اتفاقات و حاشیه های دوران فوتبالش صحبت کرد، همچنان مثل روزهای جوانی دوست داشتنی است، اما شاید دلش نخواهد درباره یک موضوع مهم تر صحبت کند؛ اینکه او می توانست دوشادوش علی کریمی، تبدیل به مهم ترین فوتبالیست نسل خود ( شاید مثل جواد نکونام) بشود. اما او بعد از آنکه تورنمنت های مهمی را در اوج فوتبالش از دست داد و در هر یک از مسابقات معظم به بهانه ای شرکت نکرد، آرام آرام تبدیل به یک ستاره حاشیهای در فوتبال ایران شد، که بعد از مدتی دیگر عکس هایش نیز به فروش نمی رفت، چرا که هواداران فوتبال هم آن ستاره هایی را خوش می دارند که در زمین فوتبال نیز مثل روزهای جوانی کابوس هر خط دفاعی باشد.
نیکبخت چپ پا با آن اسم و فامیل خوش آهنگ و آن قد و قامت متناسب و آن سرعت فوق العاده و آن قدرت ضربه زنی و چارچوب شناسی باید قله های بیشتری را در فوتبال ایران فتح می کرد، اما چیزی که از او باقی مانده، شمایلی است که بیش از توفیق فنی باید در مورد جابجایی هایش بین دو تیم استقلال و پرسپولیس صحبت کند؛ دو تیمی که در هر دویشان با سرمربیانشان به مشکل خورد. درست مثل تیم ملی که علی دایی که در تیم ملی هم با او همبازی بود، پایان فوتبالش را با پیراهن سفید تیم ملی رقم زد؛ در حالیکه نیکبخت از کاپیتان های بالقوه آینده تیم ملی فوتبال ایران بود و باید برای خود جایگاهی ویژه در تاریخ این رشته ورزشی دست و پا می کرد.
مثل نیکبخت واحدی در فوتبال ایران کم نیستند؛ استعدادهایی که به اندازه ظرفیتشان به تلاش علاقمند نبودند و مسیر دیگری را انتخاب کردند. اگرچه نه مثل جرج بست، اما پرفراز و نشیب و پر دست انداز و پرماجرا؛ تا اگر در یک گفتگوی غیررسمی و دوستانه میکروفن جلویشان روشن شود و راحت صحبت کنند، آن وقت متوجه می شوید که چه داستان های عجیبی را از سر گذرانده اند.
البته همه این ماجراجویی ها متاسفانه لذت یکی از بزرگترین های تاریخ فوتبال ایران بودن را ندارد؛ آدم هایی مثل علی دایی، کریم باقری، علی پروین، علی کریمی، مهدی مهدوی کیا و ... که همه استعداد ناب نیکبخت را ستایش می کردند، اما چقدر حیف که این چشمهای قرمز نگذاشت!
پاسخ ها