تعریف شادکامی
ازآنجاکه شادی یکی از هیجانات اساسی بشر است، لذا هر کس به فراخور خود آن را تجربه می کند؛ اما تعریف شادی به سادگی تجربهی آن نیست. افلاطون در کتاب جمهوری به سه عنصر در وجود انسان اشاره میکند که عبارتاند از: قوه عقل یا استدلال، احساسات و امیال. افلاطون شادی را حالتی از انسان میداند که بین این سه عنصر تعادل و هماهنگی وجود داشته باشد (دیکی، ۱۹۹۹). ارسطو شادی را زندگی معنوی میداند (آیزنک، ترجمه: فارسی ۱۳۷۸). جان لاک و جرمی بنتام معتقدند که شادی مبتنی بر تعداد وقایع لذتبخش است (آیزنک، ترجمه فارسی ۱۳۷۸). آرجیل و همکاران (۱۹۹۵) شادی را ترکیبی از وجود عاطفه مثبت، فقدان عاطفه منفی و رضایت از زندگی میدانند.
جامعترین و درعینحال عملیاتیترین تعریف شادمانی را وینهوون (۱۹۸۸) ارائه میدهد. به نظر او، شادمانی به قضاوت فرد از درجه یا میزان مطلوبیت کیفیت کل زندگیاش اطلاق میگردد. به عبارت دیگر، شادمانی به این معناست که فرد چهقدر زندگی خود را دوست دارد.
۲-۵-۲٫ شادکامی و سلامت
سلامت و شادمانی با یکدیگر ارتباط دارند. برخی از تحقیقات از جمله مطالعات علیپور، نوربالا، اژهای و مطیعیان (۱۳۷۹) بیانگر این نکته هستند که شادی، دستگاه ایمنی را تقویت میکند و تقویت دستگاه ایمنی، سلامت فرد را بهبود میبخشد. سالوی، راتمن، دتولر، دولر و استوارد (۲۰۰۱) نیز معتقدند که عواطف مثبت، به خصوص شادی، فعالیتهای قلبی عروقی و سیستم ایمنی را بهبود میبخشد.
وینهوون (۱۹۸۸) نیز ارتباط شادمانی با سلامت را چنین بیان میکند که اولاً، فقدان شادمانی استرسزاست و استرس میتواند بیماریهای خطرناکی تولید کند. ثانیاً، فرد شادمان در صورت مواجهه با یک بیماری سخت بهتر میتواند از پس آن برآید و ثالثاً شادمانی برای رشد روانی فرد لازم و مفید است، زیرا شادمانی به شخص کمک میکند که با فشارهای روحی مقابله کند. برخی دیگر از صاحبنظران از جمله مایرز (۱۹۹۲) معتقدند که وجود سلامت شرط اول شادمانی است (میرشاه جعفری، ۱۳۸۱).
۲-۵-۳٫ شادکامی و اعتقادات مذهبی
یکی از عوامل مؤثر در ایجاد شادمانی، ایمان مذهبی است. از آنجا که فردِ باایمان دارای ارتباطات و اعتقادات معنوی است، کمتر احساس رهاشدگی، پوچی و تنهایی میکند. مایرز (۲۰۰۰) معتقد است ایمان مذهبی تأثیر زیادی بر میزان شادمانی دارد. ایمان موردنظر مایرز ایمانی است که حمایت اجتماعی، هدفمندی، احساس پذیرفته شدن و امیدواری را برای فرد به ارمغان میآورد. از نظر گریلی (۱۹۷۵) فعالیتهای مذهبی دارای کارکردهایی هستند که نهایتاً موجب افزایش شادمانی فردی میگردد. هیلز و آرجیل (۱۹۹۸) در بیان این کارکردها به مواردی از جمله احساس اتصال با معبودی بسیار قدرتمند و مقدس، عشق، برابری و احساس در جمع بودن اشاره میکنند. همچنین در مذاهب مختلف، تصورهایی مثل آب، گرما، نور و آتش دیده میشود که به نظر هیلز و آرجیل توجه پیروان این مذاهب به این ایماژها و عناصر یاد شده موجب افزایش شادمانی آنان میگردد. در زمینه تأثیر ایمان و فعالیتهای مذهبی بر میزان شادمانی افراد، تحقیقات متعددی شده است. های (۱۹۸۲) در تحقیق خود گزارش کرده است که ۶۱ درصد کسانی که در مراسم مذهبی شرکت میکنند، احساس آرامش و شادمانی میکنند. در پژوهش دیگری که توسط هالمان، هونک و دمور (۱۹۸۷) انجام شد، این نتیجه به دست آمد که فعالیتهای مذهبی از جمله حضور در کلیسا بر شادمانی آنها افراد میافزاید (میرشاه جعفری، ۱۳۸۱).
۲-۵-۴٫ سایر عوامل مؤثر بر شادکامی
دیگر عوامل مؤثر در شادکامی که توسط میرشاه جعفری گرد آمده به اختصار در زیر آورده شده است:
۱- شخصیت
مطالعات مختلف نشان میدهد که ابعاد شخصیتی افراد بر شادمانی آنها تأثیر زیادی دارد. به نظر برخی از کارشناسان، دو بعد شخصیت انسان در تعیین میزان شادمانی از اهمیت بیشتری برخوردارند. آیزنک (ترجمه فارسی ۱۳۷۸) یکی از این دو بعد را برونگرایی و آرامش و دیگری را درونگرایی و عصبانیت نامید. او معتقد است که اکثر مردم شخصیتی تکبعدی و افراطی ندارند، یعنی فرد طبیعی کسی است که نه کاملاً درونگراست و نه کاملاً برونگرا؛ نه عصبانی و خشن است و نه کاملاً آرام و خونسرد. بااینحال، شخصیت بسیاری از افراد در یک بعد نسبت به بعد دیگر پیشرفتهتر است و به همین جهت برخی را برونگرا و برخی را درونگرا مینامیم.
داینر (۱۹۸۴) معتقد است که شادمانی حداقل دارای سه جزء است که عبارتاند از: عاطفه مثبت، عاطفه منفی و متغیرهایی مانند رضایت از زندگی. عاطفهی مثبت دارای ارتباط قوی با برونگرایی و عاطفه منفی دارای ارتباط قوی با روانرنجوری است.
روانشناسان دربارهی تأثیر شخصیت بر میزان شادمانی مطالعات زیادی کردهاند که همگی رابطه مثبت برونگرایی با شادی را تأیید میکنند.
۲- عزتنفس
عزتنفس نیز یکی از عواملی است که بر میزان شادمانی افراد تأثیر زیادی دارد. وارت (۲۰۰۱) عزتنفس را اساسیترین عامل شادمانی میداند. ویلسون (۱۹۶۷) گزارش کرده است که تأثیر عزتنفس در ایجاد شادمانی به حدی است که برخی از صاحبنظران و پژوهشگران روانشناسی شادی، از جمله آرجیل (۲۰۰۱) آن را جزء جداییناپذیر شادمانی میدانند. شباهت زیاد پرسشنامههای سنجش شادی و پرسشنامههای سنجش عزتنفس گواهی بر این ادعاست.
۳- سرمایه اجتماعی
یکی از مفاهیمی که در سالهای اخیر وارد حوزه علوم اجتماعی و اقتصادی شده است، مفهوم «سرمایه اجتماعی» است. ریچاردز (۲۰۰۰) سرمایه اجتماعی یا همبستگی اجتماعی را چگونگی شبکه روابط اجتماعی، دوستیها، احساس کنترل شخصی و اعتماد اجتماعی میداند. به عقیدهی او سرمایه اجتماعی بیش از سرمایه انسانی (سطح تحصیلات، درآمد، موقعیت اجتماعی فرد و ...) بر میزان شادمانی افراد جامعه اثر میگذارد.
۴- فعالیتهای اوقات فراغت
فعالیتهای اوقات فراغت منبع بسیار خوبی برای ایجاد شادمانی هستند. شادیآفرینی فعالیتهای اوقات را با بهره گرفتن از دو نظریه میتوان توضیح داد. نظریه اول مربوط به انتخابگر بودن انسان است. از آنجا که فعالیتهای اوقات فراغت، فعالیتهایی هستند که فرد با توجه به علاقه خود و با آزادی عمل در مورد آنها تصمیمگیری میکند؛ اینگونه فعالیتها حتی وقتی که فرد را از نظر جسمانی آزار میدهند نیز موجب شادمانی او میشوند. به عنوان مثال، میتوان به ورزش بوکس و دوی ماراتون اشاره کرد. (هیلز و آرجیل، ۱۹۹۸). نظریه دیگر که نشاط انگیزی فعالیتهای اوقات فراغت را تبیین میکند، نظریه انگیزش اجتماعی است. زیرا تمام فعالیتهای اوقات فراغت با وجود تنوع و تفاوتهایی که با هم دارند، به نحوی نیازهای اجتماعی را برآورده میسازند. به عنوان مثال، شرکت در مسابقات ورزشی حمایت اعضای تیم و طرفداران آنها را به دنبال دارد. بندورا (۱۹۷۷) علاوه بر حمایت اجتماعی، شادیبخش بودن فعالیت اوقات فراغت را اینگونه تفسیر میکند که وقتی افراد به این نوع فعالیتها میپردازند، در حال انجام کاری هستند که میتوانند آن را به خوبی انجام دهند یا لااقل تصور میکنند که توانایی انجام آن را دارند. بنابر این، سعی میکنند هر چه بیشتر به این فعالیتها بپردازند و نهایتاً بر میزان شادمانی آنها افزوده میشود.
۵- وضعیت اقتصادی
بهنظر میرسد شادمانی انسان با افزایش ثروت افزایش مییابد و کاهش ثروت، شادی را میکاهد. برخی از صاحبنظران نیز همین عقیده را دارند. برخی از تحقیقات از جمله داینر، سو، لوکاس و اسمیت (۱۹۹۹) چنین گزارش کردهاند که مردم کشورهای ثروتمند از مردم کشورهای فقیر بسیار شادترند. آرجیل (۱۹۹۹) معتقد است بین درآمد و شادمانی ارتباط مثبت وجود دارد، اما پژوهشهای وی نشان میدهد که این ارتباط در بین اقشار کمدرآمد بیشتر است. یعنی درآمد تا اندازهای که نیازهای مادی افراد را برطرف میسازد بر شادمانی تأثیر دارد، ولی درآمد بیش از حد موردنیاز شادمانی را افزایش نمیدهد.
در سطح ملی و بینالمللی نیز، درباره وضعیت اقتصادی کشورها و میزان شادمانی مردم آنها تحقیقاتی شده است. از جمله، کلارک و اسوالد (۱۹۹۴) در این زمینه نتایج قابلتوجهی به دست آوردهاند. آنها گزارش کردهاند که شواهدی وجود دارد که نشان میدهد سرانه تولید ناخالص ملی با میزان شادمانی افراد جامعه رابطه مستقیم دارد و افزایش درآمد ملی شادمانی مردم را افزایش میدهد.
۶- رضایت شغلی
رضایت شغلی یکی از عوامل تأثیرگذار بر شادمانی افراد است. تایت و پاجت (۱۹۸۹) پس از بررسی ۳۴ پژوهش، گزارش کردند که میزان همبستگی میان رضایت شغلی و شادمانی ۴۶/۰ است. سیکزنت میهالایی (۱۹۹۷) این همبستگی را به خوبی توضیح داده است. سیکزنت مفهوم «فلو[۱]» را برای اولین بار وارد ادبیات شادمانی کرده است. «فلو» به معنای لحظات فوقالعاده نشاطانگیزی است که «آنچه فرد تجربه میکند، آنچه آرزو میکند آنچه فکر میکند باهم هماهنگ هستند.» (سیکزنت میهالایی، ۱۹۹۷). سیکزنت معتقد است که مردم «فلو» را بیشتر هنگام کار تجربه میکنند و به نظر میرسد که رضایت شغلی یکی از مهمترین پیشبینیکنندههای شادمانی باشد.
۷- وضعیت تأهل
شادمانی در بزرگسالان ارتباط زیادی با وضعیت تأهل دارد. لوپری و فرایدرس (۱۹۸۱) روند زندگی زناشویی و ارتباط آن با میزان شادمانی را به شکل (U) تصور میکنند. آنها معتقدند که وقتی فرد تصمیم میگیرد ازدواج کند، شادی او افزایش مییابد، وقتی که ازدواج صورت میگیرد از شادی ایجاد شده کم میشود و این کاهش تا زمان رسیدن فرزندان به سن نوجوانی، ادامه مییابد. بعد از این دوره، شادمانی مجدداً سیر صعودی پیدا میکند تا به سطح اولیه خود میرسد. دانیز و همکاران (۱۹۹۹) معتقدند که افراد متأهل نسبت به کسانی که هرگز ازدواج نکرده یا جدا شدهاند و یا همسر خود را از دست دادهاند، بیشتر احساس شادی و شادمانی میکنند. علاوه بر این، افرادی که هنوز ازدواج نکردهاند اما با نامزد موردعلاقه خود زندگی میکنند، از کسانی که تنها زندگی میکنند خیلی شادمانترند. البته این امر به ارزشهای فرهنگی موردقبول جوامع بستگی دارد.
۸- جنسیت
جنسیت نیز موضوع تحقیقات زیادی در ارتباط با شادمانی بوده است. داینر و همکاران (۱۹۹۹) معتقدند که میزان شادمانی زنان و مردان برابر است، اما هنگامی که افسردگی را در نظر میگیریم، موضوع تا حدودی پیچیده میشود. به این صورت که با وجود شادی یکسان زنان و مردان، افسردگی در زنان بیشتر از مردان است. توضیح این امر توسط داینر و همکاران این است که زنان نسبت به مردان هم عاطفه منفی بیشتری و هم عاطفه مثبت بیشتری را تجربه میکنند و برآیند این دو عاطفه، شادی زنان و مردان را یکسان میسازد. فوجیتا، دایز و ساندویچ (۱۹۹۱) نیز بر همین اعتقاد هستند (میرشاه جعفری و همکاران، ۱۳۸۱).
پاسخ ها