اگر از علاقهمندان به ادبیات کلاسیک آمریکا هستید یا اگر از خواندن کتابهایی با داستانهای ماجراجویانه لذت میبرید، احتمالا نام کتاب موبی دیک و نویسندهاش هرمان ملویل را شنیدهاید. داستان موبی دیک سراسر هیجان و ماجراجویی است و از تجربه نویسنده در سفرهای دریاییاش نشئت گرفته. در معرفی کتاب امروز بیشتر با این نویسنده و آثارش آشنا میشویم. با ما همراه باشید.
هرمان ملویل ۱ اوت ۱۸۱۹ در نیویورک متولد شد. او تحصیلات ابتدایی خود را نیز در این شهر گذراند. ملویل با داستانهایی که پدرش از سفرهای دریایی خود تعریف میکرد عاشق ماجراجویی شد. اولین سفر ملویل با یک کشتی از نیویورک به مقصد لیورپول بود و بعدها نیز بهقصد ماهیگیری با کشتی راهی اقیانوس آرام شد. او در ۲۵سالگی ملوانی را کنار گذاشت و در بوستون اقامت کرد. در همین زمان بود که نوشتن بهصورت خاطرهنگاری را آغاز کرد. به همین خاطر تجربه او بهعنوان ملوان بهخوبی در آثارش مشهود است. در ادامه تعدادی از بهترین آثار او را معرفی میکنیم.
«موبی دیک» معروفترین اثر هرمان ملویل و از بهترین رمان های ماجراجویی جهان است که در سال ۱۸۵۱ منتشر شد. داستان درباره ناخدا اسماعیل است که در حادثهای دریایی یک پای خود را از دست میدهد. پس از آن حادثه، همه فکروذکر ناخدا گرفتن انتقام از مسبب این اتفاق یعنی نهنگ سفید است. همه شخصیتهای «موبی دیک» نمادین هستند و هرمان ملویل در این اثر تنها بهدنبال روایتی ماجراجویانه و هیجانی نیست، بلکه مفاهیم عمیق انسانی و البته معضلات جامعه را در لایههای زیرین داستان مطرح میکند.
جنون آدمی اغلب اوقات گولزننده و پرمکر است. وقتی فکر میکنی که رفته، ممکن است فقط به قالبی ظریفتر و زیرکانهتر تغییر شکل داده باشد.
«بیلی باد ملوان» آخرین اثر هرمان ملویل است که در ۵ سال آخر عمرش آن را نوشت و البته ناتمام ماند. این کتاب ۳۳ سال پس از مرگش در سال ۱۹۲۴ منتشر شد. ملویل در ادامه داستانهای دریاییاش این بار ما را سوار یک کشتی جنگی میکند که شخصیت اصلی روی این کشتی، بیلی باد ملوانی خوشقلب و بااخلاق است. ماجراهایی که در این کشتی رخ میدهند، زندگی و شخصیت این ملوان جوان را به چالش میکشند. مانند دیگر آثار ملویل در این کتاب نیز با شخصیتها و اتفاقهای نمادین مواجهیم.
نیمروزی گرم در ماه ژوئن بود؛ و از رخسار خویکرده و براقش، خوشخلقی وحشیانهای به بیرون میترواید. در ردوبدل کردن لیچارهای شادمانه از چپ و راست، برق دندانهای سفیدش به چشم میخورد و جستوخیزکنان در میان هم قطاران به پیش میرفت.
کاپیتان آماسو دلانو در یکی از سواحل شیلی در حال کشتیرانی است که یک کشتی مرموز اسپانیایی توجه او را جلب میکند. کنجکاوی او درباره این کشتی او را به تکاپو میاندازد که با پذیرایی از کاپیتان آن یعنی بنیتو سرنو از کار این کشتی سر درآورد. ملویل در کنار توصیفات همیشگی خود از شخصیتها، در این اثر توصیفات زیادی از ساختار کشتی نیز ارائه میکند که در نوع خود بسیار جالب است. تجارت برده موضوع اصلی این کتاب است. اگر به داستانهایی با موضوع بردهداری علاقه دارید، خواندن «بنیتو سرنو» را از دست ندهید.
مهمان، از سر شرم روی خود را به طرف دیگر کشتی گرداند. در این حین، نگاهش اتفاقی به یک ملوان جوان اسپانیایی افتاد، که حلقه طنابی در دستش بود و تازه از عرشه به اولین حلقه یکی از طنابهای بادبان پا گذاشته بود. اگر نگاه آن جوان، در حین صعود به یکی از تیرکهای افقیِ دکل، با نوعی اشتیاق پنهان روی ناخدا دلانو ثابت نمیماند و بلافاصله، گویی در قالب نوعی توالیِ منطقی، از او نمیگذشت و به دو مرد نجواگر نمیافتاد، میشد احتمال داد چیز بهخصوصی توجه او را به خود جلب نکرده.
این اثر برخلاف سایر داستانهای ملویل که در دریا و روی عرشه کشتیها جریان دارند، در قلب نیویورک و در یک دفتر ثبت اسناد روایت میشود. داستان درباره یکی از کارمندان این دفتر بهنام بارتلبی محرّر است. بارتلبی هرمان ملویل در نه گفتن مهارت خاصی دارد و در برابر بسیاری از درخواستهای دیگران میگوید: «ترجیح میدهم که نه». ملویل در این اثر از چالشهای زندگی در دنیای مدرن میگوید و برخی این اثر را پیشگویی ملویل از دنیای امروز میدانند.
اغلب پیش میآید که وقتی اعتقاد مأنوس و صادقانه انسان بهنحوی بیسابقه و شدیداً نامعقول مورد تهاجم واقع میشود، تردید ذره ذره به جانش میافتد. شاید شگرف جلوه کند، اما واقعیت این است که در اینگونه مواقع، شخص بهشکلی مبهم گمان میبرد که حقانیت و خرد یکپارچه در طرف مقابلاند. در این حال، اگر افراد بیطرفی حضور داشته باشند، دست به دامان آنان میشود تا خاطر پریشان حال را اندکی مجموع سازند.
شاید برای شما جالب باشد که هرمان ملویل در میان آثارش شعر هم دارد. شعر «کوسه مالدیو» بازتاب روزهایی از زندگی اوست که در دریا و روی کشتیها گذرانده است. اگر از طرفداران آثار ملویل هستید، این کتاب هرمان ملویل با شعرهایش شما را بیشتر با جهان فکری این نویسنده آشنا میکند.
حالا دیگر روز پهن شده و فوج فوج مرغان دریایی برای شکار و شیرجه در اعماق و یافتن روزی به این آبها میآیند. همه برج را ترک گفته و در مغازههای پای آن به صید مشغولاند. فضلهای که این خیل انبوه به آب میاندازد، در شعاعی طلایی چون ترکی بلند بر تن خانهای رفیع یا ریسمانی محکم بر روی رزمناوی عظیم میدرخشد. اینک آن دمی است که اگر مسافری بر این صخره گذر کند، بهرغم دانسته دیگران که آن را ارضی غیر مسکون میخوانند، آن را به هیبت کشتی سترگی انباشته از مسافر خواهد شناخت.
از میان آثار معرفیشده هرمان ملویل کدامیک را خواندهاید؟ بهنظر شما بعد از «موبی دیک»، کدام اثر این نویسنده فقید را میتوان بهترین اثر او نامید؟ نظرات خود درباره این نویسنده و آثارش را در قسمت ثبت دیدگاه با ما به اشتراک بگذارید.
پاسخ ها