
دنبال داستانی هستید که از خودِ زندگی واقعی، عجیبتر، تکاندهندهتر یا الهامبخشتر باشد؟ گاهی اوقات، جذابترین روایتها در دنیای داستانهای تخیلی پیدا نمیشوند، بلکه در واقعیتهای پیرامون ما پنهان شدهاند. کتابهای غیرداستانی یا ناداستان (Non-fiction) از جمله این موارد هستند. ناداستانها پنجرهای به سوی تاریخ، علم، اقتصاد، روانشناسی و عمیقترین تجربیات انسانی باز میکنند. در این مقاله کوتاهی با بهترین کتاب های ناداستان جهان آشنا میشویم.
اما این لیست طولانی از کجا باید شروع کرد؟
ما به سراغ یکی از جامعترین نظرسنجیهای خوانندگان یعنی نظر سنجی گودریدز رفتهایم تا لیستی از محبوبترین و تحسینشدهترین کتابهای ناداستان را گردآوری کنیم. اینها کتابهایی هستند که بحثهای عمیقی خلق کردهاند، دیدگاهها را تغییر دادهاند و خوانندگان را در سراسر جهان را جذب کردند.
شاید پیش از آنکه سراغ فهرست برویم، بد نباشد لحظهای مکث کنیم و بپرسیم: اصلاً ناداستان یعنی چه؟
«ناداستان» یا Non-fiction به آثاری گفته میشود که بر پایهی واقعیت نوشته میشوند، نه تخیل. نویسنده در این گونه آثار، تخیل خود را بهکار میگیرد تا حقیقت را به شکلی جذاب روایت کند. ناداستان میتواند شرح یک واقعهی تاریخی، گزارش یک پژوهش علمی، یا حتی بازگویی تجربهای شخصی باشد. مهم اینجا است که در تمام این زیرگونهها، واقعیت ستون اصلی روایت است.
در حالیکه رمانها میکوشند ما را از واقعیت جدا کنند، ناداستانها درست برعکس عمل میکنند: ما را به قلب واقعیت میبرند. گاه حقیقت را روشنتر از هر داستانی نشان میدهند و گاه، تلختر از هر خیال.
شاخههای اصلی ناداستان عبارتند از:
به بیان ساده، ناداستان تلاشی است برای درک جهان همانگونه که هست، با نگاهی از منظر تجربهی انسانی.
و شاید همین صداقتِ عریان است که باعث میشود گاهی «واقعیت»، از هر خیال و افسانهای شگفتانگیزتر باشد.
در ادامه، نگاهی میاندازیم به ۱۰ عنوان از بهترین کتاب های ناداستان که هر کدام به دلیلی خاص، شایستهی جایگاه خود هستند. این لیست بر اساس امتیاز و تعداد آرای کاربران رتبهبندی شده است و ترکیبی شگفتانگیز از ژانرهای مختلف است.

چرا شیطان در شهر سپید انتخاب اول است؟ اریک لارسون در این شاهکار، کاری تقریباً غیرممکن انجام میدهد: او دو داستان کاملاً واقعی اما متفاوت را که همزمان در شیکاگوی ۱۸۹۳ رخ میدهند، به هم میبافد و یک روایت خاص خلق میکند.

فریکونومیکس چطور دیدگاه شما را تغییر میدهد؟ «فریکونومیکس» یک کتاب کلاسیک اقتصادی نیست. لویت، اقتصاددانی است که علاقهای به بازار سهام ندارد، اما شیفتهی دادهها و «انگیزهها» پشت آن دادهها است. این کتاب به ما نشان میدهد که چگونه میتوان با عینک اقتصاد به مسائل روزمره نگاه کرد و به نتایج شگفتانگیزی رسید. لویت به سوالاتی پاسخ میدهد که هرگز فکر نمیکردیم به اقتصاد ربط داشته باشند:
هستهی اصلی کتاب این است: اگر بفهمید انگیزهی واقعی افراد چیست، میتوانید رفتار آنها را درک و حتی پیشبینی کنید. این کتاب ژانر «اقتصاد عامهپسند» (Pop-Economics) را به جهان معرفی کرد.

تاریخچه تقریباً همه چیز چطور همزمان علمی و سرگرم کننده است؟ بیل برایسون کنجکاوی سیریناپذیری دارد. او تصمیم گرفت بفهمد که ما چگونه از «هیچ» به «اینجا» رسیدیم. برخلاف کتابهای درسی خشک، برایسون سفری پر از شگفتی و طنز را آغاز میکند. او با دانشمندان برجسته مصاحبه میکند و پیچیدهترین مفاهیم علمی را به زبانی ساده، قابل فهم و اغلب خندهدار ترجمه میکند.
این کتاب دقیقاً همان چیزی است که عنوانش میگوید:
«تاریخچه تقریباً همه چیز» برای هر کسی نوشته شده که در مدرسه از درس علوم و زسیست بیزار بود اما هنوز میخواهد بداند جهان چگونه کار میکند.

چرا اسلحه، میکروب و فولاد از بهترین ناداستانها است؟ جرد دایموند در این کتاب برنده جایزه پولیتزر، به یکی از اساسیترین سوالات تاریخ بشر پاسخ میدهد: چرا تمدنها در قارههای مختلف با سرعتهای متفاوتی توسعه یافتند؟ چرا اروپاییها بودند که آمریکا و استرالیا را مستعمره کردند و نه برعکس؟ دایموند تمام نظریههای مبتنی بر برتری نژادی یا هوشی را رد میکند. پاسخ او یک ترکیب آشنا است: «جبر جغرافیایی» یا «شانس زیستمحیطی».
او سه چیز را میگوید:

از ما بهتران چطور معنای موفقیت را باز تعریف میکند؟ ما دوست داریم باور کنیم که افراد موفق (مانند بیل گیتس یا بیتلز) صرفاً به دلیل نبوغ، استعداد و سختکوشی فردی به موفقیت چشمگیر رسیدهاند. گلدول این ایده را به چالش میکشد. او میگوید برای درک موفقیت، باید به فراتر از فرد و به اکوسیستمی که فرد محصول آن است نگاه کرد. «استثناییها» به بررسی اکوسیستم موفقیت میپردازند:
در نهایت از نظر گلدول موفقیت به همان اندازه که به ظرفیت درونی فرد بستگی دارد، به «زمان»، «مکان» و «شانس» او نیز وابسته است.

با این کتاب وایرال شدن را میفهمیم. قبل از اینکه اصطلاح «ویروسی شدن» رایج شود، گلدول در این کتاب توضیح داد که چگونه ایدهها، محصولات و رفتارهای اجتماعی مانند یک اپیدمی گسترش مییابند. او معتقد است که هر روند بزرگی، از یک «نقطه عطف» (Tipping Point) شروع میشود؛ لحظهای جادویی که تغییرات کوچک، ناگهان منجر به یک انفجار بزرگ میشوند. گلدول سه عامل کلیدی را برای رسیدن به نقطه عطف معرفی میکند:
خواندن این کتاب برای هر کسی که در زمینه بازاریابی، جامعهشناسی یا مدیریت کار میکند، از آن نان شب واجبتر است.

شب ناداستانی کوتاه، عمیق و ویرانگر است. «شب» یک کتاب تاریخی درباره هولوکاست نیست؛ بلکه یک خاطرهی شخصی، دردناک و فراموشنشدنی از دل تاریکی است. الی ویزل، که بعدها برنده جایزه صلح نوبل شد، در این کتاب بسیار کوتاه (حدود ۱۰۰ صفحه)، تجربیات خود را به عنوان یک نوجوان یهودی در اردوگاههای مرگ نازیها (آشویتس و بوخنوالد) در دوران نوجوانی روایت میکند. این کتاب، به معنای واقعی سفر یک روح است و چند چالش را به ما نشان میدهد:
شب یکی از بهترین ناداستانها و یک شهادتنامهی تلخ و قدرتمند درباره فاجعهای انسانی است که هنوز آثارش بر چهره دجامعه بشری پیدا است.

زندگی جاودانه هنریتا لکس تلاقی شگفتانگیز علم، اخلاق و نژادپرستی است. در سال ۱۹۵۱، هنریتا لکس، یک زن فقیر سیاهپوست و مادر پنج فرزند، بر اثر سرطان دهانه رحم در بیمارستان جان هاپکینز درگذشت. پزشکان بدون اطلاع یا رضایت او، از تومور سرطانیاش نمونهبرداری کردند. آنها کشف کردند که سلولهای او (برخلاف تمام سلولهای انسانی دیگر تا آن زمان) در آزمایشگاه نمیمیرند. این سلولها «جاودانه» بودند. این سلولها که «HeLa» نام گرفتند، به سنگ بنای پزشکی مدرن تبدیل شدند و در ساخت واکسن فلج اطفال، شیمیدرمانی، شبیهسازی و تحقیقات ژنتیکی نقش حیاتی پیدا کردند.
ربکا اسکلوت در این کتاب، دو داستان مهم را روایت میکند:

سفت روایت خندهدار و جذاب درباره مرگ است. مری روچ ملکهی «علم عامهپسندِ عجیب» است. او به سراغ موضوعاتی میرود که دیگران از آن پرهیز میکنند. او این کار را با ترکیبی بینظیر از کنجکاوی علمی، احترام و طنزی گزنده انجام میدهد. در «سفت»، موضوع تحقیق او، اجساد انسانی است. او یک سوال میپرسد: بعد از اینکه ما میمیریم و (در صورت اهدای بدن) به دست علم میافتیم، چه اتفاقی برای بدنمان میافتد؟ این کتاب به طرز شگفتانگیزی ترس از مرگ را کاهش میدهد و به شما نشان میدهد که حتی پس از مرگ، بدن ما میتواند خدمتی باورنکردنی به زندهها بکند. سفت یکی از بهترین ناداستانها است. روچ ما به ما چیزهای جالبی نشان میدهد:

این کتاب نگاه شما به غذا را برای همیشه تغییر میدهد. «معضل همهچیزخواری» چیست؟ این است که برخلاف حیوانات دیگر (که غریزتاً میدانند چه بخورند)، انسانها میتوانند تقریباً «همهچیز» بخورند. اما در دنیای سوپرمارکتها و انتخابهای متنوع، ما واقعاً نمیدانیم چه باید بخوریم. مایکل پولان برای پاسخ به سوال ساده: «شام چی بخوریم؟» چهار زنجیرهی غذایی اصلی را از مزرعه تا بشقاب ردیابی میکند:
این کتاب، که یکی از پایههای جنبش مدرن «غذای سالم» محسوب میشود، چشمان شما را به واقعیتهای پنهان پشت بشقاب غذایتان باز میکند.
لیست بهترین ناداستانها به ۱۰ مورد ختم نمیشود. این لیست بلندبالا شامل آثار درخشان دیگری نیز هست:
چه به دنبال درک عمیقتری از تاریخ باشید، چه بخواهید از علم سر در بیاورید یا صرفاً یک داستان واقعی و گیرا بخوانید، این لیست نقطه شروعی عالی است. هر یک از این کتابها قدرتی منحصربهفرد برای گسترش افق دید شما دارند.
راستی بهترین ناداستان مورد علاقه شما که در این لیست نیست، کدام است؟ یا کدام یک از این کتابها بیشترین تأثیر را روی شما گذاشته است؟ در بخش نظرات با ما به اشتراک بگذارید!
پاسخ ها