جهان برایم دیگر هیچ نداشت و من دلیر، مغرور و بینیاز، اما نه از دلیری و غرور و استغناء؛ که از «نداشتن»، از «نخواستن»!
زندگی کوچکتر از آن بود که مرا برنجاند و زشت تر از آن که دلم بر آن بلرزد.
هستی تهیتر از آن که به دست آوردنی مرا زبون سازد و من تهیدست تر از آن که از «دست دادنی» مرا بترساند.
(دکتر علی شریعتی- هبوط در کویر- صفحه۱٣۶)
👇
🆔 @Dr_Shariaaty
https://t.me/Dr_Shariaaty/741
پاسخ ها