«عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید.» کمتر از ده سال پیش رمانی به نام ملت عشق ترجمه شد که خیلی زود اسمش در میان کتابخوانان پیچید و معروف شد. ملت عشق حالا به چاپ ۱۲۵ رسیده، اتفاقی که خیلی کم در صنعت نشر ایران میافتد. این کتاب البته قبل از اینکه به فارسی ترجمه شود، پرفروشترین کتاب تاریخ ترکیه شد. ملت عشق حتی در اروپا هم محبوب دل کتابخوانان شد و در آلمان مدتی رتبهی اول لیست پرفروشها را برای خودش کرد. اما موضوع کتاب ملت عشق چیست که توانسته اینهمه طرفدار پیدا کند؟
داستان کتاب «ملت عشق» درباره عشق میان شمس و مولانا و تأثیری است که این عشق بر روی یک زن آمریکایی امروزی میگذارد.
نویسنده کتاب، الیف شافاک، داستان زن آمریکایی و داستان شمس و مولانا را بهصورت موازی پیش میبرد و در انتها بین آنها پیوند بسیار جالبی برقرار میکند. شافاک در کتابش عشق شمس و مولانا را چنان زیبا بیان میکند که محال است کسی با خواندن آن دلش عشقی شبیه به عشق شمس و مولانا نخواهد.
در کتاب ملت عشق ، فصلهایی که درباره شمس و مولاناست گاهی از زبان آنهاست و گاهی از زبان کیمیاخاتون، پسران مولانا، گدای قونیه و یا...
یکی از بخشهای جذاب این رمان، چهل قاعدهای است که شمس در موقعیتهای مختلف از آنها حرف میزند. بسیاری از این قاعدهها هنوز هم در شبکههای اجتماعی به اشتراک گذاشته میشود و یا در رابطههای عاشقانه از سوی عاشق به معشوق یا برعکس فرستاده میشوند.
برخی از این قاعدههای زیبا را در ادامه مرور میکنیم.
قاعده ۱۱ از چهل قاعده شمس تبریزی: قابله میداند که زایمان بیدرد نمیشود. برای آنکه «تویی» نو و تازه از تو ظهور کند باید برای تحمل سختیها و دردها آماده باشی.
قاعده ۱۴ از چهل قاعده شمس تبریزی: به جای مقاومت در برابر تغییراتی که خدا برایت رقم زده است، تسلیم شو. بگذار زندگی با تو جریان یابد، نه بی تو. نگران این نباش که زندگیات زیر و رو شود. از کجا معلوم زیر زندگیات بهتر از رویش نباشد.
قاعده ۴۰ از چهل قاعده شمس تبریزی: عمری که بی عشق بگذرد، بیهوده گذشته است. نپرس که آیا باید در عشق الهی باشم یا عشق مجازی، عشق زمینی یا عشق آسمانی، یا عشق جسمانی؟ از تفاوتها تفاوت میزاید. حال آنکه به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق. خود به تنهایی دنیایی است عشق. یا درست در میانش هستی، در آتشش، یا بیرونش هستی، در حسرتش.
اما وقتی میگوییم کتاب ملت عشق درباره عشق دو آدم حقیقی، یعنی شمس و مولانا است حتماً این سوال پیش میآید که آیا داستان کتاب ملت عشق واقعی است یا نه؟
اول از همه باید تکرار کنیم که این رمان از دو داستان تشکیل شده است. یکی از این داستانها درباره یک زن آمریکایی است که وضع زندگی زناشویی و ارتباطش با بچههایش بسیار بد است و هیچچیز آنگونه نیست که دلش میخواهد. این بخش از داستان ملت عشق واقعی نیست و کاملاً ساختهی ذهن داستانپرداز الیف شافاک است.
اما بخش دوم داستان که درباره عشق میان شمس و مولاناست: در اینکه مولانا و شمسی وجود داشتهاند که عشق عجیبی میان آنها برقرار بوده، شکی نیست. اما در اینکه ماجراهایی که الیف شافاک از دهان راویان مختلف روایت میکند چقدر بر اساس واقعیت است باید گفت به همان اندازه که خوب است یک داستان غیرتاریخی با واقعیت مطابقت داشته باشد. یعنی همانطور که بسیاری از استادان داستاننویسی میگویند: داستان بدهکار واقعیت نیست که هرچه در واقعیت رخ داده را ذکر کند. داستان برای سرپا ماندن مثل یک ساختمان قواعد خاص خودش را دارد و تنها لازم است به همان قواعد پایبند باشد و دقیقاً شبیه واقعیت بودن یکی از این قوانین نیست.
اطلاعاتی که ما درباره شمس و مولانا داریم، بسیار کم است. الیف شافاک در کتاب ملت عشق این اطلاعات کم را کنار هم قرار داده و جزئیاتی را به آن اضافه کرده. او با این کار هم کلیت ماجرای شمس و مولانا را برایمان تعریف میکند و هم به ما فرصت میدهد با او همراه شویم و جزئیاتی را تخیل کنیم که میتواند این کلیات را به زیبایی به هم ربط دهد.
پس مسلم است که ملت عشق یک داستان یا کتاب تاریخی نیست و نمیتوان از جزئیات آن برای استناد استفاده کرد. اما این کاملا مطابق واقعیت نبودن هیچ چیزی از زیبایی این کتاب کم نمیکند چه بسا که به آن هم اضافه میکند.
پس اگر ملت عشق را نخواندهاید، حتماً آن را بخوانید چرا که
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق.
خود به تنهایی
دنیایی است عشق.
یا درست در میانش
هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی،
در حسرتش…
و شما به هنگام خواندن ملت عشق میتوانید، درست در میانش باشید، در آتشش.
از رمان ملت عشق در ایران ترجمههای مختلفی توسط ناشرات متفاوتی منتشر شده است. اگر از طرفداران کتاب صوتی هستید، پیشنهاد میکنیم نسخه صوتی این کتاب را که به همت نشر آوانامه منتشر شده، بشنوید. اگر هم ملت عشق را خواندهاید و دوست دارید لذت خواندن از عشق شمس و مولانا را دوباره تجربه کنید، بشتابید به سوی خواندن کتابهایی که در ادامه معرفی میکنیم:
سعیده قدس، نویسنده کتاب کیمیا خاتون، را معمولاً بهعنوان مؤسس محک میشناسند. اما او در کنار کارهای خیریه، کتاب هم مینویسد. کتاب کیمیا خاتون مانند کتاب ملت عشق تلفیقی از وقایع تاریخی و تخیل نویسنده است. داستان سعیده قدس بسیار شاعرانه است و برای همین هم خیلی از رمانخوانها آن را خواندهاند و باعث فروش بالای کتاب شدهاند.
این کتاب را عبدالحمید ضیایی در سی روایت نوشته است. روایتهای کتاب به ماجرای دیدار شمس و مولانا و تأثیری که این دیدار بر آنها دارد، اشاره میکند. ضیایی من آن توأم را با توجه به مقالات شمس نوشته است و در برخی موارد از شعرهای مولانا و معنای آنها هم استفاده کرده است. نثر ضیایی در کتاب من آن توأم بسیار شاعرانه است و بر عاشقانگی داستان اضافه میکند.
اگر به دنبال کتابی هستید که به واقعیت ماجرای شمس و مولانا نزدیکتر باشد و بر اساس اطلاعات منابع مختلف نوشته شده باشد، بی من مرو گزینه مناسبی است. اعظم نادری با استناد به منابع تاریخی در بی من مرو درباره شمس، مولانا و همسرش کراخاتون، کیمیا، همسر شمس و علاءالدین و بهاءالدین، فرزندان مولانا مینویسد.
کتاب شمس خاموش را سینان یامور، مولویشناس مشهور ترک، نوشته است. او در این کتاب به زندگی شمس میپردازد تا ما بدانیم که مولانا چطور مولانا شد. یکی از نکات جالب درباره این کتاب آن است که شمس راوی کتاب است و خود میگوید که کیست.
نهال تجدد، پژوهشگر و محقق، اولین بار این کتاب را با نام «رومی سوخته» به زبان فرانسوی نوشت. کتاب به زبان فرانسوی نظر بسیاری را به خود جلب کرد و پس از آن به فارسی ترجمه شد. راوی داستان عارف جان سوخته، حسامالدین چلبی، یکی از مریدان مولاناست. نهال تجدد در عارف جان سوخته علاوه بر روایت زندگی مولانا، اتفاقات تاریخی و اجتماعی دورهی او را نیز بیان میکند و بدون اینکه از مولانا اسطوره بسازد، روح سرکش و بیتاب آو را به تصویر میکشد.
پاسخ ها