مینیسریالها سریالهای تلویزیونیای هستند که فقط یک فصل دارند و از اول هم به همین نیت ساخته میشوند. یکی از محبوبترین ژانرهای مینی سریال ژانر درام است. در این مقاله بهترین مینی سریال های درام جذابی که هر کسی باید ببیند را معرفی میکنیم. نکته مهم این است که ژانر مینی سریال دارم داستانهایی دارد که ریشه در واقعیت دارند و رنگ و بوی تلخ زندگی را میدهند. نکته جالب این جا است دو سه مورد از این مینی سریالها با بهترین سریال های تاریخ جهان رقابت میکنند.
این شما و این ۱۰ مورد از بهترین مینی سریال های درام که باید ببینید.
سریال آواره، تولید کشور استرالیا، شامل شش قسمت است. این مجموعه تلویزیونی به روایت داستان چهار فرد غریبه میپردازد که در یک مرکز بازداشت مهاجران، واقع در منطقهای دورافتاده و نامشخص، به سر میبرند. آنان در شرایطی نامطلوب، در انتظار تعیین سرنوشت خود هستند. برخی از این افراد از مناطق بسیار پرمخاطرهای مهاجرت کردهاند؛ به عنوان مثال، یک پناهنده افغان که از کشور جنگزدهاش گریخته یا یک مهماندار جوان که از زندگی و رشد در یک فرقه مذهبی خاص رهایی یافته است.
این سریال به صورت ملموسی دشواریهایی را به تصویر میکشد که پناهندگان برای یافتن مکانی امن متحمل میشوند. در این مکان موقت و نامشخص، افراد با فرهنگها و هویتهای گوناگون در کنار یکدیگر گرد آمده و با وجود موقعیت بلاتکلیف خود، ارتباطی عمیق برقرار میکنند، زیرا در آن زندان موقت هیچ مکانی به آنها تعلق ندارد. در نهایت، قسمت پایانی سریال حاوی یک غافلگیری بزرگ است که موجب میشود مخاطب به درک عمیقتر و لذت بیشتری از داستان دست یابد.
مینیسریال مار اسکس محصول کانادا در پنج قسمت، بر اساس رمان گرافیکی به همین نام از جف لمیر ساخته شده است. داستان این مجموعه در منطقه اسکس، در حومه شهر ویندزور در استان انتاریو، روایت میشود و حول محور زندگی پسری تنها به نام لستر (با بازی فینلی وویجتاک-هیسانگ) میگردد. پدر لستر غایب است و او حتی از هویت او بیخبر است، و مادرش نیز اخیراً به دلیل سرطان درگذشته است. به همین دلیل، لستر برای زندگی با عمویش، کنی (با بازی برایان جی. اسمیت)، فرستاده میشود.
لستر بیشتر اوقات خود را صرف تظاهر به ابرقهرمان بودن میکند که همین امر موجب تمسخر او از سوی همکلاسیهایش میشود. در این میان، آن (با بازی مولی پارکر)، یکی از دوستان خانوادگی، از عموی بیمار خود که مبتلا به زوال عقل است مراقبت میکند و همزمان تلاش دارد تا در زندگی لستر نیز نقش مثبتی ایفا کند. مار اسکس روایتی دلنشین و زیبا از دوران بلوغ و تلاش برای یافتن جایگاه فرد در جهان است که با حس و حالی قوی از فرهنگ کانادایی همراه است. هاکی نیز در این داستان نقش مهمی ایفا میکند و سریال سرشار از فضایی از زندگی در شهرهای کوچک است که اهمیت کمکرسانی به یکدیگر در جوامع نزدیک به هم را به تصویر میکشد.
مینیسریال دوپسیک، که نام آن به تنهایی گویای محتوایش است، به بررسی عمیق سوءاستفاده از مواد مخدر میپردازد و از حضور بازیگران برجسته بسیاری بهره میبرد. این مینیسریال که بر اساس کتاب غیرداستانی بث میسی ساخته شده است، بینندگان را به نقاط مختلف ایالات متحده میبرد تا روایتهای داستانی از افراد واقعی را به تصویر بکشد که چگونه به مواد افیونی معتاد شدهاند. این اعتیاد به دلیل تضاد منافع در شرکتهای دارویی چند میلیون دلاری و سازمانهای دولتی آمریکا، و همچنین بازاریابی، آزمایش و توزیع داروی بحثبرانگیز اکسیکونتین، تشدید شده است.
موضوعات مورد بررسی در این سریال بسیار حساس هستند، اما “دوپسیک” با رویکردی همدلانه به آنها میپردازد تا صدای قربانیان شنیده شود و نادیده گرفته نشود. با بازیهای حرفهای بازیگران و ریتم بینقص خود، دوپسیک نقدهای فوقالعادهای از سوی منتقدان و بینندگان دریافت کرده است. بسیاری آن را تحسین کردهاند، زیرا این سریال یک مشکل بزرگ را که معمولاً نادیده گرفته میشود و کمتر درباره آن صحبت میشود، روشن کرده است.
بچه گوزن در هنگام پخشحسابی سر و صدا کرد، چون بسیار با کیفیت بود. این سریال هفت قسمتی بر اساس خاطرات ریچارد گاد، خالق و ستاره سریال، ساخته شده. گاد نقش دانی را بازی میکند، نسخه داستانی خودش. دانی یک کمدین جوان بریتانیایی است که سعی دارد با اجرا در کلوبهای کمدی محلی معروف شود. با این همه ولی بیشتر درآمدش محصول پیشخدمتی در بارها است.. دانی در همین کار، با مارتا (جسیکا گانینگ) آشنا میشود، آشنایی که زندگیاش را به بدترین شکل عوض میکند.
مارتا شروع به تعقیب دانی میکند؛ از دنیای آنالاین تا آفلاین. دانی وارد برزخ میشود و خاطرات بدش را به یاد میآورد. بچه گوزن واقعاً حال آدم را بههم میزند و با تکیه بر واقعی بودن داستانش شما را وحشت زده میکند. بچه گوزن بیترید یکی از بهترین و اعصابخورد کنترین مینی سریال های درام برای تماشا است.
ملکه سفید بر اساس رمانی به همین اسم از فیلیپا گریگوری ساخته شده است و یک درام تاریخی است که در اواخر قرون وسطی، زمان جنگ داخلی انگلیس که به جنگهای رز معروف است، رخ میدهد. در آن دوره پرآشوب، دو گروه مخالف بر سر تخت پادشاهی با هم میجنگیدند. در نهایت خاندان تودور برنده شد، خاندانی که پدر خانواده سلطنتی امروز بریتانیا است.
وقتی کشور غرق هرج و مرج است، زنها پشت صحنه دست به کار میشوند و با حرکات سیاسی جسورانه سعی میکنند جریان جنگ رو به نفع خودشون عوض کنن. چون یه درام تاریخیه، خیلی از شخصیتهای اصلی بر اساس آدمای واقعی تاریخن و بیشتر روی سیاست تمرکز داره تا اکشن توی میدان جنگ. این که سریال روی زنها و سیاستهای پشت پرده زوم کرده، یه امتیاز بزرگه و به این شخصیتهای فراموششده اجازه میده اعتباری که حقشونه رو بگیرن. در کل، یه درام جذاب و فوقالعادهست درباره یه جنگ معروف.
آدمهای معمولی (Normal People) یک سریال ایرلندی در دوازده قسمت است که از لحاظ طولانی بودن، کمی بیش از یک مینیسریال معمول است. این درام روانشناختی و بلوغی روایت زندگی ماریان (دیزی ادگار-جونز) است. ماریان دختری از طبقهی مرفه که از هر جهت دانشآموزی نمونه به شمار میآید. او صریحاللهجه و از نظر اجتماعی فعال، اما در عین حال سختکوش و باهوش است. با این حال، چه به دلیل حسادت و چه به دلیل نفرت، همکلاسیهایش از او دوری میکنند.
در همین مدرسه، کانل (پل مسکال)، پسری درسخوان، ورزشکار و باهوش نیز حضور دارد. او در مواجهه با بدرفتاری دیگران با ماریان، سکوت میکند. با وجود آنکه زندگی هر دو جوان در ظاهر بینقص به نظر میرسد، سریال به نقاط مشترک آنها میپردازد: زندگی خانوادگی نابسامانشان که مملو از سوءاستفاده، روابط سرد و مشکلات روانی است. در نهایت، این دو شخصیت دوستی غیرمعمولی را آغاز میکنند که به یک رابطهی عاشقانه ختم میشود. این سریال فضایی تاریک دارد و به طرز تلخی یادآور میشود که هیچکس واقعاً از ماهیت واقعی همکلاسیهایش یا شرایط زندگی آنها آگاه نیست.
خدمتکار (Maid) داستان زنی به نام الکس (مارگارت کوالی) است که به تازگی از همسر آزارگر خود جدا شده و به همراه دخترش، زندگی جدیدی را آغاز میکند. شغل ماری چیست؟ کار به عنوان خدمتکار در خانههای مختلف برای یک شرکت نظافت خصوصی. وقایع داستان در سیاتل رخ میدهد. الکس رویای نویسندگی در سر دارد، اما زمان و امکانات اندکی برای تحقق آرزوهایش در اختیار دارد؛ چرا که باید در کنار بزرگ کردن دخترش، با پیچیدگیهای کمکهای دولتی و خانوادهی دردسرساز نیز دست و پنجه نرم کند.
این سریال دهقسمتی نتفلیکس پس از پخش، محبوبیت فراوانی کسب کرد و میلیونها بیننده داشت. اگرچه این مجموعه بر اساس کتابی از استفانی لند ساخته شده است، اما کتاب به اندازهی سریال مورد تمجید و ستایش قرار نگرفت. این ماجرا خدمتکار را به نمونهای نادر تبدیل میکند که در آن سریال به مراتب از منبع اقتباس خود بهتر است. داستان سریال دلخراش اما در عین حال قابللمس است، زیرا همگان میتوانند با حس تلاش برای دستیابی به بهترینها در دشوارترین لحظات زندگی ارتباط برقرار کنند. این سریالی یکی از تلخترین مینی سریال های درام موجود در لیست است.
نوجوانی (The Teenager) یک مینیسریال چهار قسمتی بریتانیایی است که اوون کوپر در آن نقش جیمی، پسری ۱۳ ساله را ایفا میکند. جیمی به طور ناگهانی به اتهام قتل دستگیر میشود. چرا؟ چون یکی از همکلاسیهایش جان خود را از دست میدهد. جیمی به همراه والدینش به اداره پلیس منتقل میشود. او مصرانه بر بیگناهی خود تأکید میکند. اما شواهد موجود در تلفن همراه او، روایتی متفاوت را بازگو میکند و نشان میدهد که وی ممکن است در دام فرهنگ اینسل (Incel) گرفتار شده باشد، که میتواند انگیزهی جرم او تلقی شود.
این سریال به گونهای فیلمبرداری شده است که هر قسمت همچون یک برداشت طولانی به نظر میرسد. نوجوانی برای مخاطب امروزی ساخته شده تا با والدین جوانانی که از فعالیتهای فرزندانشان در فضای مجازی بیخبرند، ارتباط برقرار کند. بسیاری از والدین ممکن است از خود بپرسند ما در کجای کار اشتباه کردیم؟ در حالی که پاسخ میتواند هیچ جا باشد. با این همه از آنجایی که اینترنت و شبکههای اجتماعی امروزه به طور گسترده در دسترس همگان قرار دارند، نمیتوان تأثیر آنها را بر کودکان نادیده گرفت. نوجوانی یک سریال غمانگیز و تکاندهنده است که پرسشهای مهمی را مطرح میکند و بحثهای فراوانی را در فضای آنلاین برانگیخته است. هر چه هست باید اعتراف کرد نوجوانی در قامت بهترین سریال های ۲۰۲۵ ظاهر شده است.
گامبی وزیر (The Queen’s Gambit) نیز یکی دیگر از مینیسریالهایی است که در زمان پخش خود با استقبال گستردهای مواجه شد. این سریال در مقطعی بسیار مناسب منتشر گردید، زیرا در دوران قرنطینههای سراسری و نگرانی از خروج از منزل در سال نخست همهگیری کرونا، سرگرمی چشمگیری را فراهم آورد. این مجموعه بر اساس رمانی به همین نام اثر والتر تویس ساخته شده و نام آن از یک حرکت در بازی شطرنج گرفته شده است که خود شطرنج نیز بخش مهمی از روایت داستان را تشکیل میدهد.
آنیا تیلور-جوی در نقش الیزابت، یک نابغه شطرنج آمریکایی ظاهر میشود که در مسیر صعود به ردههای جهانی و کسب قهرمانیها به دلیل مهارتش در بازی قرار دارد. با این حال، موانع متعددی بر سر راه او قرار میگیرد، به ویژه اعتیادش به مواد مخدر و الکل. داستان در دههی ۱۹۵۰ میلادی اتفاق میافتد و علاوه بر زیبایی بصری خیرهکننده، از بازیگری فوقالعادهای نیز بهره میبرد و مشکلی آشنا را به تصویر میکشد که برای بسیاری قابل درک است.
چرنوبیل (Chernobyl) یکی از مینی سریال های درام درجه یک است که در پنج قسمت تهیه شده. چرنوبیل به فاجعه هستهای چرنوبیل در سال ۱۹۸۶ میپردازد. این حادثه در نزدیکی شهر متروکهی پریپیات در اوکراین رخ داد و هم به عنوان بدترین و هم به عنوان پرهزینهترین فاجعه هستهای تاریخ شناخته میشود. این سریال بر اساس خاطرات واقعی افراد حاضر در آن زمان ساخته شده است و بازیگران مشهوری در نقش شخصیتهای واقعی که در این فاجعه حضور داشتند، اعم از شاهد یا کارگر، به ایفای نقش میپردازند.
سریالهای درام تاریخی گاهی ممکن است خوب از آب درنیایند، اما چرنوبیل به دلیل تحقیقات جامع خود در مورد واقعه و نمایش دقیق فاجعه، مورد تحسین فراوان قرار گرفته است. چرنوبیل نه تنها یک درام مهیج درباره یکی از بدترین فجایع زیستمحیطی تاریخ است، بلکه هشداری جدی درباره بیتوجهی به کنترل و قدرت، و نادیده گرفتن آشکار استانداردهای ایمنی به شمار میرود. روایت آرام و تأثیرگذار آن نیز به جذابیتش میافزاید و تمامی این عوامل، به راحتی آن را به بهترین مینیسریال درام تاریخ تبدیل میکند.
منبع: collider
پاسخ ها