گاهی کتابی شگفتانگیز را خواندهایم که سرشار از درسها و نکات مهم بوده است، ولی وقتی در موقعیتی قرار میگیریم که میتوانیم از نکات آن استفاده کنیم، چیزی به خاطر نمیآوریم. این در حالی است که مطالعه کتاب باید تأثیری مثبت و ماندگار بر زندگی ما داشته باشد. در ادامه، راهکارهایی برای بهخاطرسپردن بهتر مطالب پیشنهاد میدهیم. البته نیازی نیست که همه این روشها را برای تمام کتابها اجرا کنید. بهکارگیری چند مورد از آنها نیز موجب میشود که مطالب بیشتری را به خاطر بسپارید و از زمانی که برای مطالعه صرف کردهاید، بهره بیشتری ببرید.
هیچ قانونی برای انتخاب کتاب وجود ندارد. مجبور نیستید که پرفروشترین کتابها یا کتابهایی را بخوانید که دیگران با اشتیاق دربارهشان حرف میزنند. روی کتابهایی تمرکز کنید که:
نکته دیگر برای انتخاب کتاب مطابقت آن با شرایط شماست. ژانرها یا نویسندههایی را انتخاب کنید که میتوانند به غلبه بر چالشهای فعلی شما کمک کنند یا دیدگاه جدیدی به شما بدهند. شرایط شما هرچه باشد، ممکن است شخص دیگری نیز در همان شرایط قرار گرفته و درباره آن نوشته باشد؛ چنین نویسندهای میتواند برای عبور از شرایطی که در آن قرار دارید به شما ایدههایی جدید و مفید بدهد.
چرا این کتاب را میخوانید؟ برای سرگرمی؟ شناختن شخص یا چیزی که نمیشناسید؟ پیشرفت در کارتان؟ یادگیری مهارتی جدید؟ یا برای آشنایی با نحوه راه اندازی کسب و کار جدید؟ باید بدانید که از کتاب چه میخواهید. اگر نیت خود از مطالعه را ندانید، آنچه را میخوانید به خاطر نخواهید سپرد.
پرسیدن سؤال هنگام مطالعه فرایند خواندن کتاب را تجربیتر میکند. عصبشناسی بهنام اریک کندل (Eric Kandel) در پژوهش خود در دهه ۱۹۷۰ پی برد که سیناپسها با تجربه تغییر میکنند. یعنی اگر میخواهید مغزتان را از مغزی که فقط میخواند به مغزی تغییر دهید که مطالب را به خاطر میسپارد، باید خواندن را تجربه کنید. برای این کار چند روش وجود دارد، ولی سؤالکردن یکی از مستقیمترین روشهاست. حتما با سؤالاتی مانند چه کسی، چه چیزی، کِی، کجا، چرا و چطور آشنایی دارید، ولی حین مطالعه چقدر از آنها استفاده میکنید؟ خودتان را عادت دهید که در تکتک صفحاتی که میخوانید، بیشتر این سؤالات را بپرسید.
میتوانید از این نیز فراتر بروید و با پرسیدن سؤالات زیر مفهوم متن را بهتر درک کنید:
هرچه بیشتر این سؤالات عمیقتر را بپرسید، احتمال اینکه بتوانید مطالب را به خاطر بیاورید بیشتر است، زیرا خواندن را تجربه میکنید.
تابهحال اصطلاح پیشزمینهسازی (priming) را شنیدهاید؟ پیشزمینهسازی یکی از معدود تکنیکهای مفید در تندخوانی است. پیشزمینهسازی یعنی قبل از خواندن کتاب قسمتهای مختلف آن را بررسی کنید. البته این فرایند همیشه یکسان نیست، زیرا همه کتابها یکسان نیستند. بااینحال معمولا این فرایند شامل این اقدامات است:
پیشزمینهسازی موجب میشود که مطالب بیشتری را به خاطر بسپارید، زیرا توجه به این بخشهای کتاب به حافظه معنایی (semantic memory) و حافظه رویدادی یا اپیزودیک (episodic memory) شما کمک میکند. این کار مانند نگاهکردن به طرح کلی فروشگاه پیش از تلاش برای یافتن راهروی شماره ۵ است.
بعضی از کتابها وقتی درباره زندگی نویسنده یا مکان و زمان نگارش آنها چیزهایی میدانیم، معنای بیشتری پیدا میکنند. سعی کنید که زمینه تاریخی کتابهای قدیمیتر را درک کنید. اگر کتاب در کشوری ناآشنا نوشته شده است، زمینه فرهنگی آن را درک کنید. مثلا از خودتان بپرسید:
بسیاری از افراد وقتی کتابی را برمیدارند، از ابتدا تا انتهای آن را به هر زحمتی میخوانند. این کار اشتباهی بزرگ است. بر اساس پژوهشها میدانیم که اگر وسط مطالعه استراحت کنید و بین موضوعات جابهجا شوید، مطالب بیشتری را به خاطر میسپارید. مثلا میتوانید ۳ کتاب را همزمان بخوانید. پس از خواندن یک فصل از یکی از آنها یک فصل از کتاب دوم را بخوانید و از کتابی به کتاب دیگر بروید.
با این کار مطالبی را که در کتابها خواندهاید با هم مقایسه میکنید و مغزتان ارتباطاتی را ایجاد میکند که بهخاطرسپردن بهتر مطالب را آسانتر میکنند. ترکیب موضوعات علاوه بر کمک به حفظ بهتر مطالب با ایجاد ارتباطات به تمیزدادن مفاهیم و حتی اشیای ظاهرا مشابه کمک میکند.
میتوانید از این روش برای مطالعه دروس خود نیز استفاده کنید. فرض کنید که باید در ۳ روز ۳ کتاب را بخوانید و برای امتحان آماده شوید:
مشخص شده است که بههمریختن ترتیب مطالعه مطالب موجب میشود که چیزهای بیشتری را به خاطر بسپاریم.
در زمان مطالعه کتاب فقط روی آن تمرکز کنید. یعنی گوشیتان را نگاه نکنید، تلویزیون تماشا نکنید یا به اطراف خیره نشوید. درککردن و فهمیدن مطالب کتاب نیازمند افزایش تمرکز است، بهویژه اگر موضوع آن پیچیده و دشوار باشد.
اگر نمیتوانید روی کتابی دشوار یا طولانی تمرکز کنید، میتوانید هر روز چند صفحه از آن را بخوانید. خواندن چند صفحه از متنی دشوار زمان زیادی نمیگیرد. شاید مطالعه کتابی طولانی با این روش ماهها زمان ببرد، ولی دستکم بدون خستهشدن و واردکردن فشار زیاد به خود آن را میخوانید.
بهترین روش یادداشت برداری روشی است که برای شما مناسب است و بهراحتی میتوانید آن را انجام دهید. بعضی یادداشتهایشان را در دفترچه مینویسند و بعضی نیز ابزارهای دیجیتالی را ترجیح میدهند. روش یادداشتبرداری را متناسب با اهدافتان انتخاب کنید. مثلا میتوانید خلاصهای کوتاه از هر فصل بنویسید و جملات یا عبارات مهم را یادداشت کنید یا خلاصه هر فصل را در پایان آن بنویسید. در جلسه بعدی مطالعه نیز با خواندن خلاصه فصلهای قبلی شروع کنید تا برای مطالعه بخشهای بعدی کتاب آماده شوید.
میتوان هر مفهوم یا حقیقت را به مفاهیم و حقایق بیشمار دیگری پیوند داد. ایجاد ارتباط و پیوند روشی مفید برای بهخاطرسپردن بهتر مطالبی است که میخوانیم. ساختن تصاویر ذهنی واضح یکی از مؤثرترین تکنیکها برای بهخاطرسپردن مطالب است. وقتی به عبارت یا مفهوم مهمی میرسید، آن را مجسم کنید. با ارتباطدادن این تصویر به سایر ایدههایی که در مغزتان وجود دارند، تا حد امکان آن را برجسته و متمایز کنید.
روش دیگر برای ایجاد پیوند متصلکردن چیزها به شبکهای از مدلهای ذهنی است. داشتن چهارچوبی از مفاهیم موجب میشود که مطالب کتاب را بهتر درک و ترکیب کنیم، زیرا به ما امکان میدهد که میان مطالب جدید با چیزهایی که از قبل میدانیم ارتباط برقرار کنیم. اگر دانش به چیزی که قبلا درک کردهایم متصل شود، راحتتر در ذهن باقی میماند.
مجبور نیستید کتابی را که شروع کردهاید تا آخر بخوانید. کسانی که عاشق مطالعهاند، هرگز کتابهای بد را تا آخر نمیخوانند. کتابهای بد سم فکریاند و ذهن را خراب میکنند. زندگی کوتاهتر از آن است که آن را صرف خواندن کتابهای بد کنیم. نویسنده و کتابداری بهنام نانسی پرل (Nancy Pearl) «قانون ۵۰» را پیشنهاد میدهد: ۵۰ صفحه اول کتاب را بخوانید و سپس تصمیم بگیرید که آیا این کتاب ارزش خواندن تا انتها را دارد یا خیر.
اگر در انتهای صفحه ۵۰ تنها چیزی که واقعا میخواهید بدانید این است که چه کسی با چه کسی ازدواج میکند یا قاتل کیست، به صفحه آخر کتاب بروید تا این را بفهمید. اگر در صفحه آخر مشخص نشده است، به صفحه ماقبل آخر یا صفحه قبل از آن بروید یا تا جایی عقبتر بروید که برای کشف آنچه میخواهید بدانید لازم است.
– نانسی پرل
برای اینکه تمام مطالب را طوری گرد هم بیاورید که دانشی بلندمدت را شکل دهد، باید مطالبی را که خواندهاید خلاصه کنید. با توضیحدادن مطالب به زبان خودتان و صرفا تکرارنکردن نکات و اصطلاحات مهم میتوانید مطالب بیشتری را به خاطر بسپارید. مثلا کتابی را که خواندهاید در ۲۵۰ تا ۵۰۰ کلمه خلاصه کنید.
گام بعدی صبحتکردن درباره مطالبی است که مطالعه کردهاید. اگر شنوندهای ندارید که به توضیحات شما درباره کتاب گوش دهد، مطالب را برای خودتان توضیح دهید.
خواندن بهتنهایی کافی نیست و باید آنچه را آموختهایم در عمل به کار ببریم. بلافاصله بهکاربردن مطالبی که خواندهاید موجب تقویت یادگیری میشود و به آنچه آموختهاید معنا و مفهوم میدهد. راه دیگر تقویت یادگیری استفاده از تکنیک فاینمن است. این تکنیک ۴ مرحله دارد:
میتوانید یادداشتهایتان را بر اساس کتاب، نویسنده، موضوع یا زمان مطالعه دستهبندی و مرتب کنید. با این کار در آینده راحتتر میتوانید یادداشت مدنظرتان را پیدا کنید. داشتن کاتالوگی از تمام چیزهایی که از مطالعه آموختهاید، منبعی ارزشمند ایجاد میکند که هر وقت به ایدهای نیاز دارید یا میخواهید فکری را تأیید کنید، به کارتان میآید.
کتابهای خوب را دوباره بخوانید. شاید تصور کنید که این کار هدردادن زمان است، زیرا هنوز کتابهای زیادی را نخواندهاید. ولی هدف خواندن کتابهای بیشتر نیست، بلکه بهدستآوردن خرد و آموختن است. بهترین زمان برای مطالعه دوباره کتاب خوب درست پس از خواندن آن برای بار اول است. اگر میخواهیم مطالب کتاب همیشه در ذهنمان بمانند، خواندن دوباره کتاب راه بسیار خوبی است، زیرا تکرار در ساختن خاطرات نقش بسزایی دارد.
آیا شما نیز از آن دسته از افرادی هستید که کتابهای زیادی خواندهاید، ولی چیز زیادی از آنها به یاد ندارید؟ بهنظر شما روشهای پیشنهادشده در این مقاله تا چه حد میتوانند این مشکل را برطرف کنند؟ چه راههای دیگری برای حفظ مطالبی که خواندهایم وجود دارد؟
پاسخ ها