یکی از مشکلات اصلی قرن بیستویکم «دیگریسازی» است. در دنیایی پر از چالشهای بهظاهر حلنشدنی و طاقتفرسا، تقریبا هر درگیری جهانی، منطقهای و ملی ریشه در خودیوغیرخودیکردنها دارد. مناقشههای ارضی، خشونتهای فرقهای، درگیریهای نظامی، گسترش بیماریهای مختلف، گرسنگی و سوءتغذیه برخی از مردم جهان و حتی تغییرات آبوهوایی از این معضل همهگیر ناشی میشوند. در ادامه، درباره دیگری سازی و پیامدهای آن بیشتر توضیح میدهیم.
این پدیده را اغلب نوعی ناسازگاری با هنجارهای یک گروه اجتماعی در نظر میگیرند. دیگری سازی بر دیدگاه مردم به افرادی که در اقلیت هستند و نحوه رفتارشان با آنها اثر میگذارد. این معضل خود را به صور دیگری مانند نسبتدادن ویژگیهای منفی به افراد یا گروههای متفاوت با دیگران هم نشان میدهد.
این عمل خودیوغیرخودیکردن افراد به ارتباطات و روابط انسانی مربوط میشود. جملاتی مانند «آنها مثل من نیستند» یا «او از ما نیست» اغلب از چنین تفکراتی ناشی میشوند. دیگریسازی راهی برای نفی انسانیت فردی دیگران است و نتیجه آن میشود که هرکس جزو دسته غیرخودیهاست کمتر از سایرین شایسته احترام و کرامت تلقی میشود.
خودیوغیرخودیکردن نشانههایی دارد که اگر آنها را در خود یا اطرافیانتان دیدید، باید به فکر چارهای برای حل این معضل باشید:
این پدیده اغلب ناخودآگاه و گاهی آگاهانه اتفاق میافتد و مردم بر اساس آنچه هنجار تلقی میکنند، دچار تعصب میشوند. با اینکه دیگری سازی اغلب آشکارا اتفاق میافتد، گاهی هم مانعی نامرئی میشود تا افرادی را که غیرخودی محسوب میشوند از دسترسی به فرصتها و پذیرش در جامعه محروم کند.
دیگریسازی بر اساس ویژگیهای مختلفی انجام میشود که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
خشونتهای قومی مثل آنچه در سال ۲۰۱۶ در قرهباغ اتفاق افتاد یا درگیریهای ناشی از اختلافات مذهبی بارزترین نمونههای خودیوغیرخودیکردن هستند. بعضی دیگر از نمونههای دیگریسازی هم عبارتاند از:
این خودیوغیرخودیکردنها میتواند بر نگرشها و روابط افراد جامعه با یکدیگر تأثیرگذار باشد.
دلایل دیگریسازی از موقعیتی به موقعیت دیگری متفاوت است. اینکه افراد چگونه و چه زمانی خودی و غیرخودی میکنند، اغلب به میزان واضحبودن تفاوتهای آنها در زمینهای خاص بستگی دارد. اگر این تفاوتها تهدید محسوب شوند، احتمال اینکه افراد خارج از گروه قربانی دیگریسازی شوند بیشتر میشود. برخی عوامل بیش از همه در شکلگیری این پدیده نقش دارند که در ادامه هریک را بررسی میکنیم.
تمایل به خودیوغیرخودیکردن ممکن است راهی برای افزایش انسجام گروهی و به حداقل رساندن خطر افراد خارجی باشد. در دوران باستان، مردم به تشکیل گروههای نزدیک به یکدیگر اهمیت میدادند و مرزهای متحدان و دشمنان هر سرزمین بهوضوح مشخص میشد. بر همین اساس، کمککردن به افراد نزدیک مثل اعضای خانواده که ژنهای مشابهی داشتند، برای بقا بسیار مهم بود.
این مسئله که طرفداری یا جانبداری درونگروهی هم نامیده میشود، تمایلی روانشناختی به ترجیحدادن اعضای یک گروه به افراد خارج آن است. بهاعتقاد پژوهشگران، عواملی مانند رقابت برای کسب منابع میتواند افراد را با یکدیگر پیوند دهد و متحد کند. عوامل دیگری مانند هویت فردی و اجتماعی هم در این جانبگرایی نقش دارند.
تعصب درونگروهی اغلب بر نحوه ارزیابی ما از دیگران، طریقه برخورد ما با آنها و طرز بهاشتراکگذاری منابع خود با آنها اثر میگذارد.
افرادی که دچار دیگری سازی شدهاند، تمایل دارند تمام تفاوتها و تغییرات فردی اعضای گروه خود را بفهمند و در عین حال معتقدند که افراد خارج از گروه همه مثل هم هستند.
نمونه این مسئله زمانی است که فکر میکنید اعضای گروه دوستانه شما همه خاص و منحصربهفردند و سایرین خستهکننده، ناآرام، کسالتآور و شبیه به هم هستند. ممکن است واقعیت این نباشد و دیگرانی که شامل گروه شما نمیشوند هم منحصربهفرد و جذاب باشند.
بر اساس نظریات مربوط به هویت اجتماعی، عضویت در یک گروه ممکن است در رفتارها و هویت افراد آن گروه نقش بسزایی داشته باشد. وقتی افراد خود را متعلق به گروه اجتماعی خاصی میدانند، تمایل پیدا میکنند در حق افرادی که عضو آن گروه نیستند تبعیض قائل شوند یا حتی با آنها خصمانه رفتار کنند.
بسیاری از مواقع، مردم کسانی را غیرخودی تلقی میکنند که واقعا نمیشناسند. ناآگاهی شخصی و تماسنداشتن با افراد ممکن است سبب شکلگیری فرضیاتی نادرست درباره آنها شود. درنتیجه بهسادگی آنها را افرادی بسیار متفاوت با خودمان یا حتی انسانهای پستتر از خودمان در نظر میگیریم. این ناآگاهی از مسائل دیگری هم ناشی میشود که مهمترین آنها عبارتاند از:
دیگریسازی تا حد زیادی از تمایلات طبیعی ما برای دستهبندی افراد بر مبنای شباهتها و تفاوتها ناشی میشود. عواملی که مرز گروهها را مشخص میکنند، گاه ممکن است بر اساس ویژگیهای فیزیکی مانند نژاد و جنسیت یا بر اساس جغرافیا و دوری و نزدیکی افراد از یکدیگر باشند، اما اغلب توسل به چنین تفاوتهایی برای خودیوغیرخودیکردن کاملا آگاهانه است.
ممکن است در قبال فردی که در گذشته با او بدرفتاری کردهاید، احساس شرم یا احساس گناه داشته باشید. برای اینکه به خود بقبولانید بهرغم رفتارهای نادرست با دیگران، فرد خوبی هستید، احتمال دارد برای غیرانسانی نشاندادن اعمال او به راهی مثل دیگریسازی متوسل شوید. این روش به فاصلهگرفتن از او کمک میکند، درنتیجه احتمال بروز احساس بد به خودتان کم میشود.
عضویت در گروهی اجتماعی اغلب مزایایی دارد، اما گاهی ممکن است هزینههایی هم به همراه داشته باشد. جنبه مثبت تعلقداشتن به یک گروه این است که سبب دوستی، حمایتگری، مراقبت، ارتباط و هویتبخشی به افراد میشود. از لحاظ منفی هم ممکن است موجب مسائلی مثل دیگریسازی، تعصب و درگیری با افراد خارج از گروه شود. این مسائل بر افراد، گروههای اجتماعی و جوامع اثر شگرفی میگذارند.
خودیوغیرخودیکردن ممکن است باعث طرد شدن و به حاشیه راندهشدن افرادی شود که عضو گروههای اجتماعی غالب نیستند. اقلیتها اغلب در زمینههای اقتصادی، مسکن، اشتغال، عدالت، آموزش و بهداشت با نابرابری مواجه میشوند. این مسائل درنهایت به شکلگیری تبعیض کمک میکنند و معضلاتی مانند نژادپرستی، تبعیض جنسیتی و هراس از ترنسها (ترنسهراسی) پدید میآیند.
دیگریسازی با ایجاد فاصله میان افرادی که با یکدیگر تفاوت چندانی ندارند، به روابط فردی آسیب میزند. با خودیوغیرخودیکردن ویژگیهای منحصربهفرد برخی از افراد عامل نابرابریهای موجود در نظر گرفته میشود و به شکلگیری نگرش منفی افراد به یکدیگر کمک میکند.
دیگریسازی در سطح اجتماعی ممکن است به تبعیض ساختاری و حتی سیاسی بینجامد. درنتیجه برخی افراد متفاوت یا کمتر شایسته در نظر گرفته شوند. این پدیده در حوزه سیاست هم خود را نشان میدهد؛ رهبران دیکتاتور ترس و رنجش دیگران را برمیانگیزند تا مردم طرفدار سیاستهایشان شوند. در واقع اقلیتها دشمن تلقی میشوند و رهبران از این طریق سیاستهای غیرانسانی خود در قبال آنها را توجیه میکنند.
این تقسیمبندی مردم را به این باور میرساند که پذیرش و مدارا امکان ندارد. زمانی که این تفاوتها بیش از حد بزرگ و غلبهناپذیر به نظر برسند، در افراد درونی میشوند. تبدیلشدن این مسئله به بخشی از هویت فردی باعث میشود که شکافهای درون جامعه ترمیمنشدنی به نظر برسند.
نتیجه این میشود که تبعیض و جانبداری ساختاری و سیستماتیک پدید میآید که هم آسیبزاست و هم بیشترین صدمه را برای گروههای اقلیت در پی دارد.
هنگام برخورد با کسانی که عضو گروه اجتماعی شما نیستند، به تکتک آنها و ویژگیهایشان توجه کنید. فراموش نکنید که هرکس داستان، تجربیات شخصی، افکار، احساسات و انگیزههای پیچیده خود را دارد و برای شنیدن سرگذشت او باید از قضاوتهای نابجا و خودیوغیرخودیکردن پرهیز کرد.
آگاهشدن به دیگریسازی راه مهمی برای غلبه با آن است. جانبداریها و باورهای ناخودآگاه درباره گروههای مختلف اجتماعی همان تعصبات ناخودآگاه ما هستند. گاهی متوجه این سوگیریها نمیشویم و این مسئله بر نگرشهای آگاهانه ما اثر میگذارد. آگاهی بیشتر به این تعصبات به ما کمک میکند که کمتر دچار دیگریسازی شویم. این مسئله به مطالعه درباره فرهنگها و باورهای متفاوت نیاز دارد.
وقتگذراندن با کسانی که با شما تفاوت دارند و شناخت آنها به رشد شما کمک میکند. این کار شما را قادر میسازد افراد خارج از گروه خود را هم ببینید و تجربیات، ایدهها، فرهنگها و باورهای جدید را کشف کنید.
اصطلاحاتی که اغلب برای توصیف گروههای اجتماعی مختلف به کار میبریم، ممکن است سبب تقویت پیوندهای اجتماعی شوند. بااینحال، گاهی استفاده از این عبارات به خودیوغیرخودیکردن منجر میشوند.
افراد میتوانند بر مبنای جنسیت، نژاد، مذهب، ملیت و مسائلی مانند آن عضو گروههای مختلف شوند. تلاقی این هویتها با هم در شکلگیری تجربیات هر فرد نقش دارد.
مردم تمایل دارند دنبال افرادی بروند که شبیه خودشان هستند، اما جستوجوی دوستان با پیشینههای مختلف هم مفید است. از این راه، با دیگران و جهان پیرامون خود بیشتر آشنا میشوید.
یکی از راههای مبارزه با رفتار مغرضانه این است که هر زمان آن را مشاهده کردید، دربارهاش حرف بزنید. صحبتنکردن درباره دیگری سازی سبب میشود که این نوع رفتارها عادی و قابلقبول شوند.
خودیوغیرخودیکردن میتواند یک جامعه را تا مرز فروپاشی ببرد. شما چه نمونههای دیگری از این معضل قرنبیستویکمی سراغ دارید؟ بهنظر شما چطور میتوان با این پدیده مقابله کرد؟
پاسخ ها