همه ما درکی از زیبایی و چیزهای زیبا داریم و زیبایی را بهشکلی تجربه کردهایم اما وقتی پای تعریف زیبایی در میان باشد، ماجرا فرق میکند. گاهی اوقات با دیدن یک نقاشی از ظرافت طبع نقاش شگفتزده میشویم، گاهی با شنیدن یک موسیقی در آن غرق میشویم و گاهی هم یک فیلم سینمایی را تا مدتها به خاطر میسپاریم. ما چگونه زیبایی را درک میکنیم؟ آیا درک و تعریف همه ما از زیبایی یکسان است؟ آیا زیبایی در نگاه ماست یا اینکه واقعا در بیرون وجود دارد و ما صرفا آن را حس میکنیم؟ به بیان دیگر آیا ما زیبایی را میفهمیم یا آنکه فهم خود از زیبایی را درک میکنیم؟ علم و فلسفه چه نگاهی به زیبایی دارند؟ اگر این پرسشها شما را گیج کردهاند یا به فکر فرو بردهاند، توصیه میکنیم تا انتهای این مقاله با ما همراه باشید.
علوم تجربی حتما به دنبال ارائه تعریفی از زیبایی نیستند. این علوم بیشتر درگیر چگونگی واکنش ما به زیباییاند. مثلا یکی از پرسشهایی که در علم مطرح شده این است که وقتی ما با چیز زیبایی روبهرو میشویم، بدن و مغز ما چه واکنشی به آن نشان میدهند.
پرفسور سمیر زکی (Semir Zeki)، عصبشناس، در این باره میگوید: «وقتی به چیزی نگاه میکنیم و آن را زیبا مییابیم، ناحیهای در جلوی مغز ما فعال میشود. این ناحیه که قشر اوربیتوفرونتال داخلی نامیده میشود، با احساس لذت و پاداش مرتبط است؛ گویی که دیدن چیزی زیبا مانند محرکهای لذت عمل میکند.» از سوی دیگر شنیدن چیزی که آن را زیبا ارزیابی میکنیم نیز همین تأثیر را بر مغز ما دارد. پس از نظر علمی فرقی بین اشکال مختلف زیبایی وجود ندارد. همه آنها واکنشهای فیزیولوژیک مشابهی در ما ایجاد میکنند.
نکته دیگری که زکی به آن اشاره میکند، شدت زیبایی است. هرچه چیزی که با آن روبهرو میشویم زیباتر باشد، فعالیت آن قشر مغز هم بیشتر و شدیدتر خواهد بود.
آیا ما به متضاد زیبایی، یعنی زشتی، نیز چنین واکنشی نشان میدهیم؟ پاسخ مثبت است. هنگام رویارویی با چیزی که زشت میپنداریم، آمیگدال مغز ما فعالتر میشود؛ این همان بخشی است که با ترس و خشم ارتباط دارد. گویی ما به دنبال فرار از چیزهای زشتیم.
بسیاری از ما تصور میکنیم که برای تعریف زیبایی چهره فیلمهای سینمایی، تصاویر اینستاگرامی و در یک کلام کلیشههای رسانهای را مبناست. خیلی از ما اعتقاد داریم که آنچه صورت زیبا ارزیابی میکنیم حاصل آموزههای فرهنگی است که در قالبهای مشخصی به ما عرضه شدهاند. این ایده طرفدارانی دارد و تا حدی هم درست است، اما تعریف زیبایی صورت برای ما امری صرفا فرهنگی نیست. به نظر میرسد همه ما ناخودآگاه بر سر مؤلفههایی یکسان در بحث زیبایی چهره توافق داریم! روانشناسان هنگامی که نوزادان و بزرگسالان را بررسی میکردند، متوجه این مسئله شدند.
دانشمندان میدانند که نوزادان هنگام روبهروشدن با چیزی زیبا و جذاب، به آن خیره میشوند. با استفاده از فناوری ردیابی مردمک چشم، دانشمندان نشان دادند که نوزادان ۱۲ تا ۲۴ماهه جذب تصاویری میشوند که برخی ویژگیهای ظاهری مانند اجزای متقارن و عناصر زنانگی در صورت را دارند. واکنش نوزادانی که هنوز هیچ ارتباطی با مسائل فرهنگی نداشتند، مشابه واکنش بزرگسالانی بود که همین تصاویر را دیده بودند. درنتیجه میتوان گفت که عناصری مشابه در تعریف زیبایی صورت نقش دارند، عناصری که ارتباطی با مسائل فرهنگی ندارند که در بزرگسالی با آنها روبهرو میشویم.
پس از بررسیهای متعدد، دانشمندان برخی ویژگیهای مشترک را یافتهاند که بر قضاوت ما از صورت زیبا اثر میگذارند. این ویژگیها فارغ از تأثیرات فرهنگی است. به بیان دیگر، اکثر ما هنگام مشاهده این ویژگیها در صورت فرد، او را زیباتر ارزیابی میکنیم. این ویژگیها عبارتاند از:
پیش از آنکه نظرات برخی فلاسفه درباره زیبایی را مرور کنیم، به مسئلهای که در ادامه مطرح شده است، توجه کنید.
در یک گالری هنری، تابلویی وجود دارد که اثر پیکاسوست. بهمدت ۲۰ سال منتقدان هنری و متصدی گالری از این اثر تعریف و تمجید کرده و ظرافتهای هنری آن را ستودهاند. تابلو را تاکنون به گالریهای مختلفی بردهاند و قیمت گزافی بر آن گذاشتهاند. حال فرض کنید مشخص شود که این تابلو نه متعلق به پیکاسو بلکه جعل کمنقصی از اثر اصلی بوده است. حال این پرسش پیش میآید که آیا باید ارزش هنری تابلو و هرآنچه را دربارهاش گفته میشده کنار بگذاریم؟ حواستان هست که ظاهر تابلو هیچ فرقی نکرده و هیچ تغییری در آن به وجود نیامده است؟ فقط معلوم شده که اثر متعلق به پیکاسو نیست! آیا اکنون که جعلیبودن اثر اثبات شده است، دیگر آن را زیبا و چشمنواز نمییابید؟! پیش از مطالعه ادامه مقاله، به این پرسشها فکر کنید.
زیباییشناسی در فلسفه به دنبال درک معنا و مفهوم زیبایی است؛ اینکه چه چیزی زیباست و چیزی زیبا چه ویژگیهایی دارد. همچنین بررسی درک ما از زیبایی نیز در این حوزه دنبال میشود. چگونه کسی چیزی را زیبا توصیف میکند؟ آیا زیبایی ماهیت و وجود خارجی دارد که ما آن را شناسایی میکنیم یا آنکه زیبایی مفهومی ذهنی است و در تفسیر و نگاه ما به پدیدهها آشکار میشود؟
به آخرین باری فکر کنید که چیزی یا کسی را زیبا توصیف کردید. چه شد که به این نتیجه رسیدید؟ چه مؤلفهها و دلایلی پشت این اعلان شما بود؟ برای آنکه بفهمید پاسخ شما چگونه شکل گرفته است، نگاهی تعریف زیبایی از نظر بزرگان فلسفه میاندازیم.
در نگاه افلاطون، جهانی که ما در آن زندگی میکنیم واقعی نیست، بلکه شکلی از یک جهان غایی و کامل است. نظریه او که به نظریه فرمگرایی در تاریخ فلسفه شهرت دارد، بیان میکند که در جهان فرمها (ایدهها) همهچیز بینقص و کامل است. این جهان تنها سایهای از جهان کامل است. زیبایی در جهان بینقص، امری مستقل از نگاه و بینش ماست. با این تعریف زیبایی از نظر افلاطون، ما چطور متوجه جهان بینقص میشویم؟ با بهیادآوردن فرم کامل هر پدیده و هرچیز! مثلا وقتی به عدالت فکر میکنیم، شکل غایی آن در ذهن ما نقش میبندد. اما آنچه در این دنیا رخ میدهد تنها جزئی از آن شکل غایی است. بنابراین وقتی زیبایی یک گل یا غروب خورشید توجه ما را به خود جلب میکند، ما در حال نگاهکردن به تقلیدی از زیبایی مطلقیم.
تأمل در زیبایی باعث رشد روح میشود.
– افلاطون
ارسطو نیز درباره زیبایی نظریهای مشابه نظریه افلاطون دارد. او نیز زیبایی را امری مستقل از نگاه آدمی میداند؛ زیبایی در طبیعت وجود دارد و ما انسانها بهکمک هنر از آن تقلید میکنیم. البته ارسطو برخلاف افلاطون، زیبایی طبیعت را حاصل تقلید از جهان فرمها نمیدانست. در نگاه او، هرآنچه ۳ ویژگی را داشته باشد، زیباست: تقارن، تناسب و توازن.
فیلسوف مشهور دوره قرون وسطا با تأثیرپذیری از نگاه یونایی به زیبایی، آن را به ۲ دسته تقسیم میکرد: خلقت خداوندی و هنر انسان. از دید او، خداوند زیبایی مطلق و فرم نهایی است. بنابراین انسانها هرچه هم که در هنرمندی خلاقیت به خرج دهند، محصول دست آنها از صنع خالق زیبایی کمتری دارد.
امانوئل کانت، از فلاسفه مشهور تاریخ، درباره قضاوت زیبایی میگوید: «قضاوت درباره زیبایی یک چیز اغلب همراه با احساسات است. احساساتی که نمیتوان آنها را اندازهگیری کرد. بنابراین زیباییشناسی واقعی باید قضاوتی خالی از احساسات و صرفا بر اساس بررسی دقیق فرم صورت گیرد.»
بر مبنای همین استدلالها، کانت را بنیانگذار فرمگرایی میدانند. فرمگرایی یعنی بررسی یک اثر هنری صرفا بر مبنای سبک و فرمی که در آن قرار گرفته است. مثلا وقتی شعری را بدون توجه به معنی و مفهوم آن و صرفا بر اساس کیفیت و تنوع آرایههای ادبی بهکاررفته بررسی میکنیم، در حال بررسی فرم اثریم. میتوان گفت که کانت نیز برای زیبایی اصالتی ورای نگاه ما قائل است.
«زیبایی» ویژگی چیزهای مختلف نیست. زیبایی تنها در برداشت ما از یک چیز وجود دارد. هر ذهنی نیز زیبایی را متفاوت با دیگری تفسیر میکند. فردی ممکن است چیزی را زیبا و دیگری همان را زشت انگارد. البته هیوم به تعریفی مشترک از زیبایی بین اکثر انسانها اعتقاد دارد، اما همین تعریف نیز نوعی توافق جمعی میان انسانهاست.
این فیلسوف آلمانی اولین کسی بود که واژه «زیباییشناسی» (aesthetics) را به کار برد و معنای مدرنی برایش تعریف کرد: حسکردن زیبایی. او مفهوم قضاوت زیبایی بر اساس حواس آدمی را مطرح کرد. در این دیدگاه، برخلاف دیدگاه فلاسفهای همچون کانت و ارسطو، ما زیبایی را بر مبنای حواس خود درک و قضاوت میکنیم. او البته انسانها را تشویق میکند که به نقش اخلاقیات در این قضاوتها توجه کنند و متوجه تأثیر آنها باشند.
من نمیدانم که چرا میگویند: اسب حیوان نجیبی است، کبوتر زیباست و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست! گل شبدر چه کم از لاله قرمز دارد؟ چشم ها را باید شست! جور دیگر باید دید. واژهها را باید شست.
– سهراب سپهری
شما چه تعریفی از زیبایی دارید؟ آیا با نظرات فلاسفه یا دانشمندان دیگر درباره زیبایی آشنا هستید؟ بهنظر شما زیبایی انسان در چیست؟ در بخش نظرات، دیدگاههای خود را با ما به اشتراک بگذارید.
پاسخ ها