باهمبودن چه مفهومی را برای شما تداعی میکند؟ اتحاد؟ موفقیت؟ آیا شده تاکنون به این فکر کنید که باهمبودن و اتحاد تا چه حد ممکن است به ضرر جامعه بشریت باشد؟ کنارهمبودن و اتحاد برای جامعه حکم شمشیری دولبه را دارد. ژان تولی، نویسنده کتاب پرفروش «مغازه خودکشی»، در کتاب آدم خواران تصویر متفاوتی از اتحاد را نشان میدهد، آنهم براساس واقعهای تاریخی. آدم خواران از این نظر بسیار محبوب است که توانسته است با نگاهی دیگر به چنین مفاهیمی، چهره متفاوتی از جامعه را به مخاطب نشان دهد. در معرفی کتاب امروز با ما همراه باشید تا شما را با این اثر ارزشمند آشنا کنیم.
عنوان: آدم خواران
نویسنده: ژان تولی
مترجم: احسان کرمویسی (پیشنهاد کاربران)
تعداد صفحات: ۱۱۴ صفحه
انتشارات: چشمه (پیشنهاد کاربران)
ژان تولی (Jean Teulé) متولد سال ۱۹۵۳ در فرانسه است. او رماننویس و فیلمنامهنویس است و درزمینه کشیدن کاریکاتور و ساخت فیلم هم کار میکند. ژان تولی نویسندهای بیحاشیه است. خودش میگوید: «دوست دارم توی حباب خودم زندگی کنم و فقط بنویسم.» او درزمینه فیلمسازی هم موفق عمل کرده است؛ ازجمله فیلمهایی که در ساخت آنها دست داشته است، میتوانیم آثار زیر را نام ببریم:
در ادامه با چند کتاب دیگر از این نویسنده آشنا میشوید:
کتاب آدم خواران درباره واقعهای تاریخی در سال ۱۸۷۰ در فرانسه است: دورانی که ناپلئون سوم پادشاه فرانسه بود. در نیمه دوم قرن نوزدهم، فرانسه دچار بحران شده بود و همسایه شرقیاش، پروس، در اوج قدرت به سر میبرد. بیسمارک، رهبر پروس، که بهتازگی سرزمینش را گستردهتر کرده بود، با فرانسه وارد جنگ شد. در این جنگ نابرابر، فرانسه که جانی برای مقابله نداشت، شکست خورد و امپراتوری آلمان به وجود آمد.
در دوران این جنگ، در دهکدهای واقع در جنوب غربی فرانسه فاجعهای رخ داد. مردم دهکده که بهشدت ناآگاه و تحتتأثیر وضعیت جنگ بودند، دست به کاری غیرانسانی زدند. نویسنده آدم خواران دهها سال بعد به این دهکده رفت و پای صحبت مردم نشست. اسناد تاریخی موجود را نیز مطالعه کرد. سپس با هنر نویسندگی خود این واقعه را بهصورت داستانی خواندنی برای مخاطب درآورد. ژان تولی در کتابش به دشواری این کار اشاره میکند. در بخشی از کتاب آمده است: «او برای نوشتن داستانش به گزارشهای پلیس و دادگاه بسنده نکرده و شخصا به روستای اوتفای رفته و آنقدر مردم آن دهکده را سؤالپیچ کرده که تهدید کرده بودند اگر بازهم به آنجا برگردد، او قربانی جدید خواهد بود!»
کتاب آدم خواران بهقدری جذاب است که مخاطب احساس میکند در زمان رخدادن آن فاجعه در آنجا حضور داشته است. یکی دیگر از ویژگیهای برجسته کتاب، نوع مفاهیم آن است. در این کتاب، ژان تولی مخاطب را با مفهوم جدیدی از «جمعیت» آشنا میکند. این مفهوم جدید هرچند پذیرفتنش دشوار است، واقعیت دارد و همین موضوع خواننده را بیشتر به فکر فرومیبرد؛ به همین دلیل است که کتاب زنگ خطرهایی را برای انسان به صدا درمیآورد: زنگخطرهایی که کمتر به آنها توجه میکند، مانند حدومرز شوخیها، حدومرز تقلید از دیگران، حدومرز انسانیت و… .
ژان تولی کتاب آدم خواران را به بیست فصل تقسیم کرده است. عنوان هر فصل کلیدواژهای است از اتفاقاتی که در آن روایت میشود، مانند محلی که بخشی از داستان در آن رخ داده است. این نوع انتخاب بسیار هوشمندانه است؛ زیرا در پایان کتاب، اگر مخاطب نگاهی به عنوان فصلها بیندازد، گویی کل کتاب را در یک فیلم غنی و کوتاه یکدقیقهای مرور کرده است و اگر پیش از مطالعه کتاب فهرست آن را بخواند، میتواند چشمانداز مناسبی از روند داستان داشته باشد. در ادامه، عناوین فصلهای کتاب آدم خواران را میخوانید:
کتاب آدم خواران را به داستاندوستان و علاقهمندان به کتابهای ژان تولی پیشنهاد میکنیم. همچنین اگر به داستان های جنایی مبتنی بر واقعیت علاقهمندید، میتوانید همین الان خواندن این کتاب را در برنامهتان بگذارید. علاقهمندان به کتابهای تاریخی، بهخصوص تاریخ امپراتوری آلمان و فرانسه نیز از خواندن این کتاب لذت خواهند برد. علاوهبراین کتاب آدم خواران هدیه مناسبی است برای جوانانی که تازه از دوران نوجوانی عبور کردهاند و به این ژانر علاقه دارند.
«دوست دارم طوری برقصم که انگار فردایی در کار نیست!» (ص۱۴ نسخه الکترونیکی)
***
«پشت محراب، مسیح بر روی صلیبش از حال رفته و موهای بلندش به پایین ریخته بود؛ گویی او را طوری آنجا گذاشته بودند که ببیند آن پایین انسانهای وحشی در حال ارتکاب چه جنایتی هستند.» (ص۸۵ نسخه الکترونیکی)
***
«غریزه جمعی کشتارْ احساس مسئولیت را از بین برده بود. خونریزی به نوجوانان و جوانان فرصتی میداد تا مردانگیشان را ثابت کنند و جایشان را در جامعه بین مردم باز کنند.» (ص۸۸ نسخه الکترونیکی)
***
«آنها دور آلن حلقه زدند و شروع کردند به خندیدن به او. دندانهای کثیفشان را به هم نشان میدادند و سعی میکردند یکدیگر را تحتتأثیر قرار دهند. خیلیهاشان طرفدار ناپلئون سوم بودند. آنها یقین داشتند که هیچ پروسیای نمیتواند سرشان را شیره بمالد. درست فکر میکردند؛ فقط مشکل اینجا بود که آلن پروسی نبود.» (ص۱۱۲ نسخه الکترونیکی)
***
«مردم فهمیده بودند که کشتن یک انسان به راحتیِ برداشتِ محصول است.» (ص۱۲۳ نسخه الکترونیکی)
***
«چند نفر پرسیدند: “او کی بود؟” تمام بعدازظهر مشغول کشتن کسی بودند که حتی نمیدانستند کیست.» (ص۱۲۴ نسخه الکترونیکی)
***
«مفهوم جمعیت برای ما قدرت و همبستگی را به یاد میآورد؛ ولی در این کتاب با وارونهکردن این مفاهیم، چهرهای سیاه و خطرناک از جمعیت را میبینیم.» (ص۱۷۱ نسخه الکترونیکی)
***
«اینکه انسان تا چه حد میتواند تندخو باشد و نابهنجار رفتار کند، از مسائلی است که وحشت به جانمان میاندازد.» (ص۱۷۱ نسخه الکترونیکی)
پاسخ ها