برای بسیاری از ما حرفزدن با بچهها کار سادهای نیست. درست حرفزدن با کودکان نیز نکات و ترفندهایی دارد که با رعایت آنها میتوانیم بهرغم داشتن رفتاری دوستانه، قاطع و جدی به نظر برسیم. در ادامه، نکات و اصول مهم حرفزدن با بچهها را شرح میدهیم. با رعایت این نکات میتوانید با هر بچهای در زندگیتان گفتوگویی صریح و دوستانه داشته باشید و ارتباط خوبی برقرار کنید.
تینا پین برایسون (Tina Payne Bryson)، رواندرمانگر و یکی از نویسندگان کتاب «تربیت کودک برای مغزی یکپارچه» (The Whole-Brain Child)، میگوید: «ما فراموش میکنیم که کودکبودن چگونه است. گاهی برقراری ارتباط با بچهها سخت است، زیرا روال روزهایمان تفاوت زیادی دارند.» در بزرگسالی مغز و عادات ما تغییر میکنند و بهیادآوردن اینکه کودکی ۱۰ساله بودن چگونه است، برای ما دشوار میشود. ولی برای صحبتکردن و برقراری ارتباط با کودکی ۱۰ساله لازم نیست به یاد بیاوریم که در ۱۰سالگی چگونه بودیم. فقط باید بپذیریم افرادی با علایق، بینش و شخصیت خاص خودند و سپس با آنها تعامل کنیم.
در ادامه، مهمترین نکات برای حرفزدن با بچهها را مطرح کردهایم.
معمولا نمیدانیم که باید گفتوگو را از کجا شروع کنیم، ولی وقتی موضوعی باز را پیش میکشید، معمولا بچهها گفتوگو را ادامه میدهند و پیش میبرند. جملاتی که برای شروع گفتوگو استفاده میکنید به موقعیت بستگی دارند. مثلا اگر کنار کبابپز هستید، میتوانید بپرسید که چاشنی موردعلاقه او چیست یا سؤالاتی کلی بپرسید مانند اینکه آیا اخیرا ویدئوی خندهداری از حیوانات دیده است یا نه. فقط باید بچه را به حرفزدن تشویق کنید تا با او بیشتر آشنا شوید.
میتوانید با پرسیدن سؤال درباره علایق خود شروع کنید. مثلا اگر به بازیهای ویدئویی علاقهمندید، بپرسید که کدام بازیها را دوست دارد یا اگر به مطالعه علاقهمندید، بپرسید که بهتازگی چه کتاب جالبی خوانده است. این سؤالات اولیه همگی برای یافتن نقاط اشتراکاند. با این سؤالات میتوانید علایق مشترک مانند بازی کارتی یا اختلافات کماهمیت (مانند اینکه خوردن سیب زمینی سرخکرده با کچاپ خوب است یا نه) را پیدا کنید. با فهمیدن نقاط اشتراک میتوانید ارتباط بهتری با کودک برقرار کنید.
گام بعدی برای داشتن گفتوگویی خوب با کودکان، توجهکردن است. بسیاری از افراد بهجای گوشدادن به حرفهای کودک و پرسیدن سؤالات مرتبط شروع به گفتن داستانی طولانی درباره خودشان میکنند. پرسیدن سؤالات مرتبط به گوشدادن فعال و فروتنی نیاز دارد. کودک نیز فردی با علایق و مهارتهای خاص خودش است که میتوانید از او چیزهایی یاد بگیرید، همانطور که از صحبتکردن با بزرگسالان چیزهایی میآموزید.
برای گوشدادن فعال به حرفهای کودک گوشی خود را کنار بگذارید، ارتباط چشمی برقرار کنید و لبخند بزنید. نیازی نیست که صدایتان را تغییر دهید و کودکانه حرف بزنید. برایسون میگوید: «کودکان باید احساس امنیت، دیدهشدن، آرامش و اطمینان داشته باشند. وقتی لبخند میزنید و حالتی آرام دارید، سیگنالهای امنیت و ارتباط را میفرستید.»
همسطح کودک نشستن شما را بسیار مهربانتر نشان میدهد. حتی وقتی سعی میکنید رفتاری فروتنانه و دوستانه داشته باشید، اگر بالاتر از او قرار بگیرید، ممکن است کودک احساس ترس کند. بنابراین بهتر است نزدیک کودک روی صندلی بنشینید یا زانو بزنید تا مجبور نباشد برای دیدن شما به بالا نگاه کند.
در طول گفتوگو خود را کنار بکشید. بعضی از بزرگسالان فکر میکنند که در گفتوگو با کودکان باید زیاد حرف بزنند، ولی کودکان دوست دارند که به حرفهایشان گوش دهید. فقط سؤالاتی بپرسید و بگذارید که کودک گفتوگو را پیش ببرد. او گفتوگو را بهسمت چیزهایی میبرد که برایش جالباند. بسیاری مواقع این بهمعنی رفتن به مسیری احمقانه و تخیلی است که شاید برای بزرگسالان دشوار باشد. برایسون میگوید: «بزرگسالان بیشتر منطقی و راهحلمحورند. ما فراموش کردهایم که بازیکردن چگونه است.»
برای کشف جنبه بازیگوش خود میتوانید سؤالی باز یا حتی مسخره بپرسید. مثلا بگویید: «اگر بخواهی رستورانی باز کنی که فقط ۳ غذا سرو میکند، این غذاها چه خواهند بود؟» شوروشوق کودک را نادیده نگیرید. اگر کودک به بسکتبال علاقهمند است و شما به ورزش اهمیتی نمیدهید، از او بخواهید که درباره بازیکن موردعلاقهاش حرف بزند. اگر بهتازگی چیزهای زیادی درباره برنامههای رایانهای یاد گرفته است، سعی نکنید که دانش خود را به رخ او بکشید. او را تشویق کنید چیزهایی را که یاد گرفته است به شما بگوید.
وقتی با کودک گفتوگوی دوستانهای داشتید و نقاط مشترکی پیدا کردید، میتوانید ارتباطی همیشگی را با او ایجاد کنید. بهیادآوردن جزئیات و بازگشت دوباره به آنها در گفتوگوهای بعدی مهم است. مثلا اگر به شما گفته است که به تیم فوتبال پیوسته، از او بپرسید که این فصل چگونه بوده است.
کودکان عاشق حلکردن مشکلات بزرگسالان هستند. مشکلی ساده و نهچندان جدی را که در طول روز با آن مواجه شدهاید، به او بگویید. کودک دوست دارد که فرصتی برای یافتن راهحل برای مشکل شما داشته باشد. مثلا بگویید: «نمیدانم برای تولد دوستم چه بخرم. میتوانی در انتخاب هدیه به من کمک کنی؟» یا «آخر هفته میخواهم به سینما بروم، ولی دودلم. بهنظرت کدام فیلم خوب است؟»
روی تلاشها و شخصیت کودک تمرکز کنید نه چیزهای سطحی و ظاهری. تمجیدهای سطحی مفیدند، ولی تأثیر زیادی ندارند. در عوض روی کاری تمرکز کنید که کودک انجام میدهد. تمجیدهای خاص تأثیر بسیار بیشتری دارند و موجب میشوند که راحتتر با بچهها ارتباط برقرار کنید.
مثلا چیزهایی مانند «خیلی خوب اسبها را نقاشی میکنی»، «با آن کفشهای اسکیت واقعا قوی به نظر میرسی» و «خیلی مهربان هستی که خوراکیهایت را با برادرت تقسیم میکنی» بسیار واقعیتر از این هستند که مثلا بگویید «رنگ چشمهایت خیلی زیباست!» یا «چه خانواده بزرگی داری.»
پرسیدن سؤالات بله یا خیر برای ادامهیافتن گفتوگو چندان مفید نیستند. از کودک بخواهید که درباره فکر یا احساس خود توضیح دهد. پیش از پرسیدن سؤال، آن را در ذهن خود مرور کنید. اگر کودک میتواند با یکیدو کلمه به آن پاسخ دهد، سعی کنید که سؤالتان را تغییر دهید. مثلا پرسیدن اینکه «امروز در مدرسه چه اتفاق خوبی افتاد؟» بسیار بهتر از این است که بپرسید «امروز مدرسه چطور بود؟»
نظرات کوتاه و دلگرمکننده موجب میشوند که کودک بفهمد به حرفهایش گوش میدهید. وقتی کودک داستانش را تعریف میکند، در طول گفتوگو خود را علاقهمند نشان دهید. عباراتی مانند «خیلی جالب است» یا «ادامه بده» به کودک نشان میدهد که به حرفهایش اهمیت میدهید.
وقتی داستانی هیجانانگیز را برای دوست خود تعریف میکنیم، دوست نداریم که او حرف ما را قطع کند و خودش شروع به صحبت کند. همین اصل درباره بچهها نیز صدق میکند. به بچهها زمان کافی بدهید تا آنچه را در ذهنشان دارند بگویند، حتی اگر در یافتن کلمات مناسب مشکل دارند. وقتی حرفشان تمام شد، میتوانید پاسخ دهید و نظر خود را بیان کنید.
این کار برای جلب توجه کودک عالی است. بچههای کوچک نمیتوانند همزمان روی چند چیز تمرکز کنند. صدازدن نام آنها موجب میشود بهجای اتفاقات اطرافشان، روی شما و صدایتان تمرکز کنند.
داشتن لحنی ضعیف منجر به مکالمهای ضعیف میشود. کودکان چیزی بیش از صرفا حرفهای شما را میشوند و به نحوه بیان کلمات نیز توجه میکنند. اگر جدی نباشید، آنها نیز شما را جدی نمیگیرند. باید میان ملایمت و قاطعیت تعادل ایجاد کنید تا کودک متوجه شود که عصبانی نیستید، ولی فردی ضعیف هم نیستید.
گاهی بچه میگوید که خوب است، ولی زبان بدن او چیز دیگری میگوید. کودکان گاهی احساسات خود را با زبان بدنشان (مانند دستبهسینهبودن یا انداختن شانهها) نشان میدهند. به کلمات و حرکات کودک توجه کنید تا افکار و احساسات او را بهتر درک کنید. مثلا اگر کودک میگوید که روز خوبی در مدرسه داشته است، ولی از ارتباط چشمی امتناع میکند، احتمالا مشکلی پیش آمده است.
گاهی کودکان فقط بهدنبال گوشی شنوا هستند. اگر کودک درباره روز خود صحبت میکند، بهجای عجله برای حلکردن مشکل او بگذارید حرفهایش تمام شود. درست است که نیت خوبی دارید، ولی کودک باید احساس کند که حرفهایش شنیده و درک میشوند.
فریادزدن نتیجه خوبی ندارد، حتی اگر کودک نیز فریاد بکشد. هرچه بیشتر فریاد بزنید، کودک نیز بیشتر یاد میگیرد که به فریادهای شما بیاعتنایی کند. با کودک آرام و محترمانه صحبت کنید تا متوجه شود که جدی هستید. مثلا بهجای اینکه از آشپزخانه فریاد بزنید: «برای مدرسه آماده شو» درِ اتاق خواب فرزندتان را بزنید و بگویید: «سرویس مدرسه تا یک ساعت دیگر میرسد. نمیخواهی برای رفتن به مدرسه آماده شوی؟»
کلمات منفی اثر خوبی روی کودک نمیگذارند. بهجای اینکه بگویید چه کاری را انجام ندهد، روی کارهایی تمرکز کنید که باید انجام دهد. کلمات مثبت و تشویقکننده سبب افزایش اعتماد به نفس کودک میشوند و میتواند عادتهای بهتری را در خود شکل دهد.
مثلا بهجای اینکه بگویید «بازی در آشپزخانه ممنوع»، بگویید «در اتاق نشیمن بازی کن که همه اسباب بازیهایت آنجاست» یا بهجای اینکه بگویید «اینقدر خودخواه نباش»، بگویید «بچه خوبی هستی که اسباببازیهایت را به دیگران هم میدهی». این جملات مثبت بیشتر موجب تشویق و دلگرمی کودک میشوند.
حرفهای طولانی در بلندمدت نتیجه چندانی نخواهند داشت. بهجای غرزدن و شکایتکردن درباره وظیفه یا کاری که کودک باید انجام دهد، حرف خود را به یک کلمه ساده کنید. اینطوری کودک بدون اینکه احساس کند او را تحقیر کردهاید یا به او دستور میدهید، پیام شما را میفهمد. مثلا بهجای اینکه بگویید «۵ دقیقه پیش به شما گفتم که وسایلتان را داخل کولهپشتی بگذارید»، میتوانید بگویید «بچهها، کولهپشتی!»
برای بعضی از بچهها صحبتکردن با بزرگترها سخت است. آنها با دیدن آسیبپذیری شما احساس راحتی بیشتری میکنند. مثلا اگر بگویید که اغلب در مهمانیها خجالتی هستید، این احساسِ خجالتیبودنِ کودک را برای او عادی میکند. اگر کودک سکوت را ترجیح میدهد، بهتر است که شما نیز سکوت کنید. برایسون میگوید: «اگر یک یا دو سؤال بپرسیم و کودک گفتوگو را بسط ندهد، یعنی نمیخواهد که الان از او سؤالی پرسیده شود.» اگر او سکوت را ترجیح میدهد، شما نیز نباید چیزی بگویید.
سعی کنید هر روز زمانی را به گفتوگو با فرزندتان اختصاص دهید. این راهکاری عالی برای برقراری ارتباط با اوست و موجب میشود که کودک مکانی امن برای بیان افکار و احساسات خود داشته باشد. با پیداکردن علایق مشترک، پرسیدن سؤالات خوب و توجهکردن به حرفهای کودک بهتدریج میتوانید با او دوست شوید. وقتی با هم دوست شوید، گفتوگو نیز آسانتر میشود.
پاسخ ها