
پایان یک روزِ کاریِ سخت است و سارا مشتاق است که زودتر به خانه برود و عصر را در کنار خانوادهاش بگذراند. ناگهان، رئیسش شادی وارد دفتر میشود، مینشیند و آه میکشد.
شادی میگوید: «امروز خیلی زود گذشت، مادرم تازه به تهران رسیده ولی انگار من مجبورم تا شب کار کنم، چون باید گزارش این فصل رو تمام کنم. خیلی حیف شد، چون میزی در رستوران رزرو کرده بودم و متأسفانه مادرم هم زیاد نمیماند و باید زود برگردد».
سارا میداند که این نشانهی خوبی نیست و معذب میشود و میگوید: «چه بد!»
شادی ادامه میدهد: «دفعهی قبل که تو مسئول گزارش بودی، آن را در عرض چند ساعت تمام کردی». سپس به جلو خم میشود و خودش را به سارا نزدیکتر میکند. «اوه، راستی حالا که اومدم اینجا، میخواستم بگم هفتهی آینده با مدیر منابع انسانی جلسه دارم و میخواهم اگر امکانش باشد برای تو تقاضای اضافه حقوق کنم.»
«وای ممنون شادی! فکر میکنم بتوانم گزارش را برایت تمام کنم».
در این مثال، به خوبی واضح است که شادی زیرکانه سارا را وادار کرده تا کاری را که میخواهد انجام بدهد. معمولا، این کار، به صورت غافلگیرانه احساسات ما را درگیر میکند و غیرمستقیم به ما صدمه وارد میکند و متأسفانه همیشه تشخیص آن ساده نیست.
در این مقاله، ما با جزئیات، این مقوله را بررسی میکنیم و به این میپردازیم که چطور میتوانیم با افرادی که قصد دارند موذیانه و با زیرکی رفتار ما را کنترل و ذهنمان را دستکاری کنند برخورد کنیم.
مطابق نظریهی پروفسور لِن باوِرز (Professor Len Bowers)، دغلکاری زمانی اتفاق میافتد که فردی با استفاده از فریب، زورگویی، حقهبازی یا ایجاد ترس چیزی که میخواهد را از دیگران به دست میآورد یا آنها را وادار میکند کاری که میخواهد را انجام بدهند.
این کار با نفوذ اجتماعی و تأثیرگذاری تفاوت دارد، چون افراد دغلکار و حقهباز فقط به فکر منافع خود هستند. آنها به نیازهای دیگران اهمیتی نمیدهند. وقتی منصفانه بر روی افراد تأثیر میگذارید، از آنها فقط برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمیکنید، بلکه در حالی که به نیازها و خواستههایشان احترام میگذارید، آنها را متقاعد میکنید که از دید شما به مسائل نگاه کنند.
دلایل زیادی وجود دارد که باعث میشود افراد دغلکار و حقهباز شوند. معمولا، شاید آنها مهارتها یا اعتمادبهنفس لازم برای متقاعد کردن منطقیِ مردم را ندارند و در نتیجه از تدابیر پنهانی و موذیانه برای بهدست آوردن چیزهایی که میخواهند استفاده میکنند.
با این حال، گاهی دلایل و انگیزههای پیچیدهتری برای این رفتار آنها وجود دارد. دکتر هریت بی. بریکر در کتابی به نام «چه کسی شما را هدایت میکند؟ چطور میتوانیم چرخهی دستکاری ذهنی را شکسته و دوباره کنترل ذهن خود را به دست آوریم؟» که در سال ۲۰۰۴ منتشر شد، به این نتیجه رسید که افراد دغلکار:
افراد دغلکار اغلب باهوش هستند و به خوبی میتوانند از اندکی خشونت برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند. آنها به شدت در فریبکاری مهارت دارند، به همین دلیل احتمالا تشخیص این رفتار در آنها در نگاه اول آسان نیست.
پرفسور باوِرز، بیشتر از ۱۰۰ مصاحبه با پرستاران پزشکی قانونی (پرستارانی که مسئول رسیدگی به قربانیانی هستند که در معرض ضربههای روحی عمدی یا غیرعمدی قرار گرفتهاند) انجام داد و فهرستی از ۵ خصیصهی اصلی افراد دغلکار را تهیه کرد:
دکنر جورج کی. سیمون (George K. Simon) در کتاب “In Sheep’s Clothing” که در سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید، چند خصوصیت دیگر به این فهرست اضافه کرد:
قربانیِ افراد دغلکار شدن، معمولا ناراحتکننده است و از نظر احساسی انسان را تخلیه میکند، خصوصا اگر این موضوع تکرار شود. از این پنج استراتژی استفاده کنید تا بتوانید در مقابل موذیگری این گونه افراد ایستادگی کنید:
افراد فریبکار معمولا در خواندن ذهن افراد به شدت مهارت دارند. آنها به دنبال نقاط ضعف خاصی میروند که بتوانند از آنها سوءِاستفاده کنند.
دکتر سیمون یک سری از خصوصیات شخصیتی را که باعث میشوند بعضیها قربانی افراد فریبکار شوند شناسایی کرده است:
آیا شما یکی از این خصوصیات را دارید؟ اگر اینطور است، به این فکر کنید که چطور میتوانید با این خصوصیات مقابله کنید. به عنوان مثال، میتوانید اعتمادبهنفستان را افزایش دهید یا مرکز کنترل درونیتان را تقویت کنید، تا تواناییهای خود را باور کنید و بتوانید کنترل زندگیتان را به دست بگیرید.
شناسایی افرادی که تمایل به کنترل دیگران دارند، بسیار مهم است. اولین قدم برای اجتناب از کنترل شدن توسط این افراد شناخت آنهاست.
به دنبال خصوصیاتی که در بالا به آنها اشاره کردیم باشید و همچنین مراقب افرادی باشید که:
شاید نتوانید کاملا از این گونه افراد دوری کنید، اما میتوانید وقتی با آنها هستید از خودتان محافظت کنید.
همچنین سعی کنید به افرادی که به نظرتان فریبکار میآیند گوش کرده و به رفتارهایشان دقت کنید. همچنین میتوانید با دقت به حرفها و رفتارشان، همینطور حرفهایی که نمیزنند و کارهایی که انجام نمیدهند، تدابیرشان را یاد بگیرید. وقتی سلاحها و استراتژیهایی را که استفاده میکنند شناختید، بهتر میتوانید با آنها مقابله کنید.
وقتی شک میکنید که فردی سعی دارد شما را کنترل کند، قاطع باشید. این یعنی باید در حالی که به نیازهای او احترام میگذارید، از منافع خودتان هم دفاع کنید.
ابتدا، سعی کنید دید آن فرد را از زندگی درک کنید. سپس، نیازهایتان را مستقیما بیان کنید، وقتی چیزهایی که میخواهید را با صراحت و دقت بیان میکنید، قدرت و اعتمادبهنفستان را به نمایش میگذارید.
رو راست باشید و از موضعتان کوتاه نیایید. برای اجتناب از اتهامات و کلینگری از ضمیر اول شخص مفرد استفاده کنید. به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید: «تو داری از من سوءِاستفاده میکنی.» بگویید: «اگر این کار را انجام دهم، احساس میکنم مورد سوءِاستفاده قرار گرفتهام.»
معمولا وقتی با افراد دغلکار برخورد میشود، سعی میکنند موضوع را عوض کرده یا از تدابیر دیگری استفاده کنند. مثلا، اگر تقاضای آنها را رد کنید، پیشنهاد میدهند که در زمانی دیگر، جلسهای برای بحث بیشتر در مورد آن داشته باشید.
به این فکر کنید که چه نوع رفتاری را میتوانید از دیگران بپذیرید. مشخص کردن مرزهایی مانند این شما را قادر میسازد وقتی دیگران به شما نیاز دارند به آنها کمک کنید، اما اجازه ندهید که از شما سوءِاستفاده کنند.
به این فکر کنید که در گذشته چطور مورد سوءِاستفادهی بعضی از افراد قرار گرفتید و اینکه آنها در نهایت از شما چه میخواستند. آیا باز هم حاضر هستید چنین رفتارهایی را تحمل کنید؟
داشتن یک دفتر خاطرات که در آن افکارتان را یادداشت میکنید، میتواند مفید باشد. نوشتن مرزهایی که برای خود تعیین میکنید، به شما کمک میکند بهتر به موقعیت فکر کنید، مرزهایتان را در ذهنتان مستحکمتر کرده و به احساساتتان شکل دهید.
وقتی از خودتان دفاع میکنید، افراد دغلکار، ممکن است از تدابیر انحرافی برای گیج کردن شما یا تضعیف ارادهتان استفاده کنند. اجازه ندهید حواستان را پرت کنند. تمرکز خود را بر هدفی که دارید از دست ندهید.

علاوه بر افراد دغلکار، دستهای دیگر از افراد وجود دارند که با رفتاری مرموز و مبهم، باعث ایجاد عدم اطمینان و سردرگمی در اطرافیان خود میشوند. این افراد ممکن است از سکوت طولانی، پاسخهای مبهم، نگاههای معنادار و حرکات بدن برای انتقال پیامهای غیرمستقیم استفاده کنند. برخورد با افراد مرموز نیازمند صبر، حوصله و درک عمیق از انگیزههای احتمالی آنهاست.
نکات مهم:
اگر فردی موذی در تیمتان هست، باید با این رفتار آنها مقابله کنید، خصوصا اگر روی افراد و عملکرد تیمتان تأثیر منفی میگذارد.
وقتی این کار را انجام میدهید، به احتمال زیاد رفتار آنها را نادیده میگیرید که این باعث عصبانیتشان میشود. احتمال دارد آنها بخواهند تقصیرها را به گردن شما یا فرد دیگری بیندازند، یا رفتارشان را توجیه کنند. مهارتهای حل کردن مشاجره را تمرین کنید تا بتوانید موقعیتهای این چنینی را به طور مؤثر مدیریت کرده و با استفاده از نمایش بازی کردن، مکالمهای را که میخواهید با آنها داشته باشید، تمرین کنید. قبل از اینکه با آنها مقابله کنید باید رفتارهایی که مشاهده کردهاید را به دقت بررسی کنید.
با آنها خصوصی صحبت کنید. شاید ندانند که رفتار آنها چه تأثیری بر اطرافیانشان دارد، پس با احتیاط وارد این مبحث شوید.
به وضوح دربارهی اینکه چطور به تیم آسیب میرسانند توضیح دهید و از ضمیر «من» به جای «تو» استفاده کنید تا تأثیر رفتار آنها بر دیگران را به خوبی نشان دهید. به عنوان مثال، به جای اینکه بگویید: «تو خیلی کلک هستی»، میتوانید بگویید: «وقتی دیگران را اینطوری تهدید میکنی، من احساس معذب بودن میکنم.» سپس، به وضوح به آنها بفهمانید که باید رفتارشان را تغییر دهند.
همچنین، مطمئن شوید که پشتیبانی و منابع لازم برای تغییر رفتار خود را دارند. به عنوان مثال، شاید باید تمرین کنند تا بتوانند به صورت اخلاقی و درست از قدرت و نفوذ خود استفاده کنند، یا شاید نیاز به هدایت مؤثری دارند تا بتواند به آنها در شناخت دلایل ناخودآگاهی که باعث این رفتار شده کمک کند. اگر حس میکنید لازم است، شاید بد نباشد آنها را تشویق کنید تا از روانشناس حرفهای کمک بگیرند.
پاسخ ها