اگر به مطالعه درباره جنبشها و نظریههای سیاسی علاقه داشته باشید، احتمالا تابهحال واژه «آنارشیسم» را دیده یا شنیدهاید. میدانید این واژه به چه معناست و چه کاربردی در سیاست، هنر و حتی روانشناسی دارد؟ در این مقاله، به چنین سؤالاتی پاسخ میدهیم. پس تا پایان مقاله با ما همراه شوید.
آنارشیسم (anarchism) از واژه یونانی «anarchos» بهمعنای «هیچ حاکمی نداشتن» گرفته شده است. اوایل قرن بیستم، تفکر آنارشیستی ابتدا در غرب پدیدار شد و بعد در سراسر جهان گسترش یافت. آنارشیسم به زبان ساده یعنی مجموعهای از آموزهها و نگرشها که بر اساس آنها، وجود حکومت مضر و غیرضروری است.
آنارشیسم در ابتدا نوعی اصطلاح تحقیرآمیز به شمار میرفت. مثلا در طول جنگهای داخلی انگلیس (۱۶۴۲ تا ۱۶۵۱)، مخالفانِ رادیکالهای خواهان برابری که خواستار حق رأیگیری مردانه جهانی بودند، آنها را «آنارشیستهای سوئیسی» خطاب میکردند. در طول انقلاب فرانسه نیز رهبر جناح میانهروی ژیروندن در پارلمان، ژاک پیر بریسو، افراطیترین رقبای خود را به طرفداری از آنارشیسم متهم کرد.
اولین کسی که با کمال میل خود را آنارشیست معرفی کرد، نویسنده، جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی پییر ژوزف پرودون بود. او در سال ۱۸۴۰ در اثر بحثبرانگیز خود درباره مبانی اقتصادی جامعه با نام «مالکیت چیست؟» اینطور استدلال کرد که قوانین واقعی جامعه با اقتدار یا حاکمیت هیچ ارتباطی ندارند، بلکه این قوانین از ماهیت خود جامعه نشئت میگیرند.
در آغاز قرن ۲۱، هیچ جنبش آنارشیستی به تهدیدی جدی برای قدرت دولتها تبدیل نشد. در حقیقت آنارشیستها در این قرن مانند قرن پیشین به رؤیای خود برای رسیدن به جامعهای بدون دولت و حکومت نزدیک نشدند. بااینحال ناکامی محسوس دولتها در حل مشکلات اجتماعی پایدار مانند نابرابریهای نژادی و جنسیتی، تخریب محیطزیست، فساد سیاسی و جنگ سبب شد تا بسیاری از مردم جذب افکار آنارشیستی شوند.
اولویتهای جنبش آنارشیستی از جمله خلاقیت و خودجوشبودن برای جوانان بیش از همه جذابیت داشته است. اهمیت زندگی در جامعه جدید بهجای بهتعویقانداختن آن به مدتی نامعلوم و زمانی پس از انقلاب، از جمله اولویتهای دیگر آنارشیستها بوده است که توانسته جوانان را جذب خود کند. برای بسیاری از افراد در سراسر جهان، آنارشیسم جریانی فعال و پرجنبوجوش، جنبشی اعتراضی و همراه با اقدام مستقیم باقی مانده است.
نوام چامسکی یکی از نظریهپردازان معاصر است که در کتاب خود با نام «در باب آنارشیسم» از این جنبش سخن میگوید. او در این اثر تفکرات آنارشیستی را به شکلی مثبت و برابریخواهانه مطرح میکند. بهاعتقاد او، قدرت جمعی باید جایگزین قدرت فردی شود. بااینحال او را نمیتوان آنارشیستی تمامعیار دانست، چون در بخشی از کتابش مینویسد:
درست است که دیدگاه آنارشیستی تقریبا در تمامی تنوعات خود خواهان سرنگونکردن قدرت دولتی است و من هم شخصا همین ایده را دارم، اما در حال حاضر این دیدگاه دقیقا خلاف اهداف من است. اهداف کوتاه و بلافصل من دفاع و حتی تقویت مؤلفههای خاصی از قدرت دولتی بوده و همچنان هست که تحت حملاتی جدی هستند. فکر هم نمیکنم در این مسئله هیچ تناقضی وجود داشته باشد؛ واقعا هیچ تناقضی.
کتاب نوام چامسکی را رضا اسکندری به فارسی ترجمه و نشر افکار چاپش کرده است.
باورهای فکری این مکتب بهشدت تحتتأثیر لیبرالیسم کلاسیک و اعتقادات نویسندگان متأخر آن مانند هنری دیوید ثورو است. این شکل از آنارشیسم با اشکال سوسیالیسم لیبرترین مشابهتهایی دارد اما تأکید بر قدرت دولتی را (که کارل مارکس و پیروان او ترویج میکردند) نیز رد میکند.
یکی از آنارشیست های معروف این مکتب بنجامین تاکر بود که «خبرنامه آزادی» را از دهه ۱۸۸۰ تا ۱۹۰۸ منتشر میکرد. مکتب آنارشیسم فردگرا بر بسیاری از جنبشهای بوهمی از جمله جوانان لیبرال و سنتشکن دهه ۱۹۶۰ آمریکا یا همان هیپیها و همچنین پانکراکهای دهه ۱۹۸۰ اثر گذاشته است.
پیروان این مکتب بر مفهوم آزادی مثبت تمرکز دارند. آنها آزادی را نهتنها رهایی از مداخلات بیرونی، بلکه بهکارگیری پتانسیل کامل فرد در زمان تقسیم مساوی قدرت و منابع در جامعه میدانند. آنارشیستهای اجتماعی طرفدار دموکراسی مستقیم همراه با مالکیت مشترک ابزارهای تولیدند. این مکتب فکری چندین شاخه دارد که مشهورترین آنها عبارتاند از:
پیروان این مکتب که «سرمایهداران آزاد» نیز نامیده میشوند، سرمایهداری بازار آزاد را مبنای جامعهای آزاد میدانند. برخلاف بسیاری از آنارشیستها، این گروه به نوعی مالکیت خصوصی اعتقاد دارند. اگر دولت مانع نشود، آنها معتقدند که شرکت خصوصی میتواند تمام خدمات موردنیاز مردم، حتی اموری مانند جادهسازی و حفاظت، را نیز ارائه کند. آنارکو کاپیتالیسمها در این خصوص مانند لیبرالها فکر میکنند. تفاوت آنارشیسم و لیبرالیسم در این است که این گروه از لیبرالها افراطیترند و هرگونه دخالت دولت در مسائل اقتصادی و شخصی افراد را محکوم میکنند.
از ظهور آنارشیسم تاکنون این مفهوم به روشهای مختلفی به کار رفته است. در این میان، ۵ نوع از آنارشیسم از بقیه مشهورترند که در ادامه هریک را بررسی کردهایم.
هدف اصلی از این نوع آنارشیسم برابری اجتماعی است. بااینحال برخلاف کمونیسم سنتی که در آن دولت ابزار تولید را در اختیار دارد، اقتصاد جمعی در کمونیسم آنارشیستی خودگردان است.
این نوع از آنارشیسم به دنبال ترکیب مفاهیم کلی آنارشیسم و سوسیالیسم با یکدیگر است. هدفی که سوسیالیسم آنارشیستی دنبال میکند رسیدن به جامعهای خودگردان است که نیازهای گروه را بر نیازهای فرد ترجیح دهد.
آنارشیسمهای سبز اصول اساسی آنارشیستی را به مسائل زیستمحیطی و حقوق حیوانات تسرّی میدهند. به عبارت دیگر، این گروه به آزادی هر دو گروه انسانها و غیرانسانها اعتقاد دارند.
این نوع از آنارشیسم با تکیه بر ارز دیجیتال، کنترل دولتی و مالیات بر پول فیات یا بدون پشتوانه را دور میزند. کریپتو آنارشیستها معتقدند که میتوان اقتدار دولتی را تضعیف کرد.
این شکل از آنارشیسم عقایدی ضداستعماری و بردهداری، غیراستبدادی و غیرسرمایهداری را دنبال میکند. این گروه نابرابریهای ناشی از استبداد و نظام سرمایهداری را که در تاروپود جوامع پسااستعماری تنیده شده است از نظر فلسفی و علوم الهیات به چالش میکشد. منظور از جوامع پسااستعماری نیز جوامعی مانند مصر و جوامع شهرکنشین در ایالات متحده آمریکا و کانادا هستند که هرگز دستخوش استعمارزدایی نشدهاند و از نظر نمادین، تاریخی و مادی به یکدیگر مرتبط هستند. پیروان آنارشیسم اسلامی معتقدند که اسلام مخالف بردگی، استعمار و از نظر اجتماعی برابریخواه است.
بنا بر دلایل متعدد، بهسختی میتوان جنبشهای آنارشیستی در ایران را توصیف کرد. از جمله مهمترین این دلایل آن است که در ایران بسیاری از جنبشهای سیاسی برای تعریف کنشهای انقلابی پدید آمدهاند. این جنبشها اغلب ایدئولوژیهای سیاسی و مذهبی داشتند و با گرایشهای ناسیونالیستی، سوسیالیستی، کمونیستی و سکولاریستی مشخص میشدند. بااینحال، هدف مشترک تمام این جنبشها مقاومت در برابر رژیمهای سرکوبگر و استبدادی بود.
بسیاری از رویدادهای تاریخی از نهضت تنباکو گرفته تا انقلاب مشروطه و حتی جنبش ملیشدن صنعت نفت ویژگیهای ضداستبدادی داشتند. بااینحال نمیتوان قطع به یقین گفت کسانی که در این رویدادها شرکت کردند، افکار آنارشیستی داشتند یا خیر. برخی از مورخان معتقدند که پیروان جنبشهای چریکی ایران، بهویژه جنبش جنگل که از انقلاب مشروطه نشئت گرفت، جزو آنارشیستهای ایرانی محسوب میشوند.
در حال حاضر، هیچ کشور توسعهیافتهای در جهان وجود ندارد که با افکار کاملا آنارشیستی و خودگردان اداره شود. شاید اصول آنارشیستی در مقیاس کوچک منطقهای عملی باشند، اما تاریخ نشان داده وجود آنارشیسم در مقیاس بزرگ ملی غیرممکن است.
یکی دیگر از انتقادات مهمی به آنارشیستها این است که افکار این مکتب تنها روی کاغذ امکانپذیرند. در واقع غیرممکن است که کسانی بتوانند ساختار دولتی را کاملا تخریب کنند یا نوعی ساختار دولتی طبق نظرات آنارشیستی ایجاد کنند.
انتقاد مهم دیگر بر آنارشیسم به نتیجه آن مربوط میشود. از آنجایی که آنارشیسم نظم ساختاریافته تحمیلی دولت را رد میکند، منتقدان معتقدند که عقاید این مکتب جز هرجومرج و ویرانی نتیجهای نخواهد داشت.
آنارشیسم یکی از مکاتب مؤثر در توسعه علم روانشناسی بوده، اما در روانشناسی معاصر چندان جدی گرفته نشده است. یکی از معدود صاحبنظران معاصر که در آثار و مقالات خود به نقش آنارشیسم در روانشناسی اشاره کرده دنیس فاکس است. او تابهحال چندین مقاله با این موضوع نوشته و معتقد است که بسیاری از آنارشیستها به روانشناسی دید مثبتی ندارند اما فرضیههای روانشناسی درباره قدرت، سلسلهمراتب و همکاری زیربنای نقد دولتگرایی و سرمایهداری هستند. در واقع او معتقد است که آنارشیستها خواهناخواه از نظریات روانشناسی برای توسعه دیدگاههای خود کمک میگیرند.
در طول تاریخ، همواره آرمانهای اصلی آنارشیسم، یعنی آزادی و برابری و کمک متقابل، الهامبخش نویسندگان و هنرمندان بوده است. زمانی که آنارشیستها در اواسط قرن نوزدهم جنبشی سازمانیافته تشکیل دادند، از تعداد چشمگیری از فعالان ادبی و هنری مشهور بهعنوان پیشرو و متحد خود استقبال کردند.
ولترین دوکلیر، شاعر آنارشیست آمریکایی، در مقالهای تأثیرگذار با عنوان «آنارشیسم در ادبیات» حساسیتهای آنارشیستی در نویسندگان و فیلسوفان را بهگونهای متفاوت بیان کرد. او در مقالهای که پس از مرگش منتشر شد، فرانسوا رابله، ژان ژاک روسو و امیل زولا در فرانسه، رالف والدو امرسون، هنری دیوید ثورو و والت ویتمن در ایالات متحده آمریکا، فردریش نیچه در آلمان و لئو تولستوی در روسیه را آنارشیست های معروف معرفی کرد.
بسیاری از آنارشیست های معروف در اوایل قرن بیستم به هنر علاقه فراوانی داشتند. تعدادی از آنها در زمینه موضوعات هنری آثار بسیاری دارند از جمله پیتر کروپوتکین، اِما گلدمن، گوستاو لاندوئر و کامیلو برنری. پرتیراژترین نشریه انگلیسیزبان آنارشیستی دهه ۱۹۶۰ بهنام «آنارشی» تمام شمارههای خود را به شعر، داستانهای علمیتخیلی، موسیقی بلوز، تئاتر و فیلم اختصاص میداد.
مکتب فکری آنارشیستها قدمتی دیرینه دارد. افکار این مکتب تنها به سیاست محدود نمیشود، بلکه در هنر و روانشناسی و حتی ادبیات نیز میتوان ردپای آن را مشاهده کرد. نظر شما درباره آنارشیستها و عقایدشان چیست؟
منابع دیگر: investopedia و britannica و politicaltheology
پاسخ ها