طلاق در میانسالی اتفاق ناراحتکنندهای است که گاهی در میان اطرافیانمان میبینیم. این افراد بهترین سالهای جوانیشان را در کنار هم گذراندهاند و اکنون به هر دلیلی دیگر در کنار هم خوشحال نیستند و به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است از هم جدا شوند. این افراد چنین تصوری دارند که «این زندگی زندگی ایدئال من نیست. اگر الان از فرصتهایی که دارم استفاده نکنم، شاید دیگر هیچوقت فرصتی برای خوشحالی نداشته باشم.» دلیل این اتفاق چیست؟ چرا نرخ طلاق در دوران میانسالی با چنین سرعت نگرانکنندهای در حال افزایش است؟ دلایل طلاق در میانسالی چیست؟ در این مقاله مفصل درباره طلاق در میانسالی خواهید خواند و به تمام سؤالات بالا پاسخ خواهیم داد.
راهنمای مطالعهنمایش
تأثیر طلاق میانسالی روی زنان چیست؟
تأثیر طلاق میانسالی روی مردان چیست؟
روشهای پیشگیری از طلاق میانسالی
زن و مرد در اوایل جوانی، ۲۰سالگی یا شاید حتی ۳۰سالگی، تصمیم میگیرند ازدواج کنند. آنها تحصیلات تکمیلی را میگذرانند، شغلی را که میخواهند پیدا میکنند، بچهدار میشوند و پس از سالها ناگهان یکی از این دو نفر احساس میکند که این زندگی آن چیزی نیست که میخواهد.
چه چیزی باعث میشود فرد تصمیم بگیرد خانوادهای خوب، قوی و موفق را از بین ببرد که سالها برای رساندنش به این جایگاه تلاش کردهاند؟
خب انتظارات ما در طول زمان تغییر کردهاند. اکنون زوجها چنین سؤالاتی را از خودشان میپرسند:
اگر هم پاسخ منفی باشد، ممکن است طلاق برایشان راهحلی قابلقبول تلقی شود.
علت طلاق در میانسالی ممکن است هر چیزی باشد، از جمله:
همه اینها ممکن است برای خانوادهها اتفاق بیفتند و شاید تمایل یکی از این دو نفر به ادامه زندگی مشترک را از بین ببرند. این مسائل عادی که در میانسالی اتفاق میافتند میتوانند باعث شوند فرد در زندگی خود تجدیدنظر کند.
شاید مسئولیتهای تربیت فرزندان در حال کاهش باشند و فرد تصمیم بگیرد زندگیاش را تغییر بدهد و بخواهد مستقلتر باشد. وقتی بچهها بزرگ و از خانواده جدا میشوند، چسبی که بسیاری از زوجها را کنار هم نگه داشته است هم از بین میرود. در ضمن چون بیشتر زنان کار میکنند و از نظر مالی مستقل میشوند، الزامات مالی کمتری هم برای با هم ماندن وجود دارند.
در سالهای گذشته پدیده طلاق در دوران میانسالی تا این حد رواج نداشت، اما اکنون حسابی همهگیر شده است. اکنون که در حال خواندن این مقاله هستید، احتمالا خودتان یا اطرافیانتان در حال تجربه این موضوع هستید. یا ازدواج بلندمدت شما در حال فروپاشی است یا شاید یکی از دوستان یا همکارانتان اعتراف کرده که ازدواجش با مشکل مواجه شده است یا شاید پدر و مادر خودتان در این شرایط قرار دارند.
اگر خودتان در این شرایط هستید و پس از چندین سال زندگی مشترک، همسرتان خواسته از هم جدا شوید، احتمالا احساساتی دارید که حتی نمیتوانید توصیفشان کنید. بهاحتمال زیاد شوکه هستید و مدام به این فکر میکنید که چگونه بهعنوان فردی مطلقه و میانسال به زندگیتان ادامه بدهید.
میدانم این حرف چندان تسلیبخش نیست، اما شما تنها نیستید. بر اساس تحقیقات اخیر، نرخ طلاق برای بزرگسالان ۵۰ساله و بالاتر در ۲۵ سال گذشته دو برابر شده است. میتوانیم بگوییم که این اتفاق یک سونامی اجتماعی است. این اعداد حیرتانگیز و ویرانگر هستند و نشان میدهند نهتنها ازدواجهای اول شکست میخورند، بلکه احتمال وقوع طلاق در ازدواجهای دوم و سوم نیز بیشتر شده است.
زنانی که در میانسالی طلاق میگیرند تقریبا همهچیز زندگیشان تغییر میکند، بهخصوص اگر مادری خانهدار و بدون شغل باشند، طلاق میتواند از نظر مالی فاجعهبار باشد. آمار نشان میدهد زنان پس از طلاق از نظر مالی اوضاع بدتری دارند و مردان پس از یک مرحله سازگاری پس از طلاق، وضعیت بهتری دارند.
یکی از دلایلی که طلاق برای زنان در میانسالی را چالشبرانگیزتر میکند، اغلب نداشتن شغلی برای ادامهدادن زندگی و درنتیجه نداشتن استقلال مالی است. مردان هنوز هم در حین و بعد از طلاق هر روز به محل کاری میروند که بخش عمدهای از هویت آنهاست. آنها همچنان همان فعالیتهای بعد از کار را مانند قبل انجام میدهند و بهاحتمال زیاد ارتباطات اجتماعیشان مختل نمیشود.
از سوی دیگر، زنان مجبورند شغلی برای گذران زندگی خود پیدا کنند و اگر مدتی طولانی از فضای کار دور بوده باشند، مجبورند دوباره آموزش ببینند. بهعلاوه زنان مسئولیت بیشتری در قبال بچهها احساس میکنند که این خود میتواند بهمعنی مراقبت اضافی از کودک و زمان و درآمد کمتر باشد.
اغلب مردان دچار «بحران میانسالی» میشوند و نگران پیرشدن هستند و احساس میکنند زندگی در حال سبقتگرفتن از آنهاست. آنها حاضرند زندگی چندین و چندسالهشان را تمام کنند تا چیزی را بازیابند که فکر میکنند گم کردهاند. علاوه بر این، مردان میانسال مطلقه معمولا برای بسیاری از زنان که دنبال کسی هستند تا از نظر مالی آنها را حمایت کند شکاری عالی محسوب میشوند. مردان میانسال در بیشتر موارد با کسی ازدواج میکنند که از نظر سنی به فرزندانشان نزدیکتر هستند تا به خودشان.
در بیشتر موارد یکی از زوجین درک بهتری از امور مالی دارد. این شخص احتمالا از میزان پولی که در حسابهای سرمایهگذاری نگهداری میشوند، ارزش داراییها و موجودی حسابهای پسانداز اطلاع کافی دارد، در حالی که طرف مقابل اینطور نیست. اگر شما نفر دوم هستید، باید قبل از تقسیم اموال، فهرستی از تمام داراییها تهیه کنید. علاوه بر دانستن موجودی حسابهای بانکی، باید حسابهای بازنشستگی و بیمهنامههای عمر را نیز در نظر بگیرید.
وقتی درآمدی که زمانی مجموعهای از هزینههای خانواده را پوشش میداد ناگهان نصف میشود، ممکن است مجبور شوید تغییراتی در مخارج خود ایجاد کنید تا از پس مخارج روزانه و ماهانه خود برآیید. مقدار پولی را که برای زندگی نیاز دارید واقعبینانه تخمین بزنید و مطمئن شوید که میتوانید پس از طلاق، تمام هزینههای خود را بدون تکیه بر همسر سابق خود تأمین کنید.
کمکگرفتن از متخصصان در فرایند طلاق، میتواند هزینه دادرسی را کاهش دهد و در عین حال از اشتباهات جبرانناپذیری جلوگیری میکند که ممکن است مرتکب شوید. وکیلی حاذق و مورداعتماد پیدا کنید و پیگیری این روند را به او بسپارید.
وقتی سالهای طولانی با کسی زندگی میکنید، ممکن است ویژگیهای خوب او را از یاد ببرید و در عوض روی تمام کارهای آزاردهنده یا ناامیدکننده او تمرکز کنید. به این فکر کنید که اولین بار چه چیزی در وجود یکدیگر دیدید که عاشق هم شدید. یادآوری اینکه آن شخص چه کسی بوده و چه احساسی در شما ایجاد کرده میتواند به برانگیختن مجدد میل و هیجان در وجود شما کمک کند.
دکتر هارویل هندریکس، نویسنده و زوجدرمانگر، میگوید: «وقتی برای اولین بار عاشق شخصی میشوید، درباره اینکه چه دغدغههایی دارد، چه چیزهایی برایش مهم هستند و چه خطقرمزهایی دارد کنجکاو هستید، اما زوجهایی که مدت طولانی در کنار هم هستند، ممکن است اهمیتدادن به یکدیگر را فراموش کنند.»
وقتی شریک زندگیتان با شما صحبت میکند، بهجای اینکه فکر کنید چه زمانی حرفهایش تمام میشود، تمام حواستان را به او بدهید و شنوندهای خوب باشید. وقتی شما تمام توجه خود را به همسرتان میدهید، احساس ارزشمندی میکند و این باعث تقویت پیوند شما میشود.
رابطه طولانی میتواند بهمعنی سالها تجربه مشترک باشد که شما را به هم نزدیکتر کرده است، اما این خطر نیز وجود دارد که ناگهان به بنبست برسید. اگر همیشه با دوستان تکراری قرار میگذارید یا سالهاست برای تفریح به مکانهای تکراری میروید، تغییر اوضاع میتواند رابطه شما را بهبود بخشد.
شاید تعجب کنید؛ تحقیقاتی وجود دارند که نشان میدهند تجربهای جدید میتواند به بهبود رابطه دو نفر کمک کند. وقتی عاشق میشوید، افکار و هیجانهای مداوم درباره این فرد میتواند مغز شما را با دوپامین و نوراپینفرین پر کند، اینها همان مواد شیمیایی مغز هستند که هنگام امتحانکردن فعالیتهای جدید ترشح میشوند.
اگر یکی از طرفین بهاندازه دیگری به رابطه جنسی علاقهمند نیست، اگر احساس میکنید میل شما با خواستههای او مطابقت ندارد یا اگر در رابطه جنسی بهاندازه همسرتان احساس رضایت نمیکنید، حتما در این باره با هم صحبت کنید. بیایید قبول کنیم که ازدواج بدون رابطه جنسی راضیکننده خیلی زود به انتها خواهد رسید.
اگر در شرف طلاق میانسالی قرار دارید و نمیتوانید برای تغییر اوضاع کاری بکنید، بهتر است از مشاور کمک بگیرید. با این کار میتوانید این روزهای سخت را با آرامش بیشتری پشتسر بگذارید و زندگیای را بسازید که آرزویش را دارید و سزاوار آن هستید.
پاسخ ها