صمیمیت با دیگری بهمعنای درمیانگذاشتن احساسات و تجربیات عمیقمان با دیگران است. منتها هستند افرادی که در این کار مشکل دارند یا میترسند احساساتشان را با دیگری در میان بگذارند. حتی ممکن است کار به جایی برسد که آنها عمدا رابطه را تخریب کنند یا از نزدیکشدن به کسی که دوستش دارند بپرهیزند. در این مقاله، توضیح میدهیم ترس از صمیمیت چیست و پس از بررسی ریشهها و عوامل این ترس، بهسراغ روشهای درمان و کنارآمدن با آن میرویم. در آخر نیز برای کسانی که با افراد دارای این ترس روبهرو هستند توصیههایی را ارائه میکنیم.
آنچه در این مطلب خواهید خواند:
ترس از صمیمیت | ریشه ترس از صمیمیت | نشانههای ترس از صمیمیت | عوامل مؤثر در بروز ترس از صمیمیت | تشخیص و درمان | کنارآمدن با ترس از صمیمیت | کنارآمدن با فرد مبتلا به ترس از صمیمیت
باید به این نکته توجه داشت که ترس از صمیمیت با ترس از آسیبپذیری متفاوت است. گرچه اینها شباهتهایی به یکدیگر دارند؛ برای مثال، فردی که دچار ترس از صمیمیت است شاید با اینکه آسیبپذیر انگاشته شود مشکلی نداشته باشد.
صمیمیت یعنی درمیانگذاشتن احساسات، افکار یا جسم خود و خلق تجربههای نزدیک و مشترک با دیگری. انواع مختلفی از صمیمیت وجود دارد و ترس از آن نیز ممکن است گریبانگیر یک یا دو حالت مختلف از صمیمیت شود. برای درک بهتر صمیمیت، انواع آن را در ادامه تعریف میکنیم:
ترس از صمیمیت ممکن است خودش را در یک یا چند حالت موارد گفتهشده نشان دهد. در این نوع از ترس، فرد، با وجود میل باطنی به صمیمیت، از آن پرهیز میکند و حتی ممکن است عمدا مانع از بروز صمیمیت شود. ترس از صمیمیت ممکن است در همه افرادی که بهتازگی وارد رابطه یا تعامل اجتماعی شده باشند مشاهده شود؛ اما مشکل از جایی بروز میکند که ترس بر فرد غلبه میکند و او را از تعامل مؤثر بازمیدارد.
برای بسیاری، ترس از رها یا غرقشدگی و، از همه مهمتر، ترس ازدستدادن مهمترین عامل ترس از صمیمیشدن هستند. این دو ترس معمولا با یکدیگر ظاهر میشوند و فرد را بین دو حالت تلاش برای نزدیکشدن و سپس دورشدن از دیگری سرگردان میکنند. این ترسها اغلب در تجربیات کودکی ریشه دارند و خودشان را هنگام قرارگرفتن فرد در رابطه بروز میدهند. عامل دیگری که ممکن است به این ترس بینجامد اختلال اضطراب است.
برای درک بهتر هرکدام از این عوامل، آنها را جداگانه بررسی میکنیم:
آنهایی که با این ترس دستبهگریباناند دائم در این نگرانی به سر میبرند که شریک زندگیشان آنها را ترک کند. این ترس ممکن است ریشه در ترکشدن از سوی یکی از والدین یا شخصی تأثیرگذار در دوران کودکی فرد باشد.
آنهایی که به این ترس دچارند همواره نگراناند مبادا شریک زندگیشان آنها را کنترل کند و بر تمام جوانب زندگی ایشان مسلط شود. این ترس حاصل پرورشیافتن در خانوادهای بهشدت کنترلگر است که کودک احساس بهدامافتادگی دارد.
یکی دیگر از عواملی که ممکن است به ترس از صمیمیت بینجامد هراس اجتماعی یا اختلال اضطراب اجتماعی است. برخی متخصصان ترس از صمیمیت را زیرمجموعه این اختلالات میدانند. افرادی که از در معرض دید عموم قرار گرفتن وحشت دارند و آنهایی که از قضاوت دیگران و پسزدهشدن از سوی آنها عمیقا نگراناند در زمره افرادیاند که به ترس از صمیمیت دچار میشوند.
گروهی دیگر اما ترس از صمیمیت خود را پشت تلفنهای همراه و فعالیت گسترده در فضای مجازی پنهان میکنند. یعنی ظاهرا دنبالکنندگان و دوستان زیادی دارند، اما با هیچکدام احساس صمیمیت و نزدیکی نمیکنند. همین موضوع باعث شده شناسایی این ترس امروزه دشوارتر شود.
ترسهایی مانند ترس از لمسشدن نیز ممکن است بهعنوان بخشی از این ترس در نظر گرفته شود.
این نوع ترس خود را بهشیوههای گوناگون و گاه متضادی در روابط مختلف نشان میدهد. نکتهای که باید در نظر داشت اینکه نشانههای این ترس معمولا در تضاد با خود ترس قرار میگیرند؛ برای مثال، فردی ممکن است عمیقا به نزدیکشدن و صمیمیت با دیگری علاقهمند باشد، اما در ظاهر با پایاندادن به رابطه، کنشی متضاد با خواسته قلبیاش نشان بدهد. درک این نکته برای آنهایی که با افراد مبتلا به این ترس زندگی میکنند مهم است.
در ادامه نشانههای این ترس را معرفی میکنیم:
فردی که با ترس از صمیمیت زندگی میکند اغلب در مرحله اول آشنایی با دیگری احساس راحتی دارد. مشکل زمانی آغاز میشود که رابطه بهتدریج عمیقتر میشود و فرد احساس میکند باید تعهد و صمیمیت بیشتری از خودش نشان بدهد. اینجاست که همهچیز خراب میشود. فرد به رابطه پایان میدهد و بهسراغ رابطه جدیدی میرود. الگویی که در این افراد مشاهده شده، الگوی آشناییهای پیدرپی با افراد مختلف است.
هرچند ممکن است دیگران چنین فردی را بیبندوباری بدانند، این رفتار ممکن است یکی از پیامدهای آن ترس باشد.
یکی از اضطرابهای پنهان فردی که ترس از صمیمیت دارد نگرانی بابت کاملنبودن و خوب بهنظرنرسیدن در چشم دیگری است. در چنین حالتی، فرد بهدنبال ارائه تصویری کامل از خود است تا شایسته دوستداشتن شود. این شیوه، چه بهصورت کارکردن زیاد در محیط کار و چه به هر شکل دیگری از کمالگرایی بروز کند، معمولا نتیجه عکس میدهد. ترس از صمیمیت به دورشدن افراد از چنین آدمی منجر میشود.
فردی مبتلا به ترس از صمیمیت در بیان نیازهای خود به طرف مقابل مشکل دارد، چراکه خود را شایسته نمیداند. از آنجا که در اغلب روابط افراد نمیتوانند ذهن یکدیگر را بخوانند، این نیازهای ابرازنشده برآورده نمیشوند. در نتیجه، بهتدریج حس ناشایستگی را در فرد مبتلا افزایش میدهند. این مسئله در نهایت به کاهش اعتماد بین دو طرف منجر میشود.
افرادی که دچار این ترساند به شکلهای متنوعی رابطهشان را تخریب میکنند، از غرزدن بهخاطر چیزهای کوچک و بیاهمیت گرفته تا انتقادات جدی به شریک زندگی خود. غرض از این رفتارها خرید نفرت برای خودشان از سوی طرف مقابل است.
یکی از نشانههای شدید ترس از صمیمیت اضطراب فرد هنگام برقراری تماس فیزیکی و رابطه جنسی است. این اضطراب خودش را به دو شکل کاملا متضاد نشان میدهد: (۱) ناتوانی و پرهیز از هرگونه تماس و (۲) نیاز به تماس مداوم.
مانند هر اختلال دیگری، برخی پیشزمینهها و رفتارها میتوانند در بزرگسالی فرد را با این ترس گرفتار کنند. این عوامل اغلب شامل تجربیات آسیبزای کودکی و مشکلات رفتاری والدیناند. این تجربیات و مشکلات شامل موارد زیر است:
گرچه در ظاهر اعضای خانوادههای کنترلگر خود را مهربان جلوه میدهند، رفتارهای حاکم بر اینگونه خانوادهها ممکن است به وابستگی، تخریب استقلال فرزندان، و ترس از صمیمیت منجر شوند.
والدینی که حضور فیزیکی دارند اما به فرزند خود توجه نمیکنند این پیام را به او میفرستند که آنها قابلاتکا نیستند. این مسئله در بزرگسالی فرزندشان به بیاعتمادی و ترس از صمیمیت با دیگران منجر میشود.
اگر در هنگام کودکی، هر دو یا یکی از والدین فوت کند یا بهواسطه طلاق، زندان و… کودک از والد خود محروم شود، ممکن است ترس از صمیمیت را در پی داشته باشد. تحقیقات نشان داده که این دسته از کودکان بیشتر در معرض ابتلا به اختلالات روانی هستند و در ایجاد رابطه عاطفی عمیق با شریک زندگیشان دچار مشکل میشوند.
اگر یکی از والدین بیمار شود و کودک مجبور به نگهداری از او یا سایر فرزندان خانواده شود، این موضوع کودک را به این نتیجه میرساند که بهغیر از خودش نمیتواند روی کسی دیگر حساب باز کند؛ بنابراین، در بزرگسالی به ترس از صمیمیت با دیگران دچار میشود.
تحقیقات نشان دادهاند که برخی بیماریهای روانی والدین مانند اختلال شخصیت خودشیفته ممکن است در بزرگسالی، دلبستگی ناایمن کودک را به دنبال داشته باشد و نیز به ناتوانی او برای کنارآمدن با ترسهایش منجر شود.
والدینی که بهواسطه مصرف مواد مخدر نتوانند به وظایف خود بهخوبی عمل کنند، ترس از رهاشدگی را در کودک تقویت میکنند.
سوءاستفادههای جنسی یا فیزیکی از کودکان به شکلگیری ترسی عمیق در آنها میانجامد. این ترس در بزرگسالی خود را به شکلهای گوناگون از جمله ترس از صمیمیت نشان خواهد داد.
کودکانی که مدام مسخره میشوند در بزرگسالی از تکرار تجربیات کودکی وحشت دارند. در نتیجه، ترجیح میدهند ایدهها و افکارشان را با دیگران در میان نگذارند. این مسئله خود به کاهش صمیمیت آنها با دیگران میانجامد.
کودکانی که مدام آموزش میبینند به غریبهها اعتماد نکنند نیز جزو گروه مستعدند. همچنین، کسانی که سابقه دستوپنجهنرمکردن با افسردگی دارند یا قربانیان تجاوز نیز جزو گروهیاند که احتمال ابتلا به این اختلال در آنها بالاست.
افرادی که رابطهای آسیبزا خارج از خانواده مانند رابطه با یکی از خویشاوندان، معلم یا همکار زورگو را تجربه میکنند نیز ممکن است به این ترس دچار شوند. تجربیات رابطه در دوران نوجوانی و جوانی نیز در شکلگیری این ترس سهیماند.
ترس از صمیمیت شدت و درجاتی دارد، از کسانی که علائم خفیف دارند تا کسانی که بهطور کامل از نزدیکی به دیگران پرهیز میکنند. آزمونهای روانسنجی که از سوی روانکاوها گرفته میشود شدت این ترس را تعیین میکند. تعیین شدت این ترس گام نخست در انتخاب روشهای درمانی است.
درمان بهکمک روانشناس حرفهای برای آن دسته از افرادی که ترس از صمیمیتشان ریشه در وقایع کودکی دارد بسیار مهم است. باید در انتخاب روانشناس دقت کرد. این دسته از بیماران ممکن است به چندین نفر مراجعه کنند تا بتوانند با گزینه موردنظرشان برای طی درمان کنار بیایند.
روانشناس به فرد کمک میکند بهتدریج با گذشتهاش کنار بیاید و راهی بهسوی خارجشدن از ترس پیدا کند. از آنجا که بسیاری از افرادی که به این ترس دچارند، بهاحتمال زیاد از مواردی مانند افسردگی و اعتیاد به مواد مخدر و اختلالات اضطراب نیز رنج میبرند، این موارد نیز برای درمان باید مورد توجه درمانگر قرار بگیرد.
صرفنظر از اینکه به رواندرمانگر مراجعه کنیم، کارهایی هست که فقط خودمان باید انجام دهیم تا بتوانیم بر این ترس غلبه کنیم. بخش بزرگی از این کارها شامل بهچالشکشیدن نگرشهای منفی است که نسبت به خودمان داریم. پیروزشدن بر این ترس زمانبر است و به ارادهای برای پذیرش احتمالات و تلاشی برای مرور وقایع زندگیمان نیاز دارد تا مشخص شود چرا و چگونه این ترس در ما به وجود آمده است.
در ادامه، به برخی از این کارها اشاره میکنیم:
آنهایی که از صمیمیت گریزاناند در نهایت از عواقب احتمالی رابطه میترسند. مهم است که بپذیریم هر رابطهای میتواند به پایان نیز برسد. بهطور کلی، زندگی ما انسانها با عدمقطعیتهای بسیاری گره خورده است. حتی ذات طبیعت نیز چنانکه اصل عدم قطعیت ورنر هایزنبرگ میگوید غیرقطعی است. با وجود این، هیچکس بهخاطر این مسئله دست از کار و کوشش نمیکشد.
بهتر است که با این واقعیت کنار بیاییم و زندگیکردن را بهخاطر پیشامدهای احتمالی متوقف نکنیم.
برای فائقآمدن بر این ترس، باید نسبت به خودتان دلسوز باشید. اگر واقعا ارزش خود را بشناسید و قدر بدانید، آنگاه شکستخوردن یا جواب رد شنیدن شما را در هم نخواهد شکست. شاید این موضوعی بدیهی و آسان باشد؛ اما برای همه اینطور نیست. کتابها و نوشتههای زیادی هست که عزتنفس و احترامگذاشتن به خود را در ما تقویت میکند.
خیلی از مردم علاقهای به نگاهکردن به گذشته و نقدکردن والدینشان ندارند. منتها با خود روراست باشید و بکوشید نقاط تاریک رابطهتان با والدین را مشخص کنید. با این کار، معلوم میشود چه مقدار ترس از صمیمیت شما حاصل آن رابطه است. برای درک بهتر این موضوع، به پیامهایی که در رابطه با والدین از ایشان دریافت میکردید بیندیشید و آن را با پیامهایی که ترجیح میدادید دریافت کنید مقایسه کنید.
چنانچه دریابید مدل رابطهتان با والدین تنها مدل موجود نیست، آنگاه بهتر میتوانید با ترس خود کنار بیایید و مدل رابطه نامناسب خود با والدین را در سایر روابط کپی نکنید.
گفتوگوهای درونی ما با خودمان اغلب ریشه در تجربیات و نگرشهای ما دارد. یکی از جاهایی که ترس از صمیمیت خودش را نشان میدهد همین گفتوگوهاست. وقتی سالها خودمان را نقد کنیم، به آن عادت خواهیم کرد. بهجای پذیرش این مدل گفتوگو، خود این گفتوگوی درونی را به بوته نقد بکشانید و ببینید این مدل صحبتکردن با خودتان از کجا آمده است. آن را به چالش بکشید و بکوشید اصلاحش کنید.
چهچیزی میخواهید؟ هدف شما از رابطه چیست؟ اگر بهدنبال رابطهای عمیق و پایدار هستید، چرا هربار آن را از خودتان دریغ میکنید؟ مدتی را به تأمل درباره اهداف، آرزوها و خواستههایتان بگذرانید و ببینید که آیا اقدامات شما مانع رسیدن به آنها شده است یا نه.
غلبه بر ترس از صمیمیت یکشبه حل نمیشود. حتی زمانی که میپندارید پیروز شدهاید ممکن است ناگهان دوباره سروکلهاش پیدا شود. اگر چنین شد، خودتان را ببخشید و دوباره نسبت به خودتان دلسوز باشید. سعی کنید این ترس را جزئی از ضعف شخصیت خود به حساب نیاورید. در عوض، آن را به چشم چیزی نگاه کنید که به گذشته شما ارتباط دارد و حلشدنی است.
تحقیقات نشان داده تجارب مثبت و شادیآفرین در رابطه ممکن است مشکلات مربوط به صمیمیت را کاهش دهد؛ پس بهدنبال دریافت این تجربیات باشید و با همراهی و همفکری طرف مقابل، آنها را رقم بزنید.
اگر یکی از عزیزان شما به این ترس دچار است، نکاتی وجود دارد که لازم است در تعامل با آنها رعایت کنید:
پاسخ ها