آدمها به زندگیمان وارد میشوند و بعد امکان دارد سناریوهای مختلفی شکل بگیرد. گاهی دوستان ابدیمان میشوند و در برخی از موارد هم رابطهمان با آنها پایان مییابد و تمام. گاهی رسیدن به پایان رابطه دوستی از سوی ماست و گاهی نقشی در آن نداریم. در هر حال، باید یاد بگیریم پایان رابطه دوستی را مدیریت کنیم. در این مقاله، از پایاندادن به رابطه خواهیم گفت. رفتار مناسب در چنین موقعیتهایی چیست؟
آنچه در این مطلب خواهید خواند:
دلایل پایان روابط دوستی | راهورسم پایان دادن به دوستی
اگر خودخواسته دوستیمان را با کسی قطع میکنیم، باید شیوه محترمانه این کار را بدانیم. اگر هم نقشی در تمامشدن دوستیمان نداریم، لازم است یاد بگیریم با این موضوع بهدرستی کنار بیاییم. بهطور کلی، قطع دوستی و پایاندادن به روابط هم نیازمند یادگرفتن آداب و اصولی است.
روابط آدمها پیچیده است. گاهی با کسی تا ابد دوست میمانیم که در لحظه نخست دیدار حتی فکرش را هم نمیکردیم که آدم روبهرویمان میتواند به خلوتخانه روحمان راه پیدا کند. گاهی هم در همان ثانیههایی ابتدایی دیدار با یک فرد، متوجه میشویم قلب و روحمان آماده پذیرش دوستی واقعی در زندگی است که حضوری خوشایند برایمان دارد.
با همه اینها، دوستیها بهدلایل مختلف پایان پیدا میکنند. گاهی پای ورود به رابطهای عاطفی مانند ازدواج به میان است و دوستیها را کمرنگ میکند و گاهی مشغلهها و رویدادهای زندگی مانند مهاجرت و دوری از دوست. گاهی به نظر میرسد دوستیها ناگهانی پایان مییابند؛ اما واقعیت این است که همیشه هم اینطور نیست. گاهی رابطه میان دو فرد بهتدریج مانند طنابی پوسیده میشود و در لحظهای آنی و یکباره به جدایی میرسد.
باید بدانیم چطور جدایی را مدیریت کنیم و با آن کنار بیاییم. در بعضی از موارد هم خودخواسته به رابطه پایان میدهیم. در جایگاه فردی بالغ و بزرگسال باید شیوه مدیریت پایاندادن و پایانیافتن دوستیها را بلد باشیم.
همان طور که گفته شد، دلایل مختلفی برای پایاندادن به رابطهای دوستانه وجود دارد. رسیدن به آخر خط در زمانی که هر دو طرف این موضوع را بپذیرند کار سادهای است. اگر شما طرفی از رابطه هستید که بهدلایل مختلف مایل به ادامه دوستی نیستید و در رابطه آسیب میبینید، باید نقطه پایان را بگذارید و از هیچچیز نهراسید.
اما همیشه قبل از پایاندادن به دوستیها:
پرسشهای دیگری هم وجود دارد که باید از خود بپرسید:
پایاندادن رابطههای دوستانه کمی دشوار است. باید راهوچاه این مسیر را بهخوبی بلد باشید. دانستن گامهای زیر در این زمینه خالی از لطف نخواهد بود:
هیچوقت یکطرفه به قاضی نروید. اگر رابطه با دوستتان دچار مشکلاتی است از خود بپرسید نقش خودتان چه بوده و سهمتان از مشکلات رابطه چه بوده است. اگر از ساحل منطق دور شوید، در میان امواج اشتباههای تصمیمگیری دستوپا خواهید زد. این را بدانید که هر رابطهای از دو فرد تشکیل میشود. همیشه سهم خودتان در شکلگیری دلخوریها و مشکلات را هم عادلانه در نظر بگیرید و ببینید چه کردهاید که ارتباطتان رنگوبویی ناخوشایند گرفته یا واکنشتان نسبت به رفتارهای دیگری چه بوده است.
آیا درست است که فکر کنید بینقص هستید و همه مشکلات بر گردن دوستتان است؟ دوست میتواند آینه شما باشد؛ یعنی از راه ارتباط با او به خودشناسی بهتری برسید؛ پس احتمال دارد مشکلِ موجود در رابطه بازتابی از رفتار اشتباه شما باشد. شاید بخشی از رفتار و کردارتان درست نیست و این موضوع در دوستیتان بازتاب داده میشود.
اگر خوب با خودتان فکر کنید و سهمتان در بروز مشکلات دوستی را اندازه بگیرید، احتمال دارد به اِشکال یا عیبی در خودتان برسید. این موضوع ابعاد وسیعی دارد. شاید تقصیری بهطور مستقیم به گردنتان نیست و دوستتان رفتار و واکنشهای اشتباهی نسبت به شما دارد. منتها ماجرا از این قرار است که با تفکر درباره وضعیت دوستیتان میتوانید متوجه شوید که بخشی از رفتارهایتان ایراد دارد و نتوانستهاید به دوستتان یاد بدهید چطور با شما رفتار کند.
در یک کلام، منصف باشید. ببینید نقش خودتان در به بنبسترسیدن یا ناخوشایندشدن دوستی چه بوده است.
بی گدار به آب نزنید. همان طور که پیشتر هم گفته شد، از خودتان درباره کیفیت رابطه و دلایل پایان آن سؤالاتی بپرسید و به آنها دقیق جواب بدهید. باید بدانید میخواهید چطور و با چه ادبیاتی به دوستیتان پایان بدهید. اگر طرف مقابل هم تمایل به پایان دوستی داشته باشد، کارتان بسیار ساده خواهد شد. منتها اگر میل به پایان رابطه یکسویه باشد، به صرف زمان و استفاده از ادبیات و شیوهای مناسب نیاز دارید.
صحبتکردن همیشه راهی مطلوب و متمدنانه برای اصلاح و درمان مشکلات روابط است. ببینید با کمکگرفتن از آن میتوانید مشکلتان را رفع و دوستیتان را حفظ کنید؛ برای نمونه، اگر یکی از دلایل دوستیتان بیتوجهی طرف مقابل است، با او دربارهاش صحبت کنید. به او بگویید چرا دیربهدیر از شما سراغ میگیرد و پاسخ پیامهایتان را نمیدهد. درباره مشکلات رابطهتان گفتوگو کنید.
اگر مشکل حلنشدنی است؛ نیازی به گفتوگو وجود ندارد و باید نقطه پایان را با خودکاری پررنگ در کنار جمله پایانی دوستیتان بگذارید. یادتان باشد نیازی به قطارکردن دلایل ریزودرشت نیست. وقتی از تصمیمتان مطمئن هستید، دیگر به بحث نیازی نیست. البته اگر دلیل پایاندادنتان به رابطه بسیار پررنگ و مشخص است، شاید اعلامش فکر خوبی باشد.
با رسیدن به هر مشکلی در رابطه دوستی، به جدایی و پایان فکر نکنید. همیشه انتخابهایتان را سبکوسنگین کنید. دوستی مانند روابط خانوادگی نیست؛ اجباری در آن وجود ندارد و همیشه پای انتخاب به میان است. ببینید که اوضاع دوستیتان چطور است. آیا بهطور موقتی نیاز به جدایی وجود دارد؟
شاید دلزدگیتان از رابطه دوستی ناشی از کیفیت ارتباط است؛ برای نمونه، شاید بیشازحد با دوست موردنظر معاشرت میکنید و این خستهتان کرده است. در واقع، کیفیت رابطه را زیر نظر بگیرید و اگر امکان دارد که با تغییراتی به دوستیتان ادامه بدهید، به قطع رابطه و پایان فکر نکنید.
گفتوگو از مصادیق تمدن است. همیشه به آن توجه داشته باشید و آن را ابزاری برای حل مشکلات بدانید. برای اعلام پایان دوستی نیز از صحبتکردن کمک بگیرید؛ البته با زبانی که برای طرف مقابل قابلدرک، پذیرفتنی و مناسب است. راه درست مطرحکردن تصمیمتان را بدانید؛ برای نمونه، میتوانید در ملاقاتی چهرهبهچهره، از راه تلفن یا حتی نامه موضوع جدایی را مطرح کنید.
این را هم در نظر بگیرید که گاهی نیاز است حرفهای طرف مقابل را هم بشنوید؛ پس به او هم فرصت و زمان بدهید.
در این مسیر به دوستتان بیاحترامی نکنید و حتی به او بگویید که برای دوستیتان ارزش قائل بوده و هستید؛ اما دیگر نمیتوانید یا نمیخواهید به رابطهتان ادامه بدهید. برای شروع، بهتر است مقدمهچینی کنید و دلایلی را بهاختصار برای شروع صحبتتان بگویید.
یادتان باشد خودتان را جای دوستتان بگذارید و سعی کنید احساس او را در هنگام شنیدن حرفهایتان درک کنید.
معمولا آدمها در چنین موقعیتی حالت تدافعی به خود میگیرند یا عصبانی میشوند. اینها طبیعی است. منتها واکنشهای شدیدتر و بیمنطقی مانند آزار، سوءاستفاده، تهدید و حمله قابلقبول نیستند. لحظات خوب دوستیتان را مرور کنید و بابت آنها از دوستتان سپاسگزار باشید. یادتان نرود ممکن است بازهم دوستتان را ببینید. نباید طوری رفتار کنید که در آینده در موقعیتی نامناسب و دشوار اسیر شوید.
راه دیگری هم برای پایاندادن به روابط وجود دارد: کمرنگشدن. منظور چیست؟ یعنی بهجای اینکه یکباره و علنی به دوستتان درباره پایان رابطه بگویید، ارتباطتان را با او بهتدریج کم و کمتر کنید. اگر روزی ۳ بار باهم بیرون میروید، این رقم را به ۱ بار در هفته یا در ۲ هفته برسانید. با کاهش ارتباطات، بهتدریج دوستی هم نفسهای آخرش را خواهد کشید.
سوگواری برای رسیدن به پایان رابطه طبیعی است. خودتان را سرزنش و کنترل نکنید. شما حق دارید برای رسیدن به چنین نقطهای در دوستی ناراحت باشید. به هر حال، تمامشدن دوستی نوعی فقدان است و عجیب نیست که بابت آن دچار اندوه شوید. به خودتان برای ناراحتبودن حق بدهید. راهی برای ابراز خشم و ناراحتیتان پیدا کنید. اگر میتوانید با کسی درددل کنید که در رابطهتان نقشی ندارد و بیطرف است. از احساساتتان بنویسید یا روشی برای این سوگواری پیدا کنید که آرامتان کند.
در شبکههای اجتماعی، دیگر دوست سابقتان را دنبال نکنید و به خودتان زمان بدهید تا این جدایی عادی شود و آماده ملاقات احتمالی بهطور اتفاقی در محیطی دیگر با او شوید. شاید در مهمانی دوست مشترکی همدیگر را ببینید. باید برای چنین موقعیتی به خودتان زمان بدهید و آماده شوید.
غیبتکردن و بدگویی از دوست سابق هم شایسته نیست. هرگز بعد از پایان رابطهتان با دیگری این کار را نکنید. چنین رفتارهایی در درجه نخست، بیاحترامی به گذشته خودتان است.
پایاندادن به روابط دوستی ابعاد مختلفی دارد. گاهی به خواسته شماست و گاهی هم نتیجه خواسته یکسویه طرف مقابل است. در هر حال، باید یاد بگیرید در جایگاه فردی بزرگسال روابط خود را مدیریت کنید و آنها را به مسیری ببرید که کمترین میزان آسیب روانی را به همراه داشته باشند.
شما برای پایاندادن به رابطه چه میکنید؟ تجربهای در این زمینه دارید؟ ماجرا چطور پیش رفت؟
پاسخ ها