وقتی به ۳۰سالگی میرسیم، چه نگرشی از خود داریم؟ چه آیندهای را تجسم میکنیم؟ زندگی بعد از ۳۰ سالگی برای ما چگونه است؟ برای خیلیها ۳۰سالگی شروع دوران پختگی و رسیدن به کمال زندگی است. برای برخی اما ۳۰سالگی شاید بهمعنای تمامشدن دوره پرشور جوانی باشد. در این یادداشت، پای صحبت فردی مینشینیم که بهتازگی ۳۰سالگی را پشتسر گذاشته است.
آنچه در این مطلب خواهید خواند:
۳۰سالگی و پیشرفت شغلی | تفاوتهای ۳۰سالگی با ۲۰سالگی | ۳۰سالگی، ازدواج و تشکیل خانواده | ۳۰سالگی و انتظارات از آن | ۳۰سالگی و رابطه با والدین | ۳۰سالگی و قدردانی از آن | ۳۰سالگی و افقهای پیش رو
جو توچی، ۳۰ساله، طراح گرافیک، درباره نگرشها و دغدغههایش در ۳۰سالگی صحبت میکند: «وقتی بهش فکر میکردم، ۳۰سالگی را با آغاز پیری اشتباه میگرفتم. فکر میکردم دخترها بیشتر از پسرها نگران رسیدن به این سناند؛ اما متوجه شدم که تفاوت چندانی وجود ندارد. برای من اما نگرانکننده نبود. شروع سال ۳۰ام زندگی برایم خوب بود. تصور میکنم زندگیام تازه شروع شده است. هنوز چیزهای زیادی است که باید یاد بگیرم. کارهای زیادی هست که باید انجام دهم. وقتی بزرگتر میشوید، تجربه بیشتری پیدا میکنید و افق دیدتان وسیعتر میشود. حالا میدانم که میخواهم در شغلم به کجا برسم.»
توچی درباره اهداف شغلی خود در این دهه میگوید: «۳۰سالگی فرصتی است تا از یک دهه تحصیل و کسب تجربه برای ارتقای شغلی خود در این دوران استفاده کنیم. من میخواهم در این دهه تلاشم را برای کسب درآمد بیشتر انجام بدهم تا در ۴۰سالگی به ثبات و اندوخته مالی کافی رسیده باشم. همچنین، در این دهه میخواهم در شغل خودم هم پیشرفت کنم و به خبره در کارم تبدیل شوم. این فقط درآمدم را بیشتر نمیکند، بلکه مرا به آدمی تأثیرگذار مبدل میکند.»
توچی درباره نقش پول در این دهه معتقد است: «در دهه قبل، شاید پول خیلی برایم مهم نبود. منتها حال که سنم بیشتر شده است، نقش مهمتری پیدا کرده است. در دنیایی ایدئال میتوانستم تا آخر عمر فقط بهدنبال نقاشی بروم، اما این یعنی کنارآمدن با بیپولی. این برایم قابلتحمل نیست. برای همین است که کار طراحی گرافیک انجام میدهم. این شغلی است که معیشت من را تأمین میکند تا در کنارش بتوانم به علاقه قلبی خود برسم. پول نمیتواند همهچیز را برای شما بخرد، اما نبودش میتواند دردسرهای کوچک را به دردسرهای بزرگ تبدیل کند.»
جو توچی درباره مقایسه ۳۰سالگی با ۲۰سالگیاش میگوید: «در دوران ۲۰سالگی، شما خیلی خوش میگذرانید و سرعت زندگی بالاست. آن زمان مدام با دوستان بیرون میرفتیم و مشغول گشتوگذار بودیم. حالا اما همهچیز با آرامش و تأمل بیشتری انجام میشود. دهه قبل، مثل سوارشدن به ترنهوایی بود؛ سرگرمکننده و با کلی بالاوپایین عاطفی همراه با تجربیاتی تلخ که از آنها درس عبرت گرفتم.
مثلا وقتی ۲۰ساله بودم مدام اسکی میرفتم و ریسک زیادی هم میکردم، اما حالا که ۳۰ساله شدهام احتیاط بیشتری میکنم. سرعت و هیجان زندگی بعد از ۳۰سالگی کاهش مییابد. شروع ۳۰سالگی به من نشان داد که همه کارهای کرده و نکرده در دهه قبل مرا به این نقطهای که در آن هستم رسانده است.»
او درمورد مسئله ازدواج و تشکیل خانواده و ارتباطش با این دهه معتقد است: «خیلیها از من میپرسند چطور هنوز ازدواج نکردهای؟ البته من هم میتوانم چنین سؤالی را از آنها بپرسم! واقعیت این است که آمادگی ازدواج دارم ولی هنوز فردی را که مناسب من است پیدا نکردهام؛ اما زندگی بهخاطر این مسئله از حرکت نایستاده است. من شغل خوبی دارم و در حال طیکردن مسیر زندگیام هستم. در دهه قبل با افرادی آشنا شدم، اما آن ارتباط عمیق که لازمه ازدواج است بین ما شکل نگرفت.
این روزها خیلیها ترجیح میدهند در فضای مجازی بهدنبال زوج مناسب خود باشند؛ اما من ترجیح میدهم روشهای قدیمیتر را امتحان کنم. نمیخواهم به آبوآتش بزنم، اما وقت آن رسیده که بهدنبال تشکیل خانواده باشم. خیلی از ازدواجها به شکست میانجامند؛ پس عجلهای در کار نیست. من از آن دست آدمهایی هستم که دوست دارند خانواده تشکیل دهند. به داشتن فرزند علاقه دارم. به اعتقاد من آنچه پس از ما برجا میماند همین فرزندان هستند. زندگی ما چیزی بیشتر از کارکردن و پرداخت قبوض است. ازدواجکردن بدون فرزند برایم دشوار است.»
توچی در توضیح تفاوت انتظارات و آنچه واقعا در شروع ۳۰سالگی محقق شده میگوید: «فکر میکنم همه میتوانیم توافق کنیم که ۳۰سالگی آنطورکه قبلا انتظار داشتیم نیست. در گذشته، پدران و مادران ما در ۳۰سالگی خانواده تشکیل داده بودند و صاحب یک یا چند فرزند بودند. منتها امروزه دیگر کمتر کسی چنین راهی را در دهه سوم زندگیاش طی میکند.
با پیچیدهشدن زندگی و دنیای مدرن، ۳۰سالگی را باید دور دوم ۲۰سالگی خواند. ما بخش بزرگی از دهه قبل را صرف تحصیل و کسب تجربه میکنیم و همچنان در آغاز ۳۰سالگی، به کار و تلاش بیشتر نیاز داریم. ریتم زندگی در دنیای امروز سریعتر و پیچیدگیاش افزایش یافته است، برای همین دهه چهارم زندگی ما با والدینمان متفاوت است.»
جو توچی درباره رابطه با والدینش بعد از ۳۰سالگی میگوید: «زندگی بعد از ۳۰ سالگی با تماشای پدر و مادرت که حالا دارند پیر میشوند و شاید بهزودی به پدربزرگ و مادربزرگ تبدیل شوند عجین شده است. کمی عجیب است که همین دیروز آنها را جوان و پرجنبوجوش میدیدی که همه تلاششان را برای تو میکنند. حالا اما زندگی آنها با سرعت کمتری طی میشود. یادم میآید خواهرم مدام غر میزد که چرا مادرم فلان کار را میکند، اما حالا خودش که مادر شده همان کارها را انجام میدهد. فکر میکنم نسلهای پیشین در دوران ۳۰سالگی خود، به رکود میرسیدند. منتها برای نسل ما چنین نیست.»
توچی میگوید: «وقتی به خودم نگاه میکنم و ۳۰سالگیام را با اطرافیان مقایسه میکنم، از خودم راضی هستم. خیلی کارها کرده و تجربیات زیادی کسب کردهام. هرچند هنوز به فرد تأثیرگذاری در شغل خودم تبدیل نشدهام، وقتش رسیده که در زندگی بعد از ۳۰ سالگی به این هدف برسم. من در سلامت جسمی به سر میبرم و اوضاع خانوادهام هم خوب است.
میدانم که همهچیز میتواند در چشمبرهمزدنی تغییر کند؛ پس باید قدردان وضعیت فعلیام باشم و بکوشم به اهدافم در دهه پیش رو برسم. فکر میکنم در مسیر درست هستم. خیلی اوقات مردم نقش عادتهای کوچک در موفقیتهای بزرگ را نادیده میگیرند، چون انتظار دارند بهسرعت به نتیجه برسند. زندگی مسابقه سرعت نیست، بلکه ماراتنی طولانی است و باید آن را آهسته و پیوسته پیمود.»
توچی از اهدافی میگوید که هنوز برای خودش هم شفاف نیست: «بهدنبال چیزی میگردم، اما نمیدانم دقیقا چیست. هنوز نقاط مبهمی در زندگیام هست. انگار چیزی کم است. برای من احتمالا تشکیل خانواده باشد. شاید برای هرکسی چیز متفاوتی باشد. در کنار تشکیل خانواده میخواهم از خودم چیزی به یادگار بگذارم. اثری هنری که مردم به آن نگاه کنند و بگویند این را توچی خلق کرده است. هرچند زندگی تو هیچوقت خالی از مشکلات و دردسر نیست. قرار نیست در تلاش برای حل این مشکلات غرق شویم. جنبه مهم زندگی بعد از ۳۰ سالگی یعنی توانایی بهتر حلکردن مسائل.»
اگر دهه چهارم زندگی خود را آغاز کردهاید، به ما از تجربیات خود بگویید. زندگی بعد از ۳۰ سالگی برای شما چگونه است؟ چه انتظاراتی از این دهه دارید و بهدنبال چه هستید؟
پاسخ ها