پس از اینکه ایدهای سودمند به ذهنتان رسید، مهمترین گام ارائه و توصیف آن برای دیگران است. گاهی هم لازم است از باورتان دفاع کنید یا نظر مثبت دیگران را درباره موضوع خاصی جلب کنید. در این مسیر ابزار مختلفی برای پشتیبانی از ایده و موضوع بحث وجود دارد. در این مطلب با برخی از رایجترین ابزارهای پشتیبان آشنا میشوید.
قیاسها مقایسههایی میان ایدهها و اشیایی انجام میدهند که دارای جنبهها یا ویژگیهای مشترکی هستند؛ اما در سایر زمینهها متفاوتند. این فرایندِ شناختی، اطلاعات یا معنا را از مبحثی مشخص (قابلقیاس یا منبع) به مبحثی دیگر (هدف) منتقل میکند تا معنایی استنباط کند یا بحثی را اثبات نماید. در سخنرانی، قیاس میتواند ابزار زبانی نیرومندی در اختیار سخنرانان باشد تا احساسات و درک مخاطب را هدایت کرده و بر آن اثر بگذارند.
از دیدگاه زبانی، قیاس میتواند مقایسهای کلامی یا نوشتاری میان دو واژه (یا مجموعهای از واژگان) باشد تا شکلی از همانندی معنایی را میان آنها مشخص کند. بنابراین، سخنرانان اغلب از قیاسها بهره میگیرند تا بحثهای سیاسی و فلسفی خود را تقویت کنند؛ حتی زمانی که همانندی معنایی اندک است یا اصلا وجود ندارد (اگر بهدقت برای مخاطب شکل گرفته باشد).
سخنرانان اغلب دربارهی موضوعات، مفاهیم یا مکانهایی سخن میگویند که شاید برای مخاطب بیگانه یا انتزاعی باشند. برای ایجاد اعتماد و اعتبار روی صحنه، سخنرانان همواره موضوع یا بحث اصلی خود را به ارزشها، باورها و دانش مخاطبانشان پیوند میدهند. تشریح اینکه چطور رابطهی میان یک مجموعه ایده قابلمقایسه یا مشابه مجموعهای از ایدههای متفاوت است، کمک میکند تا میان این شکاف در فهم، پلی ایجاد شود؛ بهویژه برای شنوندگانی که خودشان قادر به فرمولبندی رابطه نیستند. به همین شکل، قیاسها معمولا برای متقاعدکردن افرادی به کار میروند که نمیتوانند بحثهای ناقص یا ناموجودِ درون سخنرانی را تشخیص دهند.
قیاسهایی که با عباراتی چون «مثل»، «غیره» و «مثل اینکه» آغاز میشوند، بر فهمِ قیاسی گیرندهی پیام تکیه میکنند که شامل چنین عباراتی میشود. قیاس نه تنها در زبان معمولی و عقل سلیم (جایی که ضربالمثلها و اصطلاحات، نمونههای زیادی از کاربردش دارند) مهم است، بلکه در علوم، فلسفه و علوم انسانی نیز اهمیت دارد. سخنرانان و نویسندگان نیز از قیاسها بهره میگیرند تا توصیفهایشان را تقویت کرده و روح ببخشند و اندیشهها و ایدههایشان را شفافتر و دقیقتر بیان کنند.
مفاهیم پیوند، مقایسه، مطابقت، همسانیِ ریاضیاتی و ریختشناسی، همریختگرایی، شمایل، استعاره، شباهت و تشابه تا حد زیادی با قیاس در ارتباط هستند. در زبانشناسیِ شناختی، بحث استعارهی مفهومی شاید برابر با قیاس باشد.
وقتی تعاریفی ارائه میدهید که باعث اطمینان از درک مشترک شما و مخاطبتان میشوند، پشتیبانی از ایدههایتان آسانتر است.
در طول مقدمهی سخنرانی یا ارائهتان، شما نویدی به مخاطبان دادهاید. به آنها گفتهاید که در ازای توجهشان، اطلاعاتی به آنها میدهید که پاسخی به پرسشهایی است که از آغاز بذر ارائه را کاشتهاند.
اکنون شما در حال ارائهی بخش اصلی سخنرانیتان هستید و مخاطب از شما انتظار دارد آنچه نویدش را دادهاید انجام دهید.
فقط یک مشکل وجود دارد. با اینکه از پیش تصمیم گرفتهاید که چه چیز را در پاسخ بیاورید، متوجه میشوید که گاهی شاید شنوندگان تمرکز خود را از دست بدهند؛ به این علت که متوجه حرف شما نمیشوند.
یک راه برای اطمینان از متمرکزبودن پاسختان این است که به مخاطب بگویید در حال صحبت از چه چیز هستید. به عبارت دیگر، اصطلاحات کلیدی خود را تعریف کنید. با این کار، شما دو کار انجام میدهید: نخست، نشان میدهید که میدانید در حال صحبت از چه چیز هستید. دوم، با ایجاد فهمی مشترک از اصطلاحات کلیدی، مانع سوءتفاهم و درک نادرست میشوید. برای نمونه، شاید مخاطب شما قدرت به شیوهی مارکسیستی را میفهمد و شما میخواهید ارائهی خود را از دیدگاه فمنیستی بیان کنید. با ارائهی تعریفی مختصر، هیچ برداشت نادرستی وجود نخواهد داشت. مخاطب شاید با شما موافق نباشد؛ اما برای درک نکتهتان، موافقتش لازم نیست.
یک تعریف، شما و مخاطبتان را مطمئن میسازد که در مورد یک چیز صحبت میکنید.
برای نمونه، شما میتوانید سالاد میوه را دربردارندهی موز، آناناس و سیب زرد (ترجیحا شما برای این مورد دلیلی دارید) تعریف کنید. با این تعریف، وقتی بعدا بگویید که سالاد میوه تکههایی از سیب قرمز ندارد، مخاطب اعتراضی نخواهد داشت. تعریف شما از سالاد میوه، از این ایده پشتیبانی کرده است.
برای تعریف اصطلاحات کلیدی، نخست باید بیان کنید که آنها چه هستند. همیشه واژگان کلیدی را به شکل پرسشی در نظر بگیرید. اینها برای شما به عنوان مفاهیم اصلی هستند و با کنار گذاشتنشان، بسیار محتمل است که به پرسشی متفاوت از پرسش اصلی خود پاسخ دهید.
اغلب اصطلاحات کلیدی دیگری هم هستند که باید در نظر بگیرید و معمولا ارزش دارد که زمانی را صرف کنید تا ببینید کدامیک مفهوم کلیدی هستند. تعداد تعاریفی که در نظر میگیرید، بستگی به طول سخنرانیتان دارد. گاهی زمان کمی طول میکشد که فکر کنید کدام اصطلاحات محوری هستند. این کار ارزشِ زمانگذاشتن دارد؛ چون شما بعدا میتوانید از این مفاهیم بدون ارائهی توصیفها یا نظرات بیشتر، بهره بگیرید. به همین دلیل، باید اصطلاحات را با دقت تعریف کنید.
برای نمونه، با ارائهی تعریفی مشخص از «قدرت»، هر بار که این واژه را در سخنرانی خود به کار میبرید، معنای مطلوبتان را منتقل خواهید کرد.
همچنین، ارائهی تعریف از اصطلاحات کلیدی، نشانهای برای مخاطبتان است تا دریابد که شما میدانید دربارهی چه چیزی سخن میگویید. با تعریف «قدرت» به شکلی مشخص، نشان میدهید که از سایر تفاسیر این اصطلاح آگاه هستید. در واقع، غالبا لازم نیست که سایر تفاسیر را بیان کنید؛ مگر اینکه تمایزِ میان معانی، جنبهی کلیدی بحثتان باشد.
وقتی اعتبار کسب کنید، پشتیبانی از ایدههایتان آسانتر است.
سخنرانان غالبا از ابزار دیداری (بصری) برای تفهیم محتوای ارائهشده به مخاطبانِ سخنرانیهای آموزنده و ترغیبکننده بهره میگیرند. ابزار دیداری میتواند در اینکه مخاطب چطور اطلاعاتِ ارائهشده را درک کند، نقش بزرگی بازی کند. انواع گوناگونی از ابزار دیداری وجود دارد که طیف گستردهای را از برگههای ویژهای که میان حاضران پخش میشود تا تهیه و نمایش پاورپوینت دربرمیگیرد. نوع ابزار دیداری که سخنران بهکار میگیرد، به ترجیح خودش و اطلاعاتی که میخواهد ارائه دهد، بستگی دارد. هر نوع ابزار دیداری، مزایا و معایب ویژهی خود را دارد که باید ارزیابی شود تا از مزایای آن در مجموع اطمینان حاصل شود. پیش از افزودن ابزار دیداری به سخنرانیها، سخنران باید دریابد که آیا از این ابزار بهدرستی بهره میگیرد؟ آیا ابزار دیداری برای سخنرانی راهگشاست یا باعث حواسپرتی میشود.
هنگام بهکارگیری ابزار دیداری، برنامهریزی از پیش ضروری است. لازم است ابزاری انتخاب شود که برای محتوا و مخاطب مناسب باشد. هدف ابزار دیداری، تقویت ارائه است.
بهرهگیری از اشیا به عنوان ابزار دیداری شامل آوردن اشیای واقعی برای تشریح در هنگام سخنرانی است. برای نمونه، سخنرانیای دربارهی گرهزدن شاید با آوردن یک طناب مؤثرتر ارائه شود.
مدلها، به عنوان شمایلی از یک شیء دیگر، هنگامی که بهکارگیری شیء واقعی به هر دلیل نامناسب یا ناممکن باشد، بهکار میروند. مدلهای اسکلت انسان، منظومهی شمسی یا معماری، نمونههایی از این دست بهشمار میروند.
نمودارها برای تجسم روابط میان دو کمیت متفاوت بهکار میروند. از انواع گوناگونی از نمودارها میتوان به عنوان ابزار کمّی بهره گرفت؛ مانند نمودارهای میلهای، نمودارهای خطی، نمودارهای دایرهای و نمودارهای نقطهای.
نقشهها مناطق جغرافیایی را نشان میدهند که برای سخنرانی اهمیت دارند. آنها اغلب هنگام بیان تفاوتهای میان مناطق جغرافیایی یا نمایش مکان چیزی بهکار میروند.
جدولها، سطرها و ستونهایی هستند که به واژهها، نمادها و/یا دادهها ترتیب میدهند.
شما چه تجربیاتی از ارائه ایده یا دفاع از موضوعی در جمع یا هنگام سخنرانی دارید؟ بد نیست آن را با ما در میان بگذارید. بهویژه ترفندهای سودمندتان را از مخاطبان دریغ نکنید.
پاسخ ها