امروزه سازمانهای بیشتری بهسراغ کوچینگ بهعنوان یکی از مهارتهای اثربخش مدیریت و رهبری میروند. مدیران و رهبران سازمانها با مجهزشدن به این مهارتها، عملکرد اعضای سازمان را بهتر میکنند و بحرانها را با آسیب کمتری پشت سر میگذارند. از طرفی کارمندان نیز مانند گذشته صرفا بهدنبال تلاش برای حفظ شغل خود نیستند، بلکه میخواهند جزئی از یک هدف مفید و اثرگذار باشند. تغییر رویکرد به مدیریت سازمان و دگرگونی روابط مدیران و کارکنان ضرورت یادگیری و کاربست مهارتهای کوچینگ برای مدیران را بیش از پیش کرده است.
در گذشته شواهد تجربی کمی از میزان تأثیر این مهارتها در دست بود، اما امروزه با تحقیقات فراوان تأثیرگذاری آنها به اثبات رسیده است. اثرات مثبت این مهارتها صرفا به پیشرفت شخصی افراد محدود نمیشود. با بهرهگیری از این مهارتها سازمانهای مختلف عملکرد کلی خودشان را در حوزههایی مانند کار تیمی، حل اختلافات، افزایش انگیزه و… بهبود میدهند.
این مهارتها آموختنیاند و در طول و عرض سازمان، قابلیت اجرا دارند. در ادامه، این مهارتهای مهم را معرفی و روشهای تمرین آن در بین رهبران سازمان را مرور میکنیم.
مهارتهای تأثیرگذار کوچینگ مجموعهای از مهارتهاییاند که به افراد و سازمانها کمک میکنند عملکرد بهتری از خود نشان بدهند و به اهدافشان برسند. این مهارتها از قرار زیرند:
تعامل صحیح و ایجاد همدلی در بین اعضای یک سازمان نقش مهمی در افزایش انگیزه و حرکت بهسمت اهداف تیم دارد. رهبرانی که به مهارتهای اثرگذار کوچینگ مسلط باشند، در روابطشان با سایر اعضا، بهجای توجه به خود، به دیگری توجه میکنند و از این طریق اعتماد و همدلی به وجود میآورند. اگر میخواهید در سازمانتان همدلی جریان داشته باشد، خودخواهی را کنار بگذارید و با زیردستان برخوردی همدلانه داشته باشید.
هر تیمی در هر سازمانی بر اساس قابلیتها و مهارتهایش تشکیل شده است. وظیفه یک رهبر هوشیار این است که به تواناییهای تیمش احترام بگذارد و اعتماد داشته باشد. پیشنیاز حرکت یک تیم بهسمت اهداف، اعتماد رهبر سازمان به تواناییهای اعضای آن است. مهارت یک رهبر در ایجاد رابطه مناسب با اعضای سازمانش به ایجاد احترام و اعتماد متقابل منجر خواهد شد.
رهبران موفق آنهاییاند که مهارت مهم سؤالکردن و گفتوگوی سقراطی را آموخته باشند. با طرح پرسشهای بجا و مناسب، میتوان درک بهتری از شرایط داشت و واکنشهای مناسبتری نشان داد. سؤالاتی که پاسخهای باز دارند و زمینه گفتوگو را فراهم میکنند باعث افقگشایی در نگرشهای اعضای سازمان میشوند و سطح تعامل اجتماعی و اعتماد را افزایش میدهند.
@داناییmedia صفحه جدید ما را دنبال کنید
توانایی درک پیامها و احساسات نهفتهشده در صحبتهای اعضای سازمان یکی از مهمترین مهارتهای اثرگذار کوچینگ برای مدیران است. این مهارت نهفقط در کسب و کار، که در همه ابعاد زندگی اهمیت دارد.
اعضای سازمان انساناند و انسانها گاهی به دلسوزی و شفقت نیاز دارند. رهبران سازمانها، در کنار همه انتظارات حرفهای، باید نسبت به کارکنان خود حس دلسوزی هم داشته باشند.
با گسترش استفاده از این مهارتها در سازمانهای مختلف سراسر جهان، روشهای بهتری برای آموزش و کاربست آنها یافت میشوند. رهبران موفق این مهارتها را در سازمانهایشان به کار میبرند و تجاربشان را به اشتراک میگذارند. در ادامه این مقاله، به نکاتی که به استفاده بهتر از آنها منجر میگردد اشاره میکنیم.
مهارتهایی که در قسمت قبل به آنها اشاره شد نیاز به تمرین و استفاده مستمر در سازمان دارند؛ اما اثراتشان از همان ابتدا نیز مشخص میشود. نکاتی که در ادامه مطرح میشود به شما بهعنوان رهبر یک سازمان کمک میکند تا بهتر از این مهارتها بهره ببرید:
تشویقهای فردی و جمعی در ازای کارهای مثبت و دستاوردها را جایگزین سخنرانیهای پرطمطراق کنید. نشان دهید به صحبتهای تکتک کارکنانتان توجه میکنید و ارزش کار هرکدام از آنها را در پیشبرد هدف سازمان درک میکنید. هر فرد دوست دارد که کارش ارزشمند تلقی شود.
دستوردادن را رها کنید و همکاری را جایگزینش کنید. امروزه سازمانهای بیشتری بهسمت کار تیمی میروند و فرایندهای صدور دستور از بالا به پایین را رها میکنند.
استرس مثبت برای تحریک انگیزه و افزایش تلاش اعضای سازمان مفید است؛ اما فشارآوردن بیش از حد باعث کاهش کارایی میشود. بین این دو تعادل برقرار کنید. برای کارکنان سازمان، وجود یک رهبر سختکوش، که مشارکت فعالی در کارها دارد، باعث ایجاد انگیزه در جهت تلاش مضاعف میشود.
واگذاری برخی از اختیارات به اعضای تیم نشان از اعتماد شما به توانمندیهای آنها دارد. تیمهایی که حس میکنند فشار کاری بین اعضا بهشکل یکسان تقسیم شده عملکرد بهتری دارند.
کسی را بهخاطر اشتباه تنبیه نکنید. رویکردهای جدید کوچینگ اشتباه و شکست را بخشی از فرایند یادگیری و رشد سازمان میدانند. در کوچینگ کارمندی که خطایی در کارش رخ داده بسیار حساس و مهم است. رهبر موفق به کارکنانش کمک میکند از خطاها و اشتباههایشان درس بگیرند و رشد کنند.
نقاط قوت تیمتان را بشناسید و آن را به کار ببندید. وقتی اعضای تیمتان تواناییهایشان را بشناسند و آن را به کار ببرند، سطح اعتماد به نفس افراد و انسجام در تیم بیشتر میشود. با ایجاد فضایی برای تشویق و ترغیب این موقعیتها، روندی برای رشد سازمان به وجود میآورید.
وقتی اوضاع بحرانی است شما آرامشبخش، و وقتی همهچیز رو به کرختی رفته شما انرژیبخش باشید. یک رهبر مدبر باید بداند چگونه در موقعیتهای پراسترس واکنش درستی از خود نشان دهد. خودآگاهی و تقویت هوش هیجانی نقش مهمی در ایجاد این مهارت دارد.
برخی از اعضای سازمان به حمایت معنوی بیشتری نیاز دارند. برای ایجاد این حمایت، مهارت گوشدادن فعال لازم است. میتوانید با انجام چند تکنیک ساده، اعتماد و درک متقابل بیشتری از اعضای سازمانتان کسب کنید، مانند تماس چشمی، تقلید زبان بدن طرف مقابل، طرح پرسشهای بیشتر بهجای صحبتکردن، بهیادآوردن صحبتهای پیشین شخص، ارائه بازخورد با کسب اجازه از فرد، شفافسازی و تکرار صحبتهای فرد و… .
برای نشاندادن اهمیت کارکرد کوچینگ برای مدیران ، چهار مثال از تأثیر این مهارتها در حل مشکلات را بررسی میکنیم:
توسعه مهارتهای مؤثر کوچینگ مانند یادگیری هر مهارت دیگری به تمرین و ممارست نیاز دارد. شرکت در دورههای کوچینگ بهترین راه برای کسب این مهارتهاست؛ اما در کنار آن، میتوان با استفاده از راهکارهایی خاص، این مهارتها را در خود ارتقا داد.
برای شروع، بهدنبال تقویت هوش هیجانی باشید. تحقیقات نشان داده که افزایش هوش هیجانی در محل کار به عملکرد بهتر و رضایت شغلی بیشتری میانجامد.
در کسبوکار خود، بهدنبال توسعه روابط باشید. سرمایه گذاری روی ارتقای روابط درونسازمانی سبب رشد و پیشرفت آن میشود. رهبران تأثیرگذار به کارمندانشان نشان میدهند که کارشان ارزشمند است و نیز به آنها یاد میدهند چگونه رشد کنند و ببالند.
توجه و تمرکزتان را روی تقویت صلاحیتها و مهارتهای فردی و گروهی بگذارید و فضایی ایجاد کنید تا هر فرد بتواند در آن تواناییهایش را توسعه دهد. وقتی تکتک اعضای سازمان فرصت رشد فردی داشته باشند، سازمان نیز بهعنوان یک کل پیشرفت خواهد کرد.
روشهای تعامل صحیح با کارکنان را هر روز تمرین کنید. تبدیلشدن به یک الگو در چشم اعضای تیم نقش مؤثری در بهبود رفتار کارکنان خواهد داشت، چراکه کارکنان میکوشند از رهبرانشان بیاموزند.
محیطی ایجاد کنید که انگیزه کارکنان را بیشتر کند. روشهای ایجاد انگیزه را آموخته و آن را در محیط شغلی به کار ببندید. بهجای مدیریت کارهای خرد و کوچک کارکنان، آنها را با انگیزه دادن و واگذاری اختیارات توانمند کنید.
روشهای ارزیابی عملکرد را صرفا برای اعضای سازمانتان اجرا نکنید. با استفاده از آن، مهارتهای کوچینگ خود را نیز ارزیابی کنید. تعیین اینکه چه چیزهایی اندازهگیری میشوند و چگونه پاداشها به آنها تعلق میگیرد جایی است که میتوان ارزیابی درستی از مهارتهای شما داشت.
تمام تلاشتان را برای حذف حس ترس در محیط کار به کار ببندید. بهجای آن، انگیزه و هدف را جایگزین کنید. هنگامی که تلاش کارکنان با یک محیط کاری منسجم گره میخورد، دستیابی به اهداف سریعتر رخ میدهند.
اساس کوچینگ بر تغییر رفتار افراد استوار است. با ایجاد رفتارهای سالم و حذف رفتارهای تنشزا، میتوان عملکرد کلی کوچینگ را بهبود بخشید. مهارتهای کوچینگِ اثرگذار رهبرانی را تربیت میکند که میتوانند الگویی از رفتارهای سالم برای سایر اعضای سازمانشان باشند و آن را در مسیر موفقیت به پیش ببرند.
پاسخ ها