دربارهی شرکتهای موفق و راز موفقیتشان بسیار شنیدهایم؛ اما چه اتفاقی میافتد که بعضی از شرکتها بهترین از آب درمیآیند و دههها و بلکه قرنها دوام میآورند؟
اگر به شرکتهای موفق دنیا نگاهی بیندازید، میبینید تعدادی از آنها از بقیه موفقترند. شرکتهایی چون والتدیزنی، مرک Merck، موتورولا، سونی و والمارت شرکتهایی هستند که در طول زمان مسیر پیشرفت خود را حفظ و موفق عمل کردهاند. اینها بهترین شرکتهای دنیا شناخته میشوند؛ شرکتهایی که موفقیتشان به رهبری خاص وابسته نبوده و حتی رهبران خلاق و موفقی تولید کردهاند. این شرکتها حتی پس از حذف و تغییر رهبرانشان، به حیات و رشد و موفقیتشان با همان شدت و قوت پیشین ادامه دادهاند. اگر علاقهمندید دلیل ماندگاری این شرکتها را بدانید، با این مطلب دیجیتال همراه شوید.
جیم کالینز بههمراه جری پوراس در دانشگاه استنفورد شش سال از وقتشان را صرف تحقیق روی پروژهای کردند که شرکتهای موفق و موفقترین شرکتهای دنیا را باهم مقایسه میکرد. آنها برای رسیدن به پاسخ پرسشی، تحقیقات گستردهای روی عملکرد ۱۸ شرکت موفق انجام دادند. آن پرسش این بود: «چه عامل یا عواملی باعث میشود بعضی از شرکتها در دهههای پیدرپی و بلکه در دو قرن، موفقیتی ماندگار بهدست آورند و از رقبای خود متمایز باشند؟» آنها این شرکتها را که بهترین شرکتهای جهان بودند، آیندهنگر (Visionary) مینامند. حاصل این تحقیقات کتاب پیش روی شما است.
شرکتهایی که بهعنوان بهترین و موفقترین شرکتها با رقبای موفقشان بررسی و مقایسه شدهاند، عبارتاند از: 3M، امریکن اکسپرس، بوئینگ، سیتیکورپ، دیزنی، فورد، جنرالالکتریک، هولت پکارد، IBM، جانسون اند جانسون، ماریوت، مرک، موتورلا، نورداستورم، آلتریا (فلیپ موریس سابق)، پروکتر اند گمبل، سونی و والمارت.
روش خاص و جالب محققان در این کتاب آن است که هریک از شرکتهای یادشده را با شرکت رقیب موفق خود مقایسه کردهاند. بین سالهای ۱۹۲۶ تا ۱۹۹۰ که بررسیها انجام شد، این شرکتها درمقایسهبا رقبای خود، چندین برابر بیشتر سهم بازار را در دست گرفته بودند. بهطور مثال، بوئینگ با هواپیمای داگلاس و شرکت فورد با جنرال موتورز، یعنی رقیب دیرینهاش، مقایسه شد. فورد در وضعیت بحرانی، هدفها و ارزشهایش را صراحت بیشتری بخشید و از آنها حمایت کرد؛ درحالیکه جنرال موتورز این کار را نکرد.
نویسندگان سعی کردهاند درسهایی را با خوانندگان در میان بگذارند که میتوان از این تحقیقات مهم گرفت؛ درسها و راهکارهای عملی ارزشمندی که به شرکتها برای حفظ تداوم موفقیتشان کمک میکند. شرکتهایی هستند که ارزش ماندگاری دارند؛ اما راهوروش موفقیت ماندگار را نمیدانند. این شرکتها هم ازنظر اقتصادی و هم ازنظر اجتماعی و اخلاقی باارزشاند. آنها میخواهند در قرن بیستویکم ماندگاریشان را حفظ کنند و در طولانیمدت خدمات ارائه دهند. این درسها میتواند برای این دست کسبوکارها بسیار مفید و مهم باشد.
از نگاه جیم کالینز و همکارش، شرکتهای آیندهنگر (بهعبارتدیگر شرکتهای رؤیایی و آیندهدار) شرکتهایی هستند که در میان رقبای موفقشان به مرتبهای بالاتر رسیده و در بیشتر موارد در صنعت خود بهترین هستند. این بهترینبودن در طول زمان تداوم داشته است. شرکتهای مذکور در تاریخ خود شکستهایی تجربه کردهاند؛ اما همچنان فوقالعاده و در کار خود بهترین ماندهاند. اینها شرکتهایی هستند که بهطورمداوم محصولات و رهبران عالی تولید میکنند.
جیم و جری برای انتخاب این ۱۸ شرکت معیارهای خاصی در نظر گرفتند تا نتایج مطالعاتشان معتبر و استنادپذیر باشد. هریک از این شرکتهای رؤیایی با شرکتی معتبر و قدرتمند و تقریبا همردهی خود مقایسه شده است. بهطور مثال، یکی از بهترین شرکتهای انتخابی والتدیزنی است که با شرکت موفق کلمبیا مقایسه میشود.
کلید طلایی بهترینبودن در دو عامل نهفته است: ۱. حفظ هسته (Core)؛ ۲. برانگیختگی برای پیشرفت. منظور از هسته همان ایدئولوژی شرکت است. شرکتهایی که در طول سالها بهترین شرکتها شناخته شدهاند، ایدئولوژی مشخصی متشکل از ارزشها و اهداف شرکت داشتهاند. معمولا هدف مهم شرکتهای بزرگ و موفق دنیا چیزی فراتر از بهدستآوردن سود است. آنها سود را محصول جانبی فعالیتهایشان میدانند؛ ولی هدفهای بزرگتر و ارزشمندتری دنبال میکنند. درضمن، ارزشهای سازمانی خود را هیچگاه فراموش نمیکنند و درعینحال که به پیشرفت میاندیشند، بهدنبال تحقق هدف (Purpose) بزرگتری هستند.
بهطور مثال، هدف اصلی و باارزش والتدیزنی بهعنوان نمونهای از شرکتهای موفق جهان، خوشحالکردن میلیونها نفر در سراسر جهان است. این شرکت همواره این هدف مرکزی و اصلی را در تمام فعالیتهایش حفظ کرده است. سود برای بهترین شرکتها مانند سوخت برای ماشین است: برای حیات شرکت ضروری است؛ اما هدف اصلی و بزرگ شرکت نیست. همانطورکه آب و غذا میخوریم که زنده بمانیم؛ ولی هدف مهمتری در زندگی دنبال میکنیم. این هدف را میتوانیم مأموریت منحصربهفردمان بنامیم. برترین شرکتهای جهان برای خودشان مأموریتی خاص و ارزشمند تعریف میکنند.
بهعنوان مثالی دیگر، میتوان به شرکت Merck اشاره کرد که مأموریت خود را نجات و بهبود زندگی مردم جهان قرار داده است. این شرکت ارزشهای بسیار شفاف و مشخصی برای خود تعریف کرده و در چهارچوب آنها به پیشرفت خود ادامه میدهد. درضمن، هیچگاه از مسیر حرکت بهسمت مأموریت و هدف اصلی خود منحرف نمیشود.
شاید بتوانیم هدف اصلی را همان مأموریت (Mission) سازمان بنامیم؛ یعنی آنچه پایه و اساس تمام هدفهای دیگر و فعالیتهای برترین شرکتها و باعث ماندگاری آنها در طی قرنها میشود. نکتهی مهم این است که آنها درعینحال که سعی میکنند ایدئولوژی خود را حفظ کنند، از پیشرفت و بهبود بازنمیایستند.
موضوع مهم دربارهی ارزشهای هر شرکت این است که آنها باید معتبر و بیانگر حقیقتی باشند که هر کسبوکار با آن اعتبار و وجود خود را نشان میدهد. ارزشها بیانگر موضوعاتی هستند که شرکت بهشدت به آنها معتقد است. ارزشها الزاما منحصربهفرد نیستند و ممکن است ارزشهای سازمان شما با شرکت دیگر یکسان باشد. موضوع مهم در این زمینه این است که واقعا باید متعلق به شرکت باشند و بر فرهنگ سازمانی تأثیر بگذارند.
جیم کالینز اعتقاد دارد شرکتها برای موفقیت به رهبری کاریزماتیک یا ایدههای بکر و خاص نیاز ندارند؛ بلکه داشتن تعهد کامل به اهداف شرکت، عامل مهمتری برای ماندن در مسیر موفقیت است. اگرچه رهبر کاریزماتیک یا ایدهای عالی میتواند موفقیت شرکت را تسریع بخشد، وجود هیچکدامشان برای پیشرفت ضروری نیست؛ درحالیکه تعهدداشتن ضرورت بهشمار میرود.
طبق مطالعات محققان در این کتاب، یکی از ویژگیهای مهم و قدرتمند شرکتهای آیندهنگر و برتر مصممبودن در تعهداتشان است. آنها اهداف بسیار شفاف و مشخصی دارند و به اهداف تعیینشده کاملا متعهدند. این شرکتها خودشان را مجبور میکنند در مدت زمان معین، به هدف دلخواهشان دست پیدا کنند.
بهترین شرکتها هیچگاه به ناممکنبودن هدفهای جسورانه فکر نمیکنند؛ بههمیندلیل، به آن کاملا تعهد دارند. مثل هدف بوئینگ مبنیبر ساخت جت ۷۴۷ که زمانی بسیار دور از دسترس و آرمانی بهنظر میرسید؛ اما بالاخره به این هدف دست یافت. با تعهد نصفهونیمه، شرکتها ممکن است بتوانند موفقیتهایی کسب کنند؛ ولی هرگز جزئی از شرکتهای موفق و ماندگار در طول قرنها نخواهند بود.
کتاب «ساختن برای ماندن» شامل نمونههای بسیاری از فعالیت منسجم و سازمانیافته شرکتهای گوناگون است. این نمونهها میتواند به مدیران و رهبران کسبوکارها در یافتن چشمانداز و مأموریت شرکت خویش یاری برساند. آموختههای این کتاب برخلاف بسیاری از کتابهای مدیریتی و کسبوکار تاریخ انقضا ندارد و با اینکه در سال ۱۹۹۴ نوشته شده، درسهای آن شامل حال شرکتهای کنونی، رهبران، کارمندان و تمام علاقهمندان به دانایی در حوزهی کسبوکار میشود.
توضیحات کاملتر و جامعتر دربارهی کتاب «ساختن برای ماندن» را میتوانید در این لینک بهصورت ویدئو روی یوتیوب مشاهده کنید.
کتاب (Built to Last: Successful Habits of Visionary Companies (Good to Great دومین کتاب از سری کتابهای «خوب به عالی» از جیم کالینز است که در سال ۱۹۹۴ در ۳۶۸ صفحه منتشر شده است. این کتاب جزو کتابهای مرجع مدیریتی محسوب میشود و جیم کالینز آن را با همکاری جری پوراس نوشته است. کتاب «ساختن برای ماندن؛ سیر تکامل شرکتهای موفق» را نشر هورمزد در سال ۱۳۹۸ با ترجمهی ریحانه توکلی و سمیرا فرهادی منتشر کرده است. از نظر موضوعی، این کتاب در دستهی مدیریت و کارآفرینی و موفقیت در کسبوکار قرار میگیرد.
از نگاه خوانندگان کتاب در سایتهای گودریدز و آمازون و گوگل، این کتاب با رأی چشمگیری، حدود چهار ستاره بهدست آورده است. اغلب خوانندگان در این سایتها به جاودانگی درسهای این کتاب برای کسبوکارها در طول زمان اعتقاد دارند؛ چرا که جیم کالینز و جری پوراس بهجای تمرکز بر رهبران کاریزماتیک که عمر جاودانهای ندارند و ایدههای ناب که روزی قدیمی و کهنه میشوند، روی پرورش رهبران عالی و حرکتی دائمی بهسوی پیشرفت با درنظرگرفتن ایدئولوژی سازمان تمرکز کردهاند.
موفقترین شرکتها ایدئولوژی خود را (شامل ارزشها و اهداف) در تمام مراحلِ پیشرفت حفظ میکنند
نویسندگان کتاب «ساختن برای ماندن» همانطورکه پیشتر اشاره شد، جیم کالینز و جری پوراس هستند. قبلا کتابهای از خوب به عالی و از عرش به فرش را از جیم کالینز مرور و دربارهی نویسندهی توضیحاتی ارائه کردیم. جیم کالینز با نوشتن این کتاب بهشهرت رسید. جری پوراس نیز مانند جیم کالینز، یکی از استادان دانشگاه استنفورد و تحلیلگر است و رفتار سازمانی را تدریس میکند. جری پوراس همکار و همراه دائمی جیم کالینز در تحقیقات ششسالهی دانشگاه استنفورد روی شرکتهای برتر دنیا بوده است.
پاسخ ها