پیتر دراکر از اندیشمندان بزرگ قرن بیستم در حوزهی مدیریت و کسبوکار بود که آموزههای او بهنوعی شکلدهندهی مفاهیم مدیریت مدرن بودند.
پیتر دراکر (Peter Drucker)، مشاور مدیریت آمریکایی زادهی اتریش بود که نوشتهها و آموزههای او، پایههای سازمان مدرن را در تاریخ کسبوکار شکل دادند. او از پیشگامان توسعهی آموزش مدیریت بود و مفاهیمی همچون مدیریت بر مبنای هدف و خودکنترلی را شرح داد. بسیاری از منابع تاریخی، دراکر را پدر مدیریت مدرن مینامند.
کتابها و مقالههای علمی دراکر عموما حول سازماندهی نیروی انسانی در کسبوکارها، دولتها و سازمانهای غیرانتفاعی متمرکز بود. نظریهها و راهکارهای مدیریت، موضوع اصلی نوشتهها و مباث فکری دراکر بودند. نوشتههای او بسیاری از توسعهها و پیشرفتهای پایان قرن بیستم را پیشبینی کردند که از میان آنها میتوان به خصوصیسازی و غیرمتمرکزسازی در دنیای کسبوکار اشاره کرد. دراکر همچنین رشد ژاپن و تبدیل شدن آن کشور به اقتصاد برتر جهان را پیشبینی کرده بود. اهمیت قاطع بازاریابی در تجارت و ظهور و رشد جامعهی مبتنی بر اطلاعات و اهمیت یادگیری همیشگی، از پیشبینیهای محققشدهی دراکر بودند.
پیتر دراکر در سال ۱۹۵۹ مفهومی بهنام دانشورز (Knowledge Worker) را ثبت کرد و بهرهوری در این رویکرد را بهعنوان خط مقدم پیشرفت مدیریت دانست. آموزههای دراکر امروز توسط بسیاری از مؤسسههای آموزش مدیریت در سرتاسر جهان تدریس میشوند. البته او منتقدانی جدی هم دارد که برخی از مفاهیم آموزشیاش را فاقد حقیقتهای قابل اعتنا میدانند.
پدر مدیریت مدرن، علاوه بر فعالیت در حوزههای مدیریت و کسبوکار، سابقهای درخشان در روزنامهنگاری دارد. او همچنین بخشی از اوقات خود را به فعالیتهای هنری کوهنوردی اختصاص میداد. دراکر در طول زندگی خود ۳۹ کتاب را به چاپ رساند و پس از مرگش نیز کتابها و مقالههای متعددی پیرامون زندگی و آموزههایش منتشر شد. باوجود تمام انتقادها، هنوز بسیاری از فعالان دنیای مدیریت، دراکر را بنیانگذار مفهوم مدیریت مدرن میدانند.
پیتر دراکر ۱۹ نوامبر ۱۹۰۹ در وین متولد شد که در آن زمان هنوز مرکز سلطنت هابسبورگ بود. پدر او از مسئولان دولتی ردهبالا بود و مادرش که تحصیلات پزشکی و علاقهمندی به روانپزشکی داشت، خانهداری میکرد. پیتر و برادر کوچکترش گرهارد، عموها و عموزادههایی داشتند که اکثر آنها اساتید دانشگاه بودند. درواقع کودکی آنها در خانوادهای آکادمیک با سوابق تحصیلی و تحقیقاتی در رشتههای متنوع اقتصاد، پزشکی، شیمی، زیستشناسی، هنر و موسیقی سپری شد.
خانوادهی دراکر در خانهای بسیار بزرگ با طراحی خاص سلطنتی زندگی میکردند و عموما، میهمانیهایی با حضور بزرگان شهر در خانهی آنها برگزار میشد. مقامات شهری، وکلا، پزشکها، روانپزشکها، دانشمندان و فیلسلوفها، افرادی بودند که بهطور متداول رفتوآمد به خانهی دراکر داشتند. پیتر دربارهی دوران کودکی خود و میهمانیهای مذکور، آنها را بهنوعی روند آموزشی و تحصیلی خود میدانست.
از میهمانان مهم خانوادهی دراکر میتوان به اقتصاددانهای مشهور همچون یوزف شومپیتر، فریدریش فون هایک و لودویگ فن میزس اشاره کرد. آدولف، پدر پیتر، ارتباط کاری نزدیکی با این افراد داشت. او مدیر موزهی تجارت K. & K بود که بعدها به وزارتخانهی اقتصاد اتریش تبدیل شد.
پیتر دراکر کتابی بهنام «ماجراجوییهایی یک تماشاچی (Adventures of a Bystander) دارد که در آن سالهای کودکی خود در وین را شرح میدهد. محیط فرهنگی و معنوی که دراکر سالهای کودکی خود را در آن گذراند، در شکلدهی عقاید و تفکراتش در آینده نقش مهمی داشت. پدربزرگ و مادربزرگ او نیز افرادی تحصیلکرده بودند و در همان کتاب، اشارههایی به تأثیر آنها بر رفتار و عقاید دراکر میشود.
یوجین شوارتزوالد از فعالان اصلاحطلب اجتماعی ابتدای قرن بیستم در اتریش بود. حلقهای از فعالان اصطلاحطلب اتریشی گرد او جمع میشدند که پدر و مادر پیتر دراکر هم عضو آن بودند. شوارتزوالد مشهور به جنیا بود و پس از فارغالتحصیلی در مقطع دکترای رشتهی فلسفه به وین آمد و فعالیتهای جدی را با هدف برابری تحصیل دختران و پسران شروع کرد. اولین مدرسهی مختلط اتریش توسط جنیا راهاندازی شد و پیتر دراکر از سال چهارم در آنجا تحصیل کرد. دراکر آموزگارهای مدرسهی جنیا را از تأثیرگذارترین افراد در زندگیاش میداند که ارزش فعالیتهای صنعتی و مدیریت نیروی انسانی را به او آموختند. دراکر در سالهای نوجوانی بهواسطهی والدینش و جنیا، دیداری هم با سیگموند فروید داشت که او را مهمترین فرد در اتریش و حتی اروپا میدانست.
پیتر دراکر تحصیلات خود را در وین و در مقطع دبیرستان ادامه داد، اما اتریش در سالهای بین جنگ جهانی اول و دوم، فرصتهای پیشرفت زیادی برای او نداشت. بههمین دلیل دراکر جوان در سال ۱۹۲۷ به هامبورگ آلمان رفت تا بهعنوان کارآموز در یک شرکت تجاری باسابقه مشغول به کار شود.
سبک مدیریت در دهههای ابتدایی قرن بیستم هنوز در شرکتهای بزرگ هم بهصورت موروثی انجام میشد. علاوه بر دراکر، هفت فارغالتحصیل دیگر در شرکت آلمانی فعالیت میکردند که رخدادی تازه برای آن محسوب میشود. شرکت مذکور در حوزهی صادرات پنبه فعالیت میکرد. مدیریت سنتی شرکت آلمانی، توجه زیادی به نوآوری و فعالیتهای جدید کارآموزان نداشت و شیوههای قدیمی را مناسبتر میدانست.
پیتر دراکر یک سال کارآموزی در آلمان را آنچنان آموزنده نمیدانست. البته او که سابقهای طولانی در مطالعه و تحقیق داشت، از همین زمان نیز برای پیشرفت خود استفاده کرد و مقالهها و کتابهای گوناگون تاریخی و ادبی را به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، اسپانیایی و ایتالیایی مطالعه کرد. دراکر در همان سال با آثار فیلسوف مشهور، کییرکگور آشنا شد که تأثیر زیادی بر او داشت.
یک سال کارآموزی در هامبورگ و اوقات فراغتی که پس از ساعتهای کاری فراهم میشد، دراکر را به نوشتن و دنیای روزنامهنگاری نزدیک کرد. او اولین مقالهی خود را در همان سال بهنام «اقتصاددان اتریشی» نوشت. بهعلاوه، پیتر به پیشنهاد و اصرار پدر، مطالعه در رشتهی حقوق را نیز در هامبورگ شروع کرد و یک سال بعد و پس از سفر به فرانکفورت، تحصیلات را ادامه داد. دراکر در فرانکفورت توانست شغلی در یک روزنامهی محلی پیدا کند.
روزنامهی Frankfurter General-Anzieger اولین تجربههای روزنامهنگاری پیتر راکر را رقم زد. او در یادداشتهای خود این روزنامه را مشهورترین رسانهی فرانکفورت و یکی از منابع اصلی تبلیغات تعریف کرد. ۱۴ نفر در هیأت تحریریهی روزنامه فعالیت میکردند که در تیراژ حدود نیم میلیون نسخه چاپ میشد. دراکر پس از مدتی بهعنوان یکی از سه ویراستار اصلی روزنامه انتخاب شد.
پیتر دراکر در دوران ویراستاری در فرانکفورت، مسئولیت روابط خارجی و دپارتمانهای اقتصادی را برعهده داشت. مدیریت کل تیم تحریریه برعهدهی اریک دامبروسکی بود و دراکر هم در زمان کمبود نویسنده یا نیروهای دیگر تحریریه، برخی وظاف بخشهای موسیقی و زنان را انجام میداد. در زمان روزنامهنگاری دراکر، رخداد مهم سقوط جمهوری ویمار و به قدرت رسیدن حزب سوسیال ناسیونالیست آلمان رخ داد. دراکر برخلاف بسیاری دیگر، از همان ابتدا دربارهی برنامهها و اهداف هیتلر نگران بود.
تحصیلات دراکر در دورهی شبانهی دانشگاه فرانکفورت ادامه پیدا کرد تا اینکه او در سال ۱۹۳۲ موفق به دریافت مدرک دکترا در رشتهی حقوق بینالملل شد. او پس از فارغالتحصیلی دو مقاله در آلمان نوشت که با ممنوعیت و محرومیت ازسوی حزب نازی روبهرو شد. یکی از مقالهها پیرامون فریدریش جولیوس استال، فیلسوف بزرگ آلمانی و دیگری پیرامون زندگی یهودیان در آلمان بود.
با به قدرت رسیدن هیتلر در سال ۱۹۳۳، دراکر آلمان را به مقصد انگلستان ترک کرد و بهعنوان کارآموز در یک شرکت بیمه مشغول به کار شد. او سپس بهعنوان مسئول ارشد اقتصادی در یک بانک خصوصی استخدام شد. دراکر یک سل بعد با دوربس اشمیتز ازدواج کرد که در دانشگاه فرانکفورت با هم آشنا شده بودند.
از رخدادهای مهم زندگی دراکر در سالهای ابتدایی حضور در انگلستان میتوان به شرکت در کلاسی با تدریس اقتصاددان بزرگ، جان مینارد کینز، اشاره کرد که تأثیر عمیقی روی پیتر گذاشت. دراکر میگوید رفتار و تحلیلهای کینز و اقتصاددانهای دیگر حاضر در دوره نشان میداد که آنها علاقهمند به تحلیل رفتارهای گروهی جامعه در تقابل با اقتصاد هستند. ازطرفی خود او تحلیل فرد به فرد اجتماع را در نتیجهگیریهای اقتصادی مهمتر میدانست.
دراکر پس از به قدرت رسیدن حزب نازی، شروع به ثبت و تحلیل تجربههای خود در آلمان کرده بود. او اولین نوشتهی خود را در این موضوع در سال ۱۹۳۶ و توسط یک ناشر ساکن در وین منتشر کرد. سه سال بعد، نسخهی انگلیسی تحلیلهای دراکر بهنام The End of Economic Man منتشر شد. پیشبینیها و تحلیلهای دراکر، استقبال زیادی را ازسوی منتقدان و کارشناسان دریافت کرد و وینستون چرچیل هم اثر او را ستود. حتی هایک نیز در یکی از کتابهای بعدی خود اشارهای به تحلیلهای دراکر کرد.
پیتر دراکر در سال ۱۹۳۷ به آمریکا رفت. او ابتدا بهعنوان روزنامهنگار مستقل برای هارپر و سپس برای واشینگتن پست و فایننشال تایمز فعالیت میکرد. اندیشمند اتریشی که در ابتدای دههی ۴۰ زندگی قرار داشت، تدریس در علوم سیاسی و فلسفه را نیز در کالج بنینگتون ورمونت شروع کرد. او همچنین بهعنوان استاد نیمهوقت اقتصاد در کالج سارا لارنس نیویورک مشغول به کار شد.
فعالیت دراکر در آمریکا، علاوه بر روزنامهنگاری و تدریس، شامل مشاورهی مدیریت نیز میشد. او در سال ۱۹۴۲ کتابی بهنام The Future of Industrial Man منتشر کرد که توسعهی اجتماع را در قرن بیستم مورد بررسی قرار میداد. دراکر در کتاب خود به این نتیجه رسیده بود که جامعهی دولتهای صنعتی درحال تبدیل شدن به جامعهای از سازمانها است. او علاقهی شدیدی هم به جنبههای سیاسی مسئله داشت، چون از نظر او، مدیران سازمانهای بزرگ، قدرتهای اجتماعی هم داشتند که تنظیمگری و هدایت نمیشد.
سازمانهای بسیار بزرگ اقتصادی و صنعتی، مفاهیم تازهای در دنیای کسبوکار قرن بیستم بودند که توجه دراکر را به خود جلب کردند. او با کتاب خود به شهرت زیادی در بررسی چنین سازمانهایی رسیده بود و درنتیجه مدیران جنرال موتورز او را دعوت به فعالیت در شرکت کردند. جنرال موتورز در دهههای میانی قرن بیستم بهعنوان بزرگترین سازمان و مجموعهی کسبوکاری شناخته میشد.
مسئولیت دراکر در جنرال موتورز، تحلیل علمی و اجتماعی مدیریت در آن سازمان بود. او به مدت دو سال در تمامی جلسههای هیئتمدیره و دیگر رخدادهای مهم شرکت حضور داشت و تحلیلی از روندهای تولید و تصمیمگیری در آن سازمان انجام میداد. فعالیت دراکر در جنرال موتورز شامل مصاحبههای متعدد با مدیران و کارمندان ارشد و حتی کارگران ساده میشد.
نتیجهی تحلیلهای دراکر از فعالیتهای تصمیمگیری و مدیریت و تولید در جترال موتورز در سال ۱۹۴۶ در کتابی بهنام Concept of Corporation چاپ شد. کتاب او بهنوعی پایههای مدیریت را بهعنوان یک مفهوم علمی شکل داد.
انتشار کتاب دراکر با موضوع مدیریت در جنرال موتورز، او را به شهرتی مثالزدنی در میان فعالان دنیای کسبوکار رساند. از آن به بعد شرکتهای بزرگی همچون جنرال موتورز، کوکا کولا، سیتی، IBM و اینتل از دراکر دعوت کردند تا در فعالیتهای مدیریتی به آنها مشاوره بدهد. بهعلاوه بسیاری سازمانهای بزرگ دولتی و غیردولتی در داخل و خارج از آمریکا نیز دراکر را بهعنوان مشاور مدیریت انتخاب میکردند.
دوران مشاورهی دراکر در نیمهی دوم قرن بیستم، با آشنایی و همکاری با بزرگان اقتصاد آمریکا همراه بود. او با آلفرد اسلون، اولین مدیرکل جنرال موتورز و چارلز ای ویلسون ارتباط نزدیکی داشت که برای اولینبار، کمکهزینههای بازنشستگی را بهعنوان سیاستی مرسوم در جنرال موتورز پیاده کرد. از بزرگان دیگر دنیای صنعت میتوان به جک ولش از جنرال الکتریک و اندرو گروو از اینتل اشاره کرد که از مشاورهها و مصاحبت با دراکر بهره میبردند.
پیتر دراکر در سال ۱۹۵۰ عضور هیئتعلمی دانشگاه نیویورک شد و بهعنوان استاد تمام مدیریت، به تدریس ادامه داد. او بهمدت ۲۱ سال در دانشگاه نیویورک تدریس کرد. از کتابهای مهم دراکر در دههی ۱۹۵۰ میتوان به The Practice of Management اشاره کرد. کتاب او بهعنوان اولین نوشتهای شناخته میشود که هنر و علم مدیریت یک سازمان بهصورت المانی واحد را شرح میدهد. پیش از آن، کتابهای متعدد، مفاهیم گوناگون سازمان مانند بخشهای مالی و مدیریت منابع انسانی را بهصورت مجزا تحلیل میکردند. او در سال ۱۹۵۹ نیز مفهوم دانشورزی را مطرح کرد که توجه بسیاری از اندیشمندان مدیریت را بههمراه داشت.
برنامههای مشاورهای دراکر در گروههای کسبکاری، شهرت افسانهای داشت. او دانشی کامل از تاریخ داشت و با استفاده از همان، مسائل ساختارهای سازمانی و استراتژیهای کسبوکار را با چشماندازی اقتصادی-تاریخی بررسی میکرد. دراکر در مشاورههای خود مانند تدریس و کتابهایش عمل میکرد و تنها متمرکز بر مفاهیم و آموزههای صرفا علمی نبود. ساختارهای ادبی و تاریخی و حتی گفتههایی از هنری جیمز و جین آستن هم در جلسههای مشاورهی دراکر مطرح میشدند. داستانگویی و نقل حکایت از تاریخ هم بخش مهمی از مشاورههای دراکر را تشکیل میداد که بعدا برخی انتقادها را پیرامون ناصحیح بودن ادعاهای تاریخیاش بههمراه داشت.
دراکر اعتقاد داشت مدیریت محدود به ساختارهای کسبوکاری نیست، بلکه ارگانی اساسی از تمامی مؤسسههای فعال در جوامع مدرن است. او در کنار فعالیتهای مشاورهای اصلی خود، از سازمانهای غیرانتفاعی هم حمایت میکرد و مشاورههای رایگانی به آنها میداد. از میان مهمترین سازمانهای غیرانتفاعی میتوان به CARE و Salvation Army و American Red Cross اشاره کرد که از مشاورههای دراکر بهره میبردند.
دانشگاه نیویورک، بزرگترین جایزهی افتخاری خود را موسوم به Presidential Citation در ابتدایی دههی ۱۹۶۰ به پیتر دراکر اهدا کرد. او در سال ۱۹۶۶ کتاب ماندگار خود را بهنام The Effective Executive به چاپ رساند. دو سال بعد، کتابی بهنام The Age of Discontinuity توسط دراکر چاپ شد که بهنوعی آیندهی دنیای اینترنت و تأثیر دسترسی به اطلاعات سریع و ارزان را پیشبینی میکرد.
پیتر دراکر در سال ۱۹۷۳ کتابی چاپ کرد که نسلهای متعدد مدیران و تصمیمگیران دنیای کسبوکار آن را بهعنوان الگویی برای رفتارها و تصمیمگیریهای خود به کار گرفتند. Management: Tasks, Responsibilities, Practices نام کتاب ماندگار دراکر بود که علاوه بر مدیران صنعت، مدیران سازمانهای غیرانتفاعی و سیاستمداران نیز آن را راهنمایی کاربردی میدانستند. دراکر در سال ۱۹۷۱ بهعنوان استاد علوم اجتماعی و مدیریت در دانشکدهی کلرمونت مشغول به کار شد. والاستریت ژورنال نیز در آن زمان میزبان دراکر شد که تا ۲۰ سال بعد، بهعنوان یکی از ستوننویسهای اصلی در آن روزنامه فعالیت کرد.
دههی ۱۹۸۰ برای دراکر با شهرت و اعتبار هرچه بیشتر در سطح جهانی همراه بود. در سال ۱۹۸۷، دانشکدهی کلرمونت به مرکز آموزش مدیریت دراکر تغییر نام داد. پدر مدیریت مدرن در آن دهه، هشت کتاب دیگر چاپ کرد و فعالیتهای مشاورهای و تدریس خود را نیز باجدیت انجام میداد. مدیریت بخشهای اجتماعی، یکی از موضوعات موردعلاقهی همیشگی دراکر بود. او در سال ۱۹۸۹ مجموعهای صوتی بهنام The Nonprofit Drucker و با همین موضوع منتشر کرد.
بنیاد دراکر با فعالیت متمرکز بر مدیریت غیرانتفاعی در سال ۱۹۹۰ راهاندازی شد. او در دههی پایانی قرن بیستم سخنرانیهای متعددی را در دانشکدهی کسبوکار هاروارد انجام داد. مجلهی فوربز در سال ۱۹۹۸ نسخهای را با عکس دراکر روی جلد منتشر کرد و او را «هنوز جوانترین ذهن» نامید.
آخرین دورهی تدریس دراکر در دانشگاه، در بهار سال ۲۰۰۲ برگزار شد. البته او در سالهای بعد برخی دورههای کوتاهمدت را نیز برگزار میکرد. در تابستان همان سال، مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا بهعنوان بالاترین مدال افتحار اجتماعی به دراکر اهدا شد. پیتر دراکر در ۱۱ نوامبر ۲۰۰۵ و هشت روز قبل از تولد ۹۶ سالی از دنیا رفت.
پیتر دراکر در دوران فعالیت خود، نظریههای متعددی را ازطریق دورههای آموزشی و کتابهای خود به دنیای مدیریت و کسبوکار معرفی کرد. ایدههایی که او مطرح میکرد، پایههای بسیاری از حرکتهای مدرن دنیای امروز را شکل داد و برخی از آنها بهعنوان پیشبینیهای مهم قرن بیستم شناخته میشوند.
سادهسازی و ازبینبردن تمرکز یکی از مفاهیمی بود که دراکر در توسعهی آن نقش داشت. او مدل فرماندهی و کنترل را برای کسبوکارها مفید نمیدانست و اعتقاد داشت ساختارهای مدیریتی باید غیرمتمرکز شوند. فعالیت در کنار سازمانهای بزرگ، دراکر را به درکی مناسب از نحوهی کارکرد و مدیریت آنها رسانده بود. او میگفت بسیاری از سازمانهای بزرگ، محصولات بیشازحد و خارج از توانایی خود تولید کرده و حتی کارمندان و کارگرانی استخدام میکنند که نیازی به آنها ندارند. بهعلاوه سازمانها با توهم توسعه، به بخشهای اقتصادی نامرتبط وارد میشوند که سوددهی زیادی بههمراه نخواهد داشت.
از پیشبینیهای مهم دراکر میتوان به از بین رفتن مفهوم کارگران یقهآبی اشاره کرد که به کارگران بدون مهارت گفته میشد. امروز صنعت خودروسازی آمریکا نشان میدهد که پیشبینی دراکر صحیح بوده است. بهعلاوه پدر مدیریت مدرن، مفهوم برونسپاری را نیز پایهگذاری کرد که در پی اعتقاد به تمرکززدایی مطرح شد. دراکر اعتقاد داشت برخی فعالیتهای سازمانی که خارج از تمرکز اصلی هستند، باید به شرکتهای دیگر واگذار شوند که آن وظایف را بهعنوان تمرکز اصلی انجام میدهند.
همانطور که در داستان زندگی دراکر گفتیم، او اهمیت زیادی به بخش غیرانتفاعی اقتصاد میداد. استاد بزرگ مدیریت، سازمانهای غیرانتفاعی را بازوی سوم (در کنار بخشهای خصوصی و دولتی) میدانست. امروزه سازمانهای مردمنهاد (NGO) نقش مهمی در اقتصاد کشورهای سرتاسر جهان بازی میکنند.
پیتر دراکر از منتقدان جدی مفاهیم اقتصاد خرد بود. او اعتقاد داشت اساتید اقتصاد خرد، جنبههای مهمی از اقتصاد مدرن را نادیده میگیرند. از نظر دراکر، اقتصاد خرد تمرکز زیادی روی قیمت کالاهای تمامشده داشت و ارزش افزودهی آنها را مدنظر قرار نمیداد.
کارگران در نظریهها و آموزههای دراکر نقش مهم و کلیدی داشتند. او احترام و اهمیت بالایی برای فعالان اصلی صنعت داشت و کارمندان را بهجای هزینه، دارایی و سرمایه میدانست. دراکر اعتقاد داشت کارگرانی که با دانشورزی فعالیت میکنند، المانهای کلیدی اقتصاد مدرن هستند. ساختار مدیریت چندکاری (هیبرید) از مفاهیمی بود که توسط دراکر توسعه یافت و بهعنوان یکی از اصول کلیدی در نشان دادن ارزش کارگران در سازمان مطرح شد. او اعتقاد داشت نیروی انسانی باارزشترین منبع سازمان محسوب میشود و مدیران علاوه بر آمادهکردن افراد برای انجام وظایف، باید آزادی کامل را نیز برای انجام وظیفه به آنها بدهند.
پیتر دراکر در کتاب «عصر ناپیوستگی» فصلی بهنام «بیماری دولت» دارد که به انتقاد از سازوکارهای مدیریت کلان اشاره میکند. او اعتقاد داشت دولتها دیگر توانایی یا میل به برطرف کردن نیازهای جدید مردم را ندارند که البته این اشکال، بهصورت ذاتی در فرم آنها نیست. بههرحال نظریههای انتقادی او باعث شد تا مفاهیم مدیریت عمومی جدید (NPM) مطرح شوند و در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ به اوج برسند.
رها کردن موفقیتهای گذشته و آماده شدن برای آینده، یکی از مفاهیمی بود که دراکر باجدیت آموزش میداد. او اعتقاد داشت سازمانها باید برنامهای مشخص برای رها شدن از موفقیتهای گذشته داشته باشند تا در زمان مناسب، بیفایده بودن محصول و خدمات موفق خود را پیش از انقراض و جایگزینی توسط رقبای ساختارشکن درک کنند.
پاسخ ها