یکی از روشهای مهم برای تحلیل بازار سهام، روش تحلیل بنیادین است. برای شروع کار باید چه مبانی را بلد باشیم؟ در این مقاله، قصد داریم مبانی مربوط به تحلیل بنیادین را بهصورت خلاصه و ساده آموزش دهیم.
روش تحلیل بنیادین یکی از روشهای مرسوم و بسیار پیچیده برای انتخاب سهم مدنظر است. در این روش، معاملهگر باید به طیف وسیعی از علوم مانند مدیریت مالی، حسابداری، اقتصاد کلان، اقتصاد خرد و... تسلط داشته باشد و علاوهبرآن، بهطور مداوم اخبار و اطلاعات مربوط به بازار را رصد و خود را بهروز کند. در این مطلب، قصد داریم روش تحلیل بنیادین را خلاصه و گذرا به شما آموزش دهیم. بدیهی است که در این مطلب کوتاه، گنجایش ارائهی تمام مطالب وجود ندارد و تنها به اشارهای گذرا بسنده میکنیم؛ اما مطالعهی این مطلب میتواند دید کلی و مناسبی برای شروع معاملهگری و تحلیل بنیادی سهام به خوانندگان ارائه کند.
در روش تجزیهوتحلیل بنیادین، سعی میشود تا با استفاده از اطلاعات گذشته و ترکیبکردن آن با اطلاعات بهروز شرکت درکنار روند و جهت کلی صنعت ارزش ذاتی سهام نماد مدنظر اندازهگیری شود. برای بهدستآوردن اطلاعات گذشتهی شرکت، از صورتهای مالی آن شرکت استفاده میشود. صورتهای مالی گزارشهای دورهای هستند که شرکت موظف است آنها را منتشر کند و دراختیار سرمایهگذاران قرار دهد. درادامه، به بعضی از صورتهای مالی مهم اشاره میکنیم:
ترازنامه یکی از گزارشهای مهمی است که هر شرکت بهصورت دورهای منتشر میکند. این گزارش وضعیت داراییها و بدهیها و حقوق مالکان شرکت را در تاریخی معین نشان میدهد و میتواند اطلاعات مفیدی دربارهی نقدینگی و انعطافپذیری شرکت ارائه دهد. منظور از نقدینگی مدت زمانی است که طول میکشد تا داراییها به وجه نقد تبدیل شود.
در هر ترازنامه دو بخش مهم وجود دارد یا بهبیانبهتر، ترازنامه نشاندهندهی معادلهای است که در یک طرف آن داراییها قرار دارد و در طرف دیگر تساویها و مجموع داراییها و بدهیها و حقوق صاحبان سهام قرار میگیرد. این موضوع بدینمعنا است که همواره دو گروه دربرابر داراییهای شرکت ادعا دارند: ۱. بستانکاران؛ ۲. صاحبان سهام.
الف. انواع داراییها
داراییهای جاری: آن دسته از داراییهایی است که در کمتر از یک سال یا چرخهی کامل عملیات میتوان به وجه نقد تبدیل کرد. ازجمله داراییهای جاری عبارتاند از: وجوه نقد و معادل نقد، سرمایهگذاریهای کوتاهمدت، مطالبات (دریافتنیهای کوتاهمدت) و موجودی کالا (شامل مواد خام و کالای در جریان ساخت و کالای ساختهشده).
داراییهای غیر جاری: آن دسته از داراییهایی است که انتظار نمیرود در یک سال یا چرخهی کامل عملیات به وجه نقد تبدیل یا مصرف شود. ازجمله داراییهای غیرجاری عبارتاند از: سرمایهگذاریهای درازمدت، وجوه نگهداریشده برای مصارف خاص، داراییهای ثابت یا مشهود (مانند اموال و ماشین آلات و تجهیزات) و داراییهای نامشهود (مانند حقالامتیاز، علایم تجاری، سرقفلی) اشاره کرد.
بدهیهای جاری: بدهیهایی است که شرکت وظیفه دارد کمتر از یک سال یا چرخهی عملیات آنها را تسویه کند؛ مانند اسناد پرداختنی کوتاهمدت، حسابهای پرداختنی، هزینههای موقت و...
بدهیهای بلندمدت: بدهیهایی است که شرکت بیش از یک سال یا چرخهی عملیات فرصت دارد آنها را تسویه کند؛ مانند اوراق مشارکت، تعهدات بازنشستگی و...
حقوق صاحبان سهام: حقوق صاحبان سهام از دو بخش عمده تشکیل میشود: ۱. سرمایهای است که سهامداران با خود به شرکت آوردهاند. هنگامیکه سهامی میخرید، قیمت برگهی سهم همان سرمایهای است که به شرکت آوردهاید؛س۲. ود انباشتهای است که شرکت سالانه کسب میکند.
یکی دیگر از صورتهای مالی کاربردی در تحلیل بنیادین صورت سود و زیان است. این گزارش نتیجهی عملیات شرکت را در یک دورهی مالی نشان میدهد و مشخص میکند شرکت در یک دورهی فعالیتش چقدر سود یا ضرر کرده است. تحلیلگران ازطریق تحلیل صورت سود و زیان متوجه خواهند شد کدام بخش از عملیات شرکت بیشترین تأثیر را بر سوددهی شرکت میگذارد و دورنمای شرکت در بلندمدت و کوتاهمدت چگونه است.
این گزارش نشان میدهد شرکت در سال وجوه نقد خود را از چه منابعی بهدست آورده و در چه راههایی خرج کرده است. درواقع، این گزارش جزئیات مربوط به داراییهای جاری و بدهیهای جاری است که در ترازنامه میآید. صورت جریانهای نقدی تأثیر مهمی بر میزان ریسک سرمایهگذاری در هر سهم میگذارد.
در تجزیهوتحلیل افقی، وضعیت مالی و عملکرد شرکت در طول زمان بررسی میشود. بدینمنظور یک سال را بهمنزلهی سال پایه تعریف و تغییرات اقلام موجود در ترازنامه و صورت سود و زیان بهصورت درصدی از سال پایه در نظر گرفته میشود. در این روش، هدف این است که تغییرات عمدهی رخداده در صورتهای مالی در طول زمان و تأثیرات آنها بر قیمت سهم را بسنجیم. میتوان این روش را با نسبتهای مالی ترکیب کرد که جلوتر توضیح خواهیم داد تا به درکی عمیقتر دربارهی عملکرد شرکت دست یافت.
در این روش، یکی از عوامل پایهای در صورتهای مالی را بهعنوان ارزش پایه در نظر میگیرند و سایر عوامل را با آن مقایسه میکنند. معمولا در ترازنامه جمع کل داراییها و درصورت سود و زیان، معمولا میزان فروش بهعنوان مهمترین عامل در نظر گرفته میشود و سایر عوامل بهعنوان درصدی از این دو عامل ذکر میشود. هدف از تجزیهوتحلیل عمودی تعیین میزان بهرهوری شرکت و اندازهگیری مهمترین عوامل در هزینهکرد شرکت است. بهعنوان مثال، اگر شرکتی هزینهی زیادی بهعنوان هزینههای غیرعملیاتی صرف کند، مشخص میشود شرکت در این زمینه بهرهوری لازم را ندارد.
در این روش، برای بررسی وضعیت شرکت در زمینههای مختلف ارقام موجود در ترازنامه و صورت سود و زیان را در قالب نسبتهایی محاسبه میکنیم. نسبتهای مالی را میتوان براساس کارکرد آنها طبقهبندی کرد که این طبقهبندی نسبتهای نقدینگی و نسبتهای فعالیت و نسبتهای سودآوری را شامل میشود. تعداد بسیار زیادی از نسبتهای مالی را میتوان از ترازنامه و صورت سود و زیان استخراج کرد که درادامه، به چند نمونه از نسبتهای مهم اشاره میکنیم:
عنوان نسبت | نحوه محاسبه | مفهوم |
---|---|---|
نسبت جاری | تقسیم «دارایی جاری» بر «بدهی جاری» | این نسبت نشاندهندهی توانایی بازپرداخت بدهیهای کوتاهمدت شرکت از محل داراییهای جاری است. بیشتربودن این نسبت نشاندهندهی وضعیت نقدینگی بهتر شرکت است. نسبت جاری معمولا بین یک تا دو وضعیت مطلوب قلمداد میشود. |
نسبت آنی | تقسیم «حاصل کسر موجودی مواد و کالا از دارایی جاری» بر «بدهی جاری» | این نسبت وضعیت نقدینگی شرکت را بهشکلی محافظهکارانهتر از نسبت جاری محاسبه میکند. نسبت آنی بیشتر از یک وضعیت مطلوب قلمداد میشود. |
نسبت دورهی وصول مطالبات | تقسیم «حسابهای دریافتنی * ۳۶۵» بر «فروش نسیه» | این نسبت نشان میدهد بهطور متوسط چند روز طول میکشد تا مطالبات شرکت وصول شود. بیشترشدن نسبت بهمعنای حرکت بهسمت فروش نسیه است که مطلوب نیست. |
دورهی گردش موجودی کالا | تقسیم «متوسط موجودی مواد و کالا * ۳۶۵» بر «بهای تمامشده کالاهای فروشرفته» | این نسبت نشان میدهد که چه مدت طول میکشد تا مواد اولیه به کالا تبدیل و فروخته شود. |
دورهی پرداخت پدهیها | تقسیم «متوسط حسابهای دریافتنی * ۳۶۵» بر «خرید نسیه» | این نسبت نشان میدهد که بهطور متوسط چند روز طول میکشد تا بدهی تأمینکنندگان پرداخت شود. کمشدن نسبت بهمعنای حرکت شرکت بهسمت خرید نقدی است که مطلوب نیست. |
چرخهی عملیاتی | «دورهی گردش کالا» + «دورهی وصول مطالبات» | این نسبت فاصلهی زمانی تبدیل مواد اولیه به وجه نقد را نشان میدهد. |
نسبت گردش دارایی | تقسیم «فروش خالص» بر «متوسط جمع داراییها» | این نسبت بیانگر میزان درآمدزایی داراییها یا بهرهوری بیشتر شرکت است. |
حاشیهی سود خالص | تقسیم «سود خالص» بر «فروش» | این نسبت میزان سودآوری هر واحد از فروش شرکت را نشان میدهد. |
حاشیهی سود عملیاتی | تقسیم «سود عملیاتی» بر «فروش» | این نسبت میزان سودآوری هر واحد از فعالیت عملیاتی شرکت را نشان میدهد. |
بازده حقوق صاحبان سهام | تقسیم «سود خالص» بر «حقوق صاحبان سهام» | این نسبت میزان سود سهامداران در مقابل میزان سرمایهگذاریشان را نشان میدهد. |
بازدهی داراییها | تقسیم «سود خالص» بر «متوسط داراییها» | این نسبت بیانگر توانایی شرکت در استفاده از منابع اقتصادی برای ایجاد درآمد است. |
نسبت تسهیلات به سرمایه | تقسیم «مجموع تسهیلات مالی» بر «حقوق صاحبان سهام + مجموع تسهیلات مالی» | این نسبت نشاندهندهی میزان استفاده از تسهیلات مالی در ساختار سرمایه شرکت است. استفادهی بیشتر از تسهیلات بهمعنای رشد سریعتر، اما ریسک بیشتر است. |
نسبت بدهی | تقسیم «مجموع بدهی» بر «مجموع دارایی» | نشاندهندهی سهمی از منابع اقتصادی است که بهوسیلهی شخصیتهایی بهجز صاحبان سهام تأمین شده است. |
نسبت پوشش بهره | تقسیم «سود عملیاتی» بر «هزینهی بهره» | بیشتربودن این نسبت بهمعنای توانایی بیشتر شرکت در بازپرداخت دیون بانکی است. این نسبت برای بانکها مهم و بر تصمیمگیری آنها در پرداخت وام به شرکت مؤثر است. این نسبت باید بیشتر از یک باشد. |
همانطورکه گفته شد، در تحلیلهای بنیادین نمیتوان فقط به تجزیهوتحلیل صورتهای مالی اکتفا و باید بهطور مداوم سایر عوامل تأثیرگذار بر صنعت و اقتصاد را نیز رصد کرد و تأثیر آن را بر قیمت سهم سنجید. بهعنوان مثال، افزایش قیمت جهانی مس میتواند بر محصولات شرکتهایی تأثیرگذار باشد که بهنوعی با این فلز سروکار دارند یا محدودیتهای تجاری میتواند باعث کاهش سوددهی شرکت شود. تحلیلگر باید بهطور مداوم اطلاعات خود را بهروز نگه دارد و به عوامل تأثیرگذار بر قیمت سهام اشراف کامل داشته باشد.
عوامل تأثیرگذار بر قیمت سهام را میتوان به دو دسته عوامل کلان و خرد و عوامل مرتبط با صنعت تقسیم کرد:
این عوامل کاملا از اختیار شرکتها خارج هستند؛ اما ارزش سهام شرکتها را تحت تأثیر قرار میدهند.
وضعیت سیاسی و اقتصادی: تنشهای سیاسی یا بیثباتی اقتصادی میتواند بر ارزش سهام شرکتها تأثیرگذار باشد.
سیاستهای کلان پولی و مالی و ارزی: یکی دیگر از عوامل مهمی که میتواند روی روند فعالیت و سودآوری و درنتیجه قیمت سهام تأثیرگذار باشد، سیاستهای پولی و مالی دولت است. بهعنوان مثال، اگر شرکتی صادرکنندهی محصولاتی باشد، درصورت افزایش قیمت ارز سودآوری آن شرکت افزایش پیدا میکند؛ اما اگر شرکتی قسمت عمده از مواد اولیه خود را وارد کند، با افزایش قیمت ارز سودآوری شرکت و درنتیجه قیمت سهام آن کاهش پیدا میکند.
بودجهی سالانهی کشور: بودجهی سالانه کشور جهت کلی حرکت دولت در اقتصاد را نشان میدهد. بهعنوان مثال، اگر دولت در بودجهی سال آینده خود برنامهی گستردهای برای توسعهی صنعت پتروشیمی در نظر گرفته باشد، طبیعتا شرکتهای فعال در این صنعت تحتتأثیر برنامههای دولت، رشد خوبی خواهند کرد.
قوانین و مقررات: قوانینی که در اقتصاد کشور وضع میشوند، تأثیر بسزایی بر قیمت سهام میگذارند. بهعنوان مثال، اگر دولت برای واردات محصولات لبنی تعرفه قرار دهد، شرکتهای تولیدکنندهی آن محصول با افزایش سودآوری و درنتیجه افزایش قیمت سهام مواجه خواهند شد. همچنین، اگر دولت برای صادرات محصولاتی تعرفه قرار دهد، صادرکنندگان آن محصول احتمالا با کاهش سودآوری و درنتیجه کاهش قیمت سهام مواجه خواهند شد.
این دسته از عوامل نیز کاملا از اختیار شرکتها خارج هستند؛ اما شرکت میتواند بهطورت غیرمستقیم بر آنها تأثیر بگذارد:
نحوهی قیمتگذاری محصولات: تصور کنید نه دولتها، بلکه عرضه و تقاضا در بازار محصولات شرکتهای خودروسازی را قیمتگذاری میکردند. آیا بازهم میزان سودآوری این شرکتها مانند امروز بود؟ اینکه چه سازوکاری قیمتهای محصول را مشخص میکند، ازجمله عواملی است که میتواند بر قیمت سهام تأثیر بگذارد.
میزان عرضه و تقاضا برای محصول: میزان عرضه و تقاضا یکی از عوامل مهم برای سودآوری شرکت است. بهعنوان مثال، هنگامیکه صنعت ساختمانسازی رونق میگیرد، تقاضا برای محصولات ساختمانی ازجمله سیمان افزایش پیدا میکند و این امر موجب افزایش ارزش سهام شرکتهای سیمانی میشود.
رقابتی یا انحصاری بودن صنعت: انحصاریبودن صنعت ارتباط مستقیمی ببا میزان سودآوری آن شرکت دارد. البته باید این نکته را بهخاطر داشت که انحصار فقط بهمعنای بستهبودن اقتصاد نیست؛ زیرا بسیاری از شرکتها در بازارهای آزاد نیز بهصورت انحصاری فعالیت میکنند. بهعنوان مثال، محصولات اپل را میتوان نمونهای از انحصار در بازار آزاد نام برد و ارزش چشمگیر این برند نیز بهدلیل همین انحصاری است که ایجاد کرده.
حجم سرمایهگذاری در صنعت: هرچه سرمایهگذاری در صنعت بیشتر باشد، نشاندهندهی این نکته است که دولت و بخش خصوصی آیندهی روشنی برای آن صنعت متصور هستند.
وضعیت صنایع مرتبط: یکی از عوامل تأثیرگذار بر قیمت سهام شرکت، وضعیت صنایع مرتبط با آن صنعت است. بهعنوان مثال، صنعت فولاد ارتباط مستقیمی با صنعت خودروسازی و صنعت استخراج سنگآهن دارد؛ چراکه از یک سو مواد اولیه صنایع فولاد از معادن سنگآهن استخراج میشود و از سوی دیگر محصولات این صنعت در خودروسازی بهکار میرود. پس رکود در هریک از این سه صنعت موجب تأثیرگذاری بر دیگری میشود.
تحولات فناوری: هرچه سرعت تغییر فناوری در صنعت بیشتر باشد، از یک طرف سودآوری آن صنعت نیز افزایش پیدا میکند و از طرف دیگر ریسک سرمایهگذاری روی آن صنعت نیز بهتبعش زیاد خواهد شد.
برخلاف دو دستهی قبل، عوامل خُرد آن دسته از عواملی هستند که مستقیما به خود شرکت مرتبط است:
میزان سودآوری و ثبات شرکت: هرچه شرکت در سالیان متمادی سودآوری مقبولتر و باثباتتری از خود نشان داده باشد، قیمت سهام آن بیشتر خواهد بود. سرمایهگذاران اعتماد کمی به شرکتهایی میکنند که چند سال زیانده و چند سال سودده هستند.
میزان شناوری سهم: میزان شناوری سهم آن بخش از کل سهام است که شخصیتهای حقیقی دادوستد میکنند. شناوری زیاد برای سهم چند مزیت مثبت دارد: ۱. نقدشوندگی سهام را افزایش میدهد؛ چراکه هروقت افراد خواستار فروش سهم باشند، فردی پیدا خواهد شد که سهم را از آنها بخرد؛ ۲. امکان دستکاری عدهای خاص (سفتهبازها) در قیمت سهم کاهش مییابد.
وضعیت داراییها و بدهیها: هرچه شرکت از نظر بدهی و نسبت دارایی به بدهی وضع بهتری داشته باشد، قطعا برای سرمایهگذاری مناسبتر است و احتمال ورشکستگی آن کاهش مییابد.
طرحهای توسعه شرکت: شرکتهایی که طرحهای توسعهای عظیم در دستورکار دارند، معمولا سهامشان ارزش بیشتری خواهد داشت. البته باید توجه کرد طرحهای توسعهای به یک میزان در سودآوری شرکت تأثیر نمیگذارند. بهعنوان مثال، سهام شرکتی که قصد دارد ماشینآلات فرسودهی خود را تعویض کند، درمقایسهبا سهام شرکتی که قصد دارد خطتولید جدیدی راهاندازی کند، از افزایش قیمت کمتری سود میبرد.
ترکیب سهامداران: وجود برخی نهادها و سازمانهای بزرگ بهمثابهی سهامداران عمده در شرکت، ویژگی مثبت آن شرکت محسوب میشوند؛ زیرا این سهامداران در موقعیتهای خاص میتوانند مانع افت قیمت سهام شوند. البته وجود چنین سهامدارانی لزوما بهمعنی حمایت آنان نیست و باید پیشینهی آنها در این زمینه بررسی شود.
نحوهی ارزیابی شرکتهای مختلف با یکدیگر متفاوت است که درادامه، بهطور خلاصه توضیح داده میشود:
شرکتهای تولیدی: نحوهی ارزیابی شرکتهای تولیدی برمبنای میزان و حجم تولید، میزان فروش، هزینههای تولید و فروش، قیمت محصولات و مواد اولیه و... تعیین میشود. تغییر در هریک از این عوامل روی سودآوری شرکت و درنتیجه قیمت سهام تأثیرگذار است.
شرکتهای سرمایهگذاری: این شرکتها به دو شیوه ارزیابی میشوند: ۱. تحلیل و ارزیابی سبد سهام شرکت: یعنی اینکه شرکت چه سهامی خریده و این سهام تاکنون چقدر سودآوری داشته است؛ ۲. سوددهی شرکت: در این روش بدون توجه به سایر عوامل، تنها سود شرکت در سالهای گذشته و نیز پیشبینی سودآوری شرکت در زمان حال ارزیابی میشوند.
شرکتهای ساختمانی: نکاتی که باید دربارهی این شرکتها در نظر گرفت، بهای تمامشده پروژههای تکمیلشده و آماده برای فروش و قیمت فروش این پروژهها است. هرچه این دو مقدار از یکدیگر فاصله داشته باشند، نشاندهندهی حاشیهی سود بیشتر و سوددهی بیشتر برای شرکت است.
شرکتهای پیمانکاری: ارزیابی این شرکتها پیچیدگی خاص خود را دارد؛ چراکه در این شرکتها محصولی تولید نمیشود که بتوان براساس آن محصول فعالیت شرکت را بررسی کرد. بهترین راه برای بررسی شرکتهای پیمانکاری، چشمانداز صنعتی است که در آن فعالیت میکنند. اگر شرکت در صنعت ساختمانسازی فعالیت میکند و چشمانداز مثبتی برای این صنعت متصور هستیم؛ پس میتوان امیدوار بود شرکت رشد مطلوبی کرده است.
بانکها و سایر واسطههای مالی: مهمترین عامل برای سودآوری بانکها تفاوت سود سپردههایی است که دریافت میکنند و سود تسهیلاتی است که پرداخت میکنند؛ اما در کشور ما، ازآنجاکه سود سپرده و سود تسهیلات تمام بانکها با یکدیگر برابر است، حجم سپردهها عامل مهمی است که میزان سودآوری بانکها را مشخص میکند. همچنین، سایر سرمایهگذاریهای بانکها نیز باید در کانون توجه قرار گیرد.
واسطههای مالی نیز ماهیتی مانند بانکها دارند. در این شرکتها نیز، سود وامهایی که دریافت و سود تسهیلاتی که پرداخت میکنند، تعیینکنندهی میزان سودآوری شرکت است. نکتهی دیگر در ارزیابی این شرکتها نوع صنعتی است که در آن فعالیت میکنند و سهامداران عمدهی این شرکتها است. بهعنوان مثال، شرکتهای لیزینگی که تحت مالکیت بانکها هستند، بیشتر از شرکتهای خصوصی منابع مالی دراختیار دارند.
تحلیل بنیادین هر سهم به دانشی وسیع و بینشی عمیق نیاز دارد. همچنین، فرد باید دقت و تلاشی بسیار زیاد بهخرج دهد تا بتواند تحلیلی دقیق از روند و آیندهی سهم ارائه بدهد. آنچه در این مطلب گفته شد، تنها مبانی و پایههای بحث تحلیل بنیادین است و کسانی که تمایل دارند وارد عرصهی خرید و فروش سهام شوند، باید در این زمینه بسیار مطالعه و همواره خود را با شیوههای جدید بهروز کنند.
پاسخ ها