گزیده سخنان کوتاه امام علی
**************************
منبع:نهج البلاغه
مترجم:محمد دشتی
قسمت:حکمت ها
**************************
نکته: سعی کرده ام سخنانی را جمع اوری کنم که در زندگی روزمره و تصمیمات ما به کار آید
فرهنگی/اجتماعی/اخلاقی/اعتقادی/سیاسی
**************************
1
در فتنه ها، چونان شتر دو ساله باش، نه پشتى دارد كه سوارى دهد، و نه پستانى تا او را بدوشند.
2
آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
3
سينه خردمند صندوق راز اوست، و خوشرويى وسيله دوست يابى، و شكيبايى، گورستان پوشاننده عيب هاست
4
با مردم آنگونه معاشرت كنيد، كه اگر مرديد بر شما اشك ريزند، و اگر زنده مانديد، با اشتياق سوى شما آيند.
5
اگر بر دشمنت دست يافتى، بخشيدن او را شكرانه پيروزى قرار ده.
6
ناتوان ترين مردم كسى است كه در دوست يابى ناتوان است، و از او ناتوان تر آن كه دوستان خود را از دست بدهد.
7
ترس با نااميدى، و شرم با محروميّت همراه است، و فرصت ها چون ابرها مى گذرند، پس فرصت هاى نيك را غنيمت شماريد.
8
كسى كه كردارش او را به جايى نرساند، افتخارات خاندانش او را به جايى نخواهد رسانيد
9
برترين زهد، پنهان داشتن زهد است.
10
نيكوكار، از كار نيك بهتر و بدكار از كار بد بدتر است.
11
بخشنده باش امّا زياده روى نكن، در زندگى حسابگر باش امّا سخت گير مباش.
12
قلب احمق در دهان او، و زبان عاقل در قلب او قرار دارد.
13
از يورش بزرگوار به هنگام گرسنگى، و از تهاجم انسان پست به هنگام سيرى، بپرهيز.
14
عيب تو تا آن گاه كه روزگار با تو هماهنگ باشد، پنهان است.
15
دل هاى مردم گريزان است، به كسى روى آورند كه خوشرويى كند.
16
سزاوارترين مردم به عفو كردن، تواناترينشان به هنگام كيفر دادن است.
17
هيچ ثروتى چون عقل، و هيچ فقرى چون نادانى نيست. هيچ ارثى چون ادب ، و هيچ پشتيبانى چون مشورت نيست.
18
زبان تربيت نشده، درنده اى است كه اگر رهايش كنى مى گزد.
19
نادان را يا تندرو يا كند رو مى بينى.
20
چون عقل كامل گردد، سخن اندك شود.
21
حكمت را هر كجا كه باشد، فراگير، گاهى حكمت در سينه منافق است و بى تابى كند تا بيرون آمده و با همدمانش در سينه مؤمن آرام گيرد.
22
حكمت گمشده مؤمن است، حكمت را فراگير هر چند از منافقان باشد.
23
كسى كه از گفتن «نمى دانم» روى گردان است، به هلاكت و نابودى مى رسد.
24
همانا اين دل ها همانند بدن ها افسرده مى شوند، پس براى شادابى دلها، سخنان زيباى حكمت آميز را بجوييد.
25
چه بسا دانشمندى كه جهلش او را از پاى در آورد و دانش او همراهش باشد امّا سودى به حال او نداشته باشد.
26
دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند: دوست افراط كننده، و دشمن دشنام دهنده.
27
از دست دادن فرصت، اندوهبار است.
28
دنياى حرام چون مار سمّى است، پوست آن نرم ولى سمّ كشنده در درون دارد، نادان فريب خورده به آن مى گرايد، و هوشمند عاقل از آن دورى گزيند.
29
دنيا گذرگاه عبور است، نه جاى ماندن، و مردم در آن دو دسته اند: يكى آن كه خود را فروخت و به تباهى كشاند، و ديگرى آن كه خود را خريد و آزاد كرد.
30
دوست، دوست نيست مگر آن كه حقوق برادرش را در سه جايگاه نگهبان باشد: در روزگار گرفتارى، آن هنگام كه حضور ندارد، و پس از مرگ.
31
آن كه ميانه روى كند تهيدست نخواهد شد
32
اندك بودن تعداد زن و فرزند يكى از دو آسايش است.
33
دوستى كردن نيمى از خردمندى است.
34
اندوه خوردن، نيمى از پيرى است.
35
بسا روزه دارى كه بهره اى جز گرسنگى و تشنگى از روزه دارى خود ندارد، و بسا شب زنده دارى كه از شب زنده دارى چيزى جز رنج و بى خوابى به دست نياورد خوشا خواب زيركان، و افطارشان.
36
نابود شد كسى كه ارزش خود را ندانست.
37
عهد و پيمان ها را پاس داريد به خصوص با وفاداران.
38
هر كس خود رأى شد به هلاكت رسيد، و هر كس با ديگران مشورت كرد، در عقل هاى آنان شريك شد.
39
فقر مرگ بزرگ است
40
رعايت حق كسى كه او حقش را محترم نمى شمارد نوعى بردگى است.
41
آن كس كه از افكار و آراء گوناگون استقبال كند، صحيح را از خطا خوب شناسد.
42
هنگامى كه از چيزى مى ترسى، خود را در آن بيفكن، زيرا گاهى ترسيدن از چيزى، از خود آن سخت تر است.
43
بدكار را با پاداش دادن به نيكوكار آزار ده.
44
لجاجت تدبير را سست مى كند.
45
حاصل كوتاهى، پشيمانى، و حاصل دورانديشى، سلامت است.
46
آنجا كه بايد سخن درست گفت، در خاموشى خيرى نيست، چنانكه در سخن نا آگاهانه نيز خيرى نخواهد بود.
47
آغاز كننده ستم، در قيامت انگشت به دندان مى گزد.
48
هر كس كه با حق در آويزد نابود مى گردد.
49
كسى كه درخت شخصيّت او نرم و بى عيب باشد، شاخ و برگش فراوان است.
50
در دگرگونى روزگار، گوهر شخصيّت مردان شناخته مى شود
51
حسادت بر دوست، از آفات دوستى است.
52
بدترين توشه براى قيامت، ستم بر بندگان است.
53
خود را به بى خبرى نماياندن از بهترين كارهاى بزرگواران است
54
آن كس كه لباس حياء بپوشد، كسى عيب او را نبيند.
55
شگفتا كه حسودان از سلامتى خود غافل مانده اند
56
ايمان، بر شناخت با قلب، اقرار با زبان، و عمل با اعضاء و جوارح استوار است.
57
روزى كه ستمديده از ستمكار انتقام كشد، سخت تر از روزى است كه ستمكار بر او ستم روا مى داشت.
58
از خدا بترس هر چند اندك، و ميان خود و خدا پرده اى قرار ده هر چند نازك
59
اى فرزند آدم خودت وصىّ مال خويش باش، امروز به گونه اى عمل كن كه دوست دارى پس از مرگت عمل كنند.
60
تندخويى بى مورد نوعى ديوانگى است، زيرا كه تندخو پشيمان مى شود، و اگر پشيمان نشد پس ديوانگى او پايدار است.
61
وفادارى با خيانتكاران نزد خدا نوعى خيانت، و خيانت به خيانتكاران نزد خدا وفادارى است.
62
در دوستى با دوست مدارا كن، شايد روزى دشمن تو گردد، و در دشمنى با دشمن نيز مدارا كن، زيرا شايد روزى دوست تو گردد.
63
علم خود را نادانى، و يقين خود را شك و ترديد مپنداريد، پس هر گاه دانستيد عمل كنيد، و چون به يقين رسيديد اقدام كنيد.
64
كار اندكى كه ادامه يابد، از كار بسيارى كه از آن به ستوه آيى اميدوار كننده تر است
65
انديشيدن همانند ديدن نيست، زيرا گاهى چشم ها دروغ مى نماياند، امّا آن كس كه از عقل نصيحت خواهد به او خيانت نمى كند.
66
ميان شما و پندپذيرى، پرده اى از غرور و خودخواهى وجود دارد.
67
جاهلان شما پر تلاش، و آگاهان شما تن پرور و كوتاهى ورزند.
68
هر گاه خدا بخواهد بنده اى را خوار كند، دانش را از او دور سازد.
69
اگر خدا بر گناهان وعده عذاب هم نمى داد، لازم بود به خاطر سپاسگزارى از نعمت هايش نافرمانى نشود.
70
همنشين بى خرد مباش، كه كار زشت خود را زيبا جلوه داده، دوست دارد تو همانند او باشى.
71
دوستان تو سه گروهند، و دشمنان تو نيز سه دسته اند، امّا دوستانت: دوست تو و دوست دوست تو، و دشمن دشمن تو است، و امّا دشمنانت، پس دشمن تو، و دشمن دوست تو، و دوست دشمن تو است.
72
عبرت ها چقدر فراوانند و عبرت پذيران چه اندك
73
فرستاده تو بيانگر ميزان عقل تو، و نامه تو گوياترين سخنگوى تو است.
74
دل ها را روى آوردن و نشاط، و پشت كردن و فرارى است، پس آنگاه كه نشاط دارند آن را بر انجام مستحبّات واداريد، و آنگاه كه پشت كرده بى نشاط است، به انجام واجبات قناعت كنيد.
75
و درود خدا بر او، فرمود: (به پسرش محمد حنفيّه سفارش كرد) اى فرزند من از تهيدستى بر تو هراسناكم، از فقر به خدا پناه ببر، كه همانا فقر، دين انسان را ناقص، و عقل را سرگردان، و عامل دشمنى است.
76
براى فهميدن بپرس، نه براى آزار دادن، كه نادان آموزش گيرنده، همانند داناست، و همانا داناى بى انصاف چون نادان بهانه جو است.
77
بى نيازى از عذر خواهى، گرامى تر از عذر راستين است.
78
براى هر كسى در مال او دو شريك است: وارث، و حوادث.
79
پاكدامنى زيور تهيدستى، و شكرگزارى زيور بى نيازى (ثروتمندى) است.
80
شايسته نيست به سخنى كه از دهان كسى خارج شد، گمان بد ببرى، چرا كه براى آن برداشت نيكويى مى توان داشت.
81
انديشه، آيينه اى شفّاف و عبرت از حوادث، بيم دهنده اى خير انديش است، و تو را در ادب كردن نفس همان بس كه از آنچه انجام دادنش را براى ديگران نمى پسندى بپرهيزى.
82
علم و عمل پيوندى نزديك دارند
83
حق سنگين امّا گواراست، و باطل، سبك امّا كشنده.
84
چه بسيار كسانى كه در آغاز روز بودند و به شامگاه نرسيدند، و چه بسيار كسانى كه در آغاز شب بر او حسد مى بردند و در پايان شب عزاداران به سوگشان نشستند.
85
سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشى، و چون گفتى، تو در بند آنى، پس زبانت را نگهدار چنانكه طلا و نقره خود را نگه مى دارى، زيرا چه بسا سخنى كه نعمتى را طرد يا نعمتى را جلب كرد.
86
جوينده چيزى يا به آن يا به برخى از آن، خواهد رسيد.
87
آگاه باشيد كه فقر نوعى بلا است. و سخت تر از تنگدستى بيمارى تن و سخت تر از بيمارى تن، بيمارى قلب است، آگاه باشيد كه همانا عامل تندرستى تن، تقواى دل است.
89
خردمند را نشايد جز آن كه در پى سه چيز حركت كند: كسب حلال براى تأمين زندگى، يا گام نهادن در راه آخرت، يا به دست آوردن لذّت هاى حلال.
90
مؤمن بايد شبانه روز خود را به سه قسم تقسيم كند، زمانى براى نيايش و عبادت پروردگار، و زمانى براى تأمين هزينه زندگى، و زمانى براى واداشتن نفس به لذّت هايى كه حلال و مايه زيبايى است.
91
سخن بگوييد تا شناخته شويد، زيرا كه انسان در زير زبان خود پنهان است.
92
بسا سخن كه از حمله مسلّحانه كارگرتر است
93
هماهنگى در اخلاق و رسوم مردم، ايمن ماندن از دشمنى و كينه هاى آنان است
94
هر كس با حق در افتاد نابود شد
95
در تربيت خويش تو را بس كه از آنچه بر ديگران نمى پسندى دورى كنى
96
در مصيبت ها يا چون آزادگان بايد شكيبا بود، و يا چون ابلهان خود را به فراموشى زد
97
بيچاره فرزند آدم اجلش پنهان، بيمارى هايش پوشيده، اعمالش همه نوشته شده، پشّه اى او را آزار مى دهد، جرعه اى گلو گيرش شده او را از پاى در آورد، و عرق كردنى او را بد بو سازد.
98
عقل تو را كفايت كند كه راه گمراهى را از رستگارى نشانت دهد.
99
كسى كه نهان خود را اصلاح كند، خدا آشكار او را نيكو گرداند، و كسى كه براى دين خود كار كند، خدا دنياى او را كفايت فرمايد، و كسى كه ميان خود و خدا را نيكو گرداند، خدا ميان او و مردم را اصلاح خواهد كرد.
100
بردبارى پرده اى است پوشاننده، و عقل شمشيرى است برّان، پس كمبودهاى اخلاقى خود را با بردبارى بپوشان، و هواى نفس خود را با شمشير عقل بكش.
101
سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كنند: تندرستى، و توانگرى، زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست.
102
كسى كه از نياز خود نزد مؤمنى شكايت كند، گويى به پيشگاه خدا شكايت برده است، و كسى كه از نيازمندى خود نزد كافرى شكوه كند، گويى از خدا شكوه كرده است.
103
بزرگ ترين حسرت ها در روز قيامت، حسرت خوردن مردى است كه مالى را به گناه گرد آورد، و آن را شخصى به ارث برد كه در اطاعت خداى سبحان، بخشش كرد، و با آن وارد بهشت شد، و گرد آورنده اوّلى وارد جهنّم گرديد.
104
هيچ كس شوخى بيجا نكند جز آن كه مقدارى از عقل خويش را از دست بدهد.
105
دو گرسنه هرگز سير نشوند: جوينده علم و جوينده مال.
106
نشانه ايمان آن است كه راست بگويى، آنگاه كه تو را زيان رساند، و دروغ نگويى كه تو را سود رساند و آن كه بيش از مقدار عمل سخن نگويى، و چون از ديگران سخن گويى از خدا بترسى.
107
غيبت كردن تلاش ناتوان است.
108
چه بسا كسانى كه با ستايش ديگران فريب خوردند.
109
دو كس نسبت به من هلاك مى گردند، دوستى كه زياده روى كند، و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد.
110
در آنجا كه بايد سخن گفت، خاموشى سودى ندارد، و آنجا كه بايد خاموش ماند سخن گفتن خيرى نخواهد داشت.
111
عدالت را بگستران، و از ستمكارى پرهيز كن، كه ستم رعيّت را به آوارگى كشاند، و بيدادگرى به مبارزه و شمشير مى انجامد.
****************************************
گردآوری:ابوالقاسم کریمی
15 / بهمن / 1399
تهران - ورامین
پاسخ ها