آرام بودن به این معنا نیست که فقط یک نقاب از متانت به چهره بزنید. خیلی از ما همینطوری هستیم. اطرافمان در آشوب است، اما چهرههایمان گلوبلبل است. ولی آیا درون ما نیز همانند ظاهرمان آرام است؟ قطعاً اینطور نیست. آرامش واقعی به آن معناست که حتی اگر دنیای اطراف شما در حال زیرورو شدن است، بتوانید از درون آرام و در صلح باشید. آرامش واقعی به این معناست که بتوانید در هر شرایطی، نهایت آرامش خود را حفظ کنید.
طبیعی است که کسب چنین مهارتی بسیار دشوار است. کمتر افرادی را میتوان پیدا کرد که به آرامش درونی رسیده باشند. این افراد معمولاً عادتهای بسیار کوچکی دارند که شاید در ظاهر بیاهمیت به نظر برسند، اما در حقیقت راز موفقیت هستند. افراد آرام همیشه و همهجا به این عادتها پایبند هستند؛ گویی که برایشان امر الهی است. دنبالکردن این عادتها برای آن نیست که دیگران را تحتتأثیر قرار دهند؛ بلکه صرفاً به این دلیل است تا بتوانند همیشه خونسردی خود را حفظ کنند.
اگر شما نیز به دنبال آرامش هستید و میخواهید بدانید که افراد آرام چطور همیشه آرام هستند، این مطلب از چطور برای شما است.
سرعت دنیای اطراف ما، روزبهروز در حال بیشترشدن است. حال برنده کسی است که بتواند در چنین دنیایی، همیشه سکون و آرامش خود را حفظ کند. حال میپرسید منظور از سکون چیست؟ بگذارید با چند سؤال پاسخ شما را بدهیم. اگر همیشه عجله دارید و در تکاپو هستید، هر چند وقت یکبار به خودتان استراحت میدهید؟ نه فقط استراحت فیزیکی، بلکه منظور ما استراحت ذهنی است. سکون دقیقاً به همین معنا است.
سکون به این معنی نیست که بیکار و علاف یکجا بایستید؛ بلکه در حقیقت به آن معنا است که بتوانید برای مدتی خود را از سروصدای دنیای بیرون و آشوب همیشگیاش دور کنید. به بیان سادهتر، به این معناست که در لحظه حال حضور داشته باشید و هر لحظه را به بهترین شکل حس کنید.
تحقیقات علمی نشان میدهد که ذهنآگاهی یا همان Mindfullness بهترین راهکار برای تجربه سکون و زندگی در لحظه است. این تکنیک میتواند اضطراب را کاهش داده و کاری کند که نظارت و مدیریت بیشتری بر احساسات، افکار و قضاوتهای خود داشته باشیم. اینها را میتوان مهمترین عناصر برای رسیدن به آرامش دانست. در ادامه همین مطلب درباره این تکنیک بیشتر توضیح خواهیم داد.
دومین کلید موفقیت برای رسیدن به آرامش درونی، پذیرش است. پذیرش، چیزی است که دیر یا زود باید آن را در زندگی قبول کنید؛ برخی از افراد زود این درس را یاد میگیرند و برخی دیگر اما از راه سخت و پرمشقت آن. افراد آرام، از جمله معدود افرادی هستند که بهخوبی این درس را آموختهاند و هر چیز را همانطور که هست میپذیرند. آن بدون اینکه بخواهند مقاومت کنند، با جریان زندگی همراه میشوند. این نوعی ریلکسیشن است.
حتی برای آدمهای اطرافیانمان نیز این موضوع صدق میکند. افرادی که آرام هستند، انسانهای اطراف خود را همانطور که هستند پذیرفتهاند. آنها توقعی از دیگران ندارند و با ذات و خصلت هر فرد که در کنارشان است بهخوبی میشناسند. یکی از دلایل آرامش بیانتهایی دارند، دقیقاً همین است؛ هرچقدر توقع کمتر باشد، آرامش بیشتر است.
مقاومت و انکار در برابر واقعیتهای زندگی، نهتنها سودی به حال ما ندارد، بلکه میتواند اضطراب و فشار روانی بیشتری را نیز برایمان به همراه داشته باشد. افراد آرام بهخوبی میدانند که زندگی پر است از فراز و فرودهای مختلف که کاری از دست ما درباره آنها بر نمیآید. پس پذیرفتن و گذشتن، بهترین راهکار برای بقا است.
پذیرفتن و رهاکردن، به ما آزادی میبخشد. آزادی نیز مهمترین و تنها شرط لازم برای شاد بودن است. البته باید به یاد داشته باشیم که پذیرفتن، به معنای منفعل بودن و تسلیمشدن نیست. در حقیقت به آن معناست که لحظه حال را بپذیریم و اگر کاری از دستمان برای اصلاحش بر نمیآید، بهتر است هر چه که هست را در آغوش بگیریم.
شاید در نظر اول اینطور فکر کنید که دلسوزی ربطی به آرامش ندارد و حتی ممکن است مخرب آن باشد، اما حقیقت چیز دیگری است. به باور بسیاری از متخصصان، دلسوزی، دلرحمی و شفقت، ارتباط مستقیمی با صلح درونی دارد. افراد آرام، بهخوبی از اهمیت خوشبرخوردی و همدلی با دیگران آگاه هستند و مهمتر از آن، این صفات را در زمان گفتگوهای درونی با خود نیز حفظ میکنند.
این افراد بهخوبی میدانند که احساساتی مانند خشم، نفرت، خود انتقادی شدید یا مواردی مشابه اینها، میتواند صلح و آرامش درونی آنها را خدشهدار کند. باید بدانید که دلسوزی میتواند بین افراد همدلی و درک متقابل ایجاد کند. دلسوزی میتواند کمک کند تا کمتر نسبت به اشتباهات دیگران واکنش نشان دهیم. دلسوزی به این معناست که درک کنیم هر کس در زندگی خود چالشهایی دارد و با مشکلاتی دستوپنجه نرم میکند.
آگاه بودن یا همان Mindful بودن، صرفاً به این معنی نیست که بیحرکت یکجا بنشینید و روی نفسکشیدن خود تمرکز کنید. آگاه بودن را میتوان نوعی سبک زندگی دانست. افرادی که آرامش دارند، ارزش آگاهی یا همان ذهنآگاهی را بهخوبی درک کردهاند و همیشه سعی میکنند تا آن در زندگی روزمره خود بهجای آورند.
در بخشهای قبلی نگاهی کوتاه به ذهنآگاهی داشتیم و اندک اشارهای به آن کردیم. ذهنآگاهی به آن معنا است که تا بیشترین میزان ممکن، خود را درگیر لحظه حال کنیم. برای اینکه ذهنی آگاه داشته باشیم، باید گذشته و آینده را فراموش کنیم. لازم است که نسبت به احساسات، عواطف و افکار خود بیتفاوت باشیم.
این حرفها شاید روی کاغذ بسیار ساده به نظر برسند؛ اما در عمل ممکن است چالشبرانگیز باشند. خیلی از ما بیشتر ساعات روز را درگیر اضطرابها و نگرانیهایمان هستیم؛ آنقدر که فراموش میکنیم از لحظهای که در آن قرار داریم لذت ببریم. هرچقدر که در ذهنآگاهی مهارت بیشتری کسب کنید، به همان اندازه نیز آرامتر خواهید بود.
ذهنآگاهی را میتوان حتی با معمولیترین کارها نیز تجربه کرد؛ از غذاخوردن و ظرف شستن گرفته، تا پیادهروی و کارکردن. این تکنیک نهتنها میتواند آرامش درونی شما را بیشتر کند، بلکه میتواند کاری کند تا از زندگی بیشتر لذت ببرید.
هرچقدر که توجه به نفس در زندگی کمتر باشد، به همان اندازه نیز آرامش درونی بیشتری را تجربه خواهیم کرد. هراندازه که غرور، خودخواهی، منیت و نفسپرستی در ما کمتر باشد، درست به همان اندازه نیز نزاعهای درونی ما کمتر خواهد شد. همچنین بیقراری و ناآرامی بسیار کمتری را نیز تجربه خواهیم کرد. افرادی که از درون آرام هستند، معمولاً به بهترین شکل از نفس خود گذشتهاند.
زمانی که توجه به نفس در زندگی کاهش پیدا میکند، وابستگی ما به نتایج اعمالمان نیز کمتر و کمتر خواهد شد. به بیان سادهتر، دیگر آنقدرها هم برایمان مهم نخواهد بود که چه پیش میآید؛ مصداق بارز همان مثل خواهیم شد که میگوید «هرچه پیش آید، خوش آید.»
در چنین شرایطی، پذیرش ما نیز نسبت به رخدادهای زندگی بیشتر خواهد شد. درک ما بیشتر خواهد شد، بخشش ما بیشتر خواهد شد و مهمتر از همه، آرامش بیشتری را تجربه خواهیم کرد. به همین دلایل، باید سعی کرد که خودخواهی و خودپسندی را در زندگی به حداقل میزان ممکن رساند. باید دید خود را نسبت به زندگی تغییر دهید و زندگی را مانند یک تصویر بسیار بزرگ ببینید که شما تنها بخش کوچکی از آن هستید.
از دیگر ویژگیهای افراد آرام، بدون شک باید به عدم وابستگی نیز اشاره کرد. این صفت به این معناست که آنها هیچ وابستگی و تعلق خاطری نسبت به رخدادهای دنیوی ندارند. برای آنها بسیاری از اتفاقات روزمره بیارزش و عاری از اهمیت است. آنها ذهن خود را موضوعات بیارزش مشغول نمیکنند و درست به همین دلیل است که میتوانند همیشه آرامش خود را به بهترین شکل حفظ کنند.
زندگی روزانه ما، تشکیل شده است از چنگانداختن به امیال، ترسها، مادیات، داراییها، روابط و حتی هویتی که داریم. این چنگانداختن و تلاش برای حفظ همه چیز در کنار هم، در نهایت به عذاب کشیدن منتهی خواهد شد. حال میپرسید این عذاب چیست؟ چه عذابی میتواند بالاتر از ترس ازدستدادن باشد؟
افراد آرام بهخوبی از این راز آگاه هستند. به همین دلیل است که آنها به کمتر چیزی تعلق خاطر و وابستگی پیدا میکنند. البته باید توجه داشت که این عدم وابستگی، به معنای بیتفاوتی و بیاحساسی نیست؛ تنها به این معناست که آنها برای حفظ چیزی با چنگودندان تلاش نمیکنند. آنها خوب میدانند که در این دنیا هیچچیز دائمی نیست، پس تلاش برای حفظ آنها، عاری از هرگونه ثمره است.
آنها اجازه میدهند که زندگی در مسیر جریان طبیعی خودش حرکت کند. آنها میلی به کنترل و تغییر نتایج ندارند، زیرا اصلاً برایشان فرقی ندارد. آنها تغییر را بهعنوان عضوی جدانشدنی از زندگی پذیرفتهاند. درست به همین دلیل است که در کمال متانت و انعطاف زندگی میکنند.
شاید فکر کنید که شکرگزاری کاری کلیشهای است و روانشناسی زرد آن را رواج داده است. حقیقت آن است که حتی اگر هم این رفتار کلیشهای باشد، نقشی مهم در زندگی افراد آرام بازی میکند. بگذاری مسئله را برایتان باز کنیم. زمانی که شکرگزار هستید، بیشتر به چیزهایی توجه خواهید کرد که در حال حاضر در دست دارید؛ نه آن چیزهایی که همیشه حسرتش را میخورید. بدون شک توجه به تواناییها و امکانات موجود میتواند انگیزه ما را افزایش داده و آرامش بیشتری برایمان به ارمغان بیاورد.
باید به این نکته توجه داشته باشید که افراد آرام، فقط در اوقات خوشی و آرامش شکرگزار نیستند. این افراد در هر شرایطی، حتی در چالشبرانگیزترین اوضاع همواره نسبت به داراییهای خویش سپاسگزارند. آنها بهخوبی این موضوع را یاد گرفتهاند که هر سختی، میتواند برایشان درس و تجربهای ارزشمند به همراه داشته باشد.
سعی کنید بهصورت روزانه شکرگزاری کنید. بابت هرآنچه که در اختیار دارید شکرگزار باشید. این کار را میتوانید بهسادگی تنها در یک دفتر انجام دهید، یا اینکه هر روز چنددقیقهای را برای مرور گنجینههای خود در ذهن، اختصاص دهید.
احتمالاً اکنون برایتان این سؤال نیز پیشآمده است که تحمل سختی و مشقت چطور میتواند به آرامش بیشتر کمک کند؟ بگذارید موضوع را برایتان شرح دهیم. افرادی که آرامش دارند، از موقعیتهای سخت و دشوار و احساسات ناملایم، فرار نمیکنند. بلکه برعکس، اتفاقاً از آنها استقبال نیز میکنند. چرا؟ به این دلیل که آنها بهخوبی میدانند این سختیها و ناراحتیها نیز بخش مهمی از زندگی هستند؛ فرارکردن و اجتناب از آنها، تنها میتواند موقعیت را دشوارتر و سختتر کند.
باز هم برمیگردیم به بحث ذهنآگاهی؛ ذهنآگاهی به ما یاد میدهد بدون آنکه بخواهیم خود را قضاوت کنیم، برای احساساتمان ارزش قائل شویم. بهجای فرارکردن از سختیهای و ناملایمات زندگی، میتوانیم یاد بگیریم که زندگی را حتی باوجود آنها، به بهترین شکل بگذرانیم؛ زیراکه دیر یا زود، آنها از زندگی ما بیرون خواهند رفت.
زمانی که این کار را انجام دهیم، احساسات خود را نیز تحت کنترل خواهیم گرفت؛ آن زمان این ما هستیم که بر احساساتمان مسلطیم، نه احساساتمان بر ما. این کار به بهترین شکل به ما کمک میکند که بتوانیم حتی در سختترین شرایط، با آرامش نسبت به رخدادهای اطراف خود واکنش نشان دهیم. روزی خواهد رسید که خودتان از تأثیر این رفتار شگفتزده خواهید شد و به آرامشی که دارید، افتخار خواهید کرد.
شاید برایتان تعجببرانگیز باشد اگر بگوییم که آرامش و صلح درونی نیز مانند هر مهارت دیگر، یادگرفتنی است. اینطور نیست که همه افراد ذاتی به آرامش رسیده باشند یا اینکه با این صفت به دنیا آمده باشند. آنها یاد گرفتهاند که این مهارت را در خود پرورش دهند و امروز به لطف همان مهارت، زندگی آرامی را تجربه میکنند.
در این مطلب از چطور، برای شما از مهمترین ویژگیهای افراد آرام صحبت کردیم. این افراد خصلتهای خاصی دارند که با یادگرفتن آنها، ما نیز میتوانیم در زندگی خود به آرامش برسیم. به نظر شما دیگر چه راهکارهایی برای رسیدن به آرامش در زندگی وجود دارد؟ از تجربیات خود در این زمینه برای ما بگویید و این مطلب را نیز با دوستان و عزیزان خود به اشتراک بگذارید.
پاسخ ها