قرار است درمان مکانی امن باشد. این تنها حوزه ای است که می دانید به خاطر افکار یا رفتارتان مورد قضاوت قرار نمی گیرید.
با این حال، به دلایلی مرموز، برخی از ما به درمانگران خود دروغ می گوییم، یا به طور ضمنی دروغ می گوییم و حقیقت را در مورد مسائل کلیدی زندگی خود به آنها نمی گوییم.
در اینجا چند چیز وجود دارد که مشتریان در جلسه با من درباره آنها دروغ گفته اند:
اینها فقط چند نمونه رایج هستند. اغلب، مشتریان بعداً به محض اینکه من را بهتر بشناسند، اعتراف می کنند که دروغ گفته اند یا حقیقت را بیان کرده اند و در جلسه احساس امنیت و آرامش بیشتری می کنند. گاهی اوقات در چند جلسه به این موضوع اعتراف می کنند و در برخی موارد سال ها طول می کشد. و البته بدون شک مشتریان زیادی هستند که به من دروغ می گویند و هرگز به آن اعتراف نکرده اند. پس چرا مردم به همان شخصی که کارش همکاری با آنها است - بدون قضاوت - برای درک و تغییر رفتارشان دروغ می گویند؟
دلیل اصلی دروغ گفتن افراد به درمانگر این است که از رفتار خود عمیقاً احساس شرمندگی می کنند . آنها می خواهند بهترین خود را به درمانگر نشان دهند، نه خودی را که آرزو دارند وجود نداشته باشد. آنها گزارش نحوه گذراندن هفته خود را فیلتر می کنند و زندگی خود را بدون اشاره به نکات پایین برای درمانگر مرور می کنند، نقاطی که آرزو می کنند ای کاش متفاوت عمل می کردند.
این "مدیریت برداشت" نامیده می شود - میل به اینکه خود را شبیه شخصی به نظر برسانید که آرزو دارید. این یک انگیزه طبیعی و انسانی است. متأسفانه، هنگامی که با درمانگر خود درگیر مدیریت تأثیرگذاری میشوید، نکات منفی زیادی وجود دارد.
اول اینکه وقتی به درمانگر خود دروغ می گویید، زمان و انرژی را از مهم ترین مسائل منحرف می کنید.
در موردی که مشتری در مورد مصرف مواد مخدر به من دروغ می گفت، ما روی دوستی و روابط خانوادگی او تمرکز می کردیم . اینها نیز مهم بودند، اما او در خطر از دست دادن شغل خود به دلیل مصرف مواد مخدر بود و این نگرانی بسیار مبرمتری بود. اگر قبلاً میتوانستیم در مورد این موضوع صحبت کنیم، ممکن بود او میتوانست درمان لازم را برای حفظ شغلش و تحت کنترل درآوردن مشکل دارویی خود دریافت کند.
دوم، وقتی به درمانگر خود دروغ میگویید، به خود اجازه نمیدهید که معتبر و آسیبپذیر بودن را تمرین کنید. شما همان محافظی را حفظ می کنید که احتمالاً با بسیاری از افراد دیگر در زندگی خود استفاده می کنید.
در حالت ایدهآل، درمان مکانی است که در آن یاد میگیرید چگونه کمتر مراقب باشید و واقعیتر باشید. دروغ گفتن به درمانگر به این معنی است که احتمالاً جایی وجود ندارد که کاملاً خودتان باشید.
سوم، وقتی به درمانگر خود دروغ می گویید، می دانید که هر بازخورد مثبتی که از درمانگر دریافت می کنید، ریشه در شناخت کامل شما به عنوان یک انسان ندارد.
در عوض، از آنجایی که شما تصویر خود را سرپرستی میکنید ، فرض میکنید که درمانگر فقط شما را میپذیرد یا شما را تأیید میکند، زیرا آن تصویر با دقت مدیریت شده است. درمان جایی است که در آن یاد میگیرید که دوستداشتنی هستید و میتوانید با وجود نقصهایتان پذیرفته شوید. اگر نشان دادن عیب های کمی را به عادت خود تبدیل کنید، خود را از این جنبه شفابخش درمان قطع می کنید.
دروغ گفتن به درمانگر قابل درک است و به هیچ وجه شما را به آدم بدی تبدیل نمی کند. همانطور که مثال های من روشن می شود، همیشه اتفاق می افتد.
با این حال، اگر بتوانید به طور کامل با درمانگر خود صحبت کنید و ایرادات و اشتباهات خود را بپذیرید، از جلسات خود استفاده بسیار بهتری خواهید کرد. شما می توانید روی اصالت، شفقت به خود و پذیرش خود کار کنید، علاوه بر این که مستقیماً به مسائلی که عمیقاً با آنها دست و پنجه نرم می کنید رسیدگی کنید. صادق بودن بهترین راه برای رشد واقعی و دستیابی به اهداف خود در درمان است - آسان نیست، اما چیزی است که شما آنجا هستید - و برای این روند اساسی است.
پاسخ ها