پنجشنبهای که از صعود واماندیم؛ بزرگترین خودزنی تاریخ فوتبال ایران (عکس)؛ این تلخترین برد تیم ملی ایران بود. بردی به تلخی گریههای یحیی گلمحمدی در فضای پر از دود ورزشگاه آزادی.
به گزارش ورزش، ۲۴ آبان ۱۳۸۰ تیم ملی ایران در بازی برگشت پلیآف جام جهانی ۲۰۰۲، با تک گل دقیقه آخر یحیی گلمحمدی ایرلندجنوبی را برد اما به واسطهی باخت دو بر صفر در دوبلین از راهیابی به جام جهانی بازماند.
قصهی چگونه پرپرشدن امیدهای تیم پرامید میروسلاو بلاژویچ از فرط تکرار تبدیل به قصهای تکراری و همراه با حسرت شده. حسرتی که باید در شامگاه ۲۴ آبان ۱۳۸۰ در ورزشگاه دودگرفتهی آزادی و روی آن سکوهای سیمانی بوده باشی تا با عمق وجود درکش کنی.
اینجا همه امیدوارند که سه گل بزنیم. اما یک ساعت بعد، عصیان در برابر تقدیر جای امید را میگیرد و روز سیاه هواداری فوتبال ایران رقم میخورد
همانطور که تصویر مغموم و سر به زیر روبرتو باجو پس از هدر دادن پنالتی آخر ایتالیا در فینال جام جهانی ۱۹۹۴ مقابل برزیل تبدیل به تصویری ماندگار در تاریخ فوتبال دنیا شده، تصویر اشک ریختن یحیی گلمحمدی نیز در فوتبال ایران یک تصویر ماندگار که نشاندهندهی عمق یک حسرت فوتبالی است ماندگار شده.
نیکبخت در فکر بازپس گرفتن توپ اما آن پشت روی سکوها، لودگی و خودزنی بیداد میکند.
یکی از دهها نارنجک منفجر شده در آزادی، نارنجکهایی که کارکردش فقط بر هم زدن تمرکز بازیکنانی بود که برای خلق معجزه میدویدند.
صبر و طاقت از بین رفته. اینجا پایان بازی نیست، میانهی بازی است و تماشاگری که اعتقادش به معجزه را زود از دست داد.
یحیی گل محمدی در مصاف با رابیکین، مهاجم نامدار ایرلند. خط دفاعی ایران برخلاف بازی رفت بیاشتباه ظاهر شد و به ایرلندیها موقعیت نداد.
رسیدن به دروازه تیمی که در اروپا نباخته بود به خودی خود سخت بود و به وقت رسیدن، مغلوب کردن شیگیون سرپنجه سختتر. اگر او نبود معجزه چه بسا پس از چهار سال بار دیگر به جای ملبورن در همان دوبلین رقم میخورد.
وقتی با دست خود کار را برای خود سخت کردیم و رقص بحرینیها با پرچم عربستان را در منامه به تماشا نشستیم، خوب میدانستیم که این بار معجزهای فراتر از معجزهی چهار سال قبل در ملبورن لازم است تا ما را به جام جهانی ببرد. با این حال وقتی در دوبلین فرصتسوزی کردیم و دو بر صفر بازنده شدیم، تماشاگران ایرانی پرچمی بزرگ که روی آن نتیجه سه بر صفر نوشته شده بود را به ورزشگاه آوردند که نشان از امید پایاننیافتهی ایران برای رفتن به جام جهانی میداد. با این حال آنچه همین تماشاگران در نیمه دوم با تیم خود کردند هیچ قرابتی با آن امیدبخشی ابتدای بازی نداشت. تماشاگری که صبرش به اندازه امیدش نبود و خیلی زود شروع به تمسخر بازیکن خودی و توهین کرد. ترقهها و نارنجکها در گوشه گوشهی ورزشگاه منفجر میشد. نارنجکهایی که در این زمانه، منفجر شدن یکی از آنها در ورزشگاه آزادی میتواند محرومیتی یک ساله از بازیهای خانگی برای تیم ملی به ارمغان بیاورد!
شادی ایرلندیها در شامگاه ۲۴ آبان ۱۳۸۰ در ورزشگاه آزادی. ایران کاری که رقبای اروپایی موفق به انجامش نشده بودند را انجام داد اما این باخت شیرینترین باخت ایرلندیها بود همانطور که تلخترین برد ایرانیها
بلاژویچ هاج و واج التهاب سکوها و خودزنی هواداران تیم ملی را نگاه میکرد. زور تیم ملی به ایرلندی که مدتها در همان اروپا هم نباخته بود نمی.رسید و هر بار هم که به زور به دروازهشان میرسیدیم یک گلر سرپنجه در دروازه ایرلند سد راهمان میشد. انگار که تماشاگر ایرانی هم فهمیده بود که سهمش از معجزه را چهار سال پیش در ملبورن خرج کرده و برای همین به لودگی افتاد. حتی آن جنب و جوش روی سکوها ، رنگ عصیان و اعتراض هم نداشت. لودگی واکنشی بود برای فراموش کردن جدیت آنچه در زمین رخ میداد. آخرین سنگر گاهی لودگی در برابر فاجعه است و تماشاگر ایرانی آن را انتخاب کرد.
جشن ادامهدار ایرلندیها این بار روی نیمکتهای فلزی و در کنار کمدهای عهد بوق رختکن آزادی
وقتی یحیی با ضربه سر دروازه ایرلند را باز کرد دیگر فرصتی برای زدن گل دوم نبود اما تماشاگر ایرانی تازه متوجه آنچه بر خود و تیمش کرد شده بود و چارهای جز اینکه حسرت ابدی تلخترین برد تیم ملی را با خود تا همیشه حمل کند برایش نماند.
حجت شفیعی
پاسخ ها