پیتر شیلتون، دروازهبان سابق تیم ملی انگلیس و لسترسیتی، در مطلبی که برای دیلی میل نوشته از شراط دشوار زندگی خود پس از اعتیاد به شرطبندی صحبت کرده است.
به گزارش ورزش، پیتر شیلتون که در 20 سال در فاصله سالهای 1970 تا 1990 پیراهن تیم ملی انگلیس را بر تن داشته و با انجام 125 بازی ملی بیشترین تعداد بازی در بین دروازهبانان انگلیسی را به نام خود ثبت کرده حالا از شرایط سخت روحی و مالی خود به دلیل اعتیاد به شرطبندی پرده برداشته است.
پیتر شیلتون برای دیلی میل نوشت:« حتی همین حالا میتوانم پدرم را ببینم که با سرعت در حالی که لبخند روی لب داشت در محوطه کناری به سوی ما آمد. او در آخرین روز تعطیلات ما در مابلثروپ روی مسابقه اسب سواری شرط بسته بود و فریاد زد: برنده شدم! عجیب اینجا بود که من با وجود این که 9 سال داشتم اما روی اسباب بازی سکهای سوار بودم. مادرم همیشه تایید نمیکرد اما سفر سالانه ما به بندر لینکلن شایر فرصتی بود تا پدرم بدون توجه به اطراف به شرطبندی بپردازد. او آن هفته پنج شرط را برده بود. پدر برای شرط آخر 10 پوند روی اسبی شرط بسته بود که شانسش 12 به یک بود. 10 پوند در آن روزها پول زیادی بود بنابراین کسب 100 پوند باورنکردنی به نظر میرسید. همه ما – من، برادرم و مادرم – هیجانزده بودیم. به کافه رفتیم تا پیروزی پدر را جشن بگیریم.
آن تعطیلات همیشه در خاطرم باقی ماند. وقتی به گذشته فکر میکنم به این میرسم که شاید این حس خوشحالی باعث شد چیزی در من تحریک شود. من فوتبالیستی آیندهدار بودم. در ساحل از قصرهای شنی به عنوان تیر دروازه استفاده میکردیم و حتی مردان بزرگ هم نمیتوانستند دروازه من را باز کنند. هر کریسمس توپ فوتبالی جدید یا پیراهنی جدید میخواستم. سالها بعد به عنوان دروازهبان انگلیس توانستم در دیدارهای ملی به میدان بروم. من مانند یک شکارچی از محوطه خودم مراقبت میکردم و هر سانت از بدن و ذهنم در حالت هشدار قرار داشت. به هر شوتی که به سمتم زده میشد واکنش نشان میدادم. پیروزی اهمیت ویژهای برایم داشت اما در نهایت موجب نابودی من شد.
از روزی که به مدرسه زیر 11 سال لستر پیوستم تا زمان بازنشستگیام از فوتبال حرفهای که با 125 بازی ملی همراه بود، به زندگی حرفهای خودم در فوتبال افتخار کردم. بازیکنان کمی بیش از 100 بازی ملی با انگلیس دارند. وین رونی به من نزدیک شد اما پنج بازی کم آورد. دیوید بکام به 115 رسید. در بین همین معدود بازیکنان هم من تنها دروازهبان هستم. فدراسیون بین المللی آمار و تاریخ فوتبال من را در بین 10 دروازهبان برتر قرن بیستم قرار داد.
من 72 ساله هستم و 45 سال از این مدت را به شرطبندی اعتیاد داشتم. حالا شش سال است که پاک شدهام و حتی یک پنی روی شرطبندی خرج نکردم اما اعتیادم تقریبا از نظر روانی، فیزیکی و مالی نابودم کرد. کاش میتوانستم به شما بگویم چقدر باختم اما واقعیت این است که نمیدانم. باید به میلیونها پوند رسیده باشد. سوابق نشان میدهد که من فقط 800 هزار پوند به بت فر باختم.
در طول این سالها پیروزیهای بزرگی هم داشتم. یک روز 500 پوند بستم و 33 هزار پوند برنده شدم. روز دیگر هزار پوند بستم و 40 هزار پوند گرفتم. این از بنگاهی مستقل بود و او از چنین اتفاقی خوشحال نشد اما من توانستم لبخند را به صورتش برگردانم چون در عرض چند هفته تمام این مبلغ را باختم.
ذات شرطبندی یعنی پیروزی کافی نیست، شما باز هم برای کسب درآمد بیشتر برمیگردید را هرچه داده بودید از دست بدهید و از صفر شروع کنید. اگر 10 پوند داشته باشید، 10 پوند شرط میبندید و اگر 100 پوند داشته باشید، 100 پوند. کار به جایی میرسد که اگر یک میلیون داشته باشید باز هم بدون فکر کردن روی آن شرط میبندید. این یک اعتیاد است.
پس کار برای من از کجا شروع شد؟ خب، شاید از همان تعطیلات خانوادگی. بسیاری باور دارند که افراد با تماشای پیروزی بزرگ فردی دیگر به این راه کشیده میشوند. یا شاید این در دی ان ای من بود. به هرحال من در بدترین جای ممکن قرار گرفتم. شرطبندی در فوتبال متداول است و شاید در زمان ما بدتر هم بود. شما در فوتبال وقت اضافه زیادی پس از تمرینات و بین مسابقات دارید. من خودم را شرط بندی حرفهای میدانستم چون برای مطالعه فرمها وقت گذاشته و تصمیمی درست روی پولم میگرفتم. من یکی از بالاترین دستمزدها را در زمان خودم داشتم و زندگی خوبی با چندین خانه، تعطیلات و پنج اسب مسابقه ترتیب داده بودم اما وقتی اعتیاد به شرطبندی جدی شد، تمام پولها به محض دریافت از بین میرفتند. این چیزی بود که از همه پنهان میکردم چون باور داشتم خیلی زود به پیروزی بزرگی میرسم و تمام این شکستها را جبران میکنم.
وقتی دوران فوتبالم تمام شد وارد عصر اینترنت شده بودیم که تحولی در دنیای شرطبندی ایجاد کرد. این تغییرات برای من بسیار هیجان انگیز بود. حالا میتوانستم 24 ساعت شبانهروز روی هر ورزشی در سراسر جهان شرط ببندم. در روزهای درخشان در دهه 1990 توانستم 60 هزار پوند کسب کنم اما در عرض چند روز تمامش را باختم.
در سال 2011 در شرایط بدی بودم. در روزهای پیش از آن 20 هزار پوند کسب کردم و اکثر مردم در این زمان حسابشان را نقد میکنند اما من پیروزی بزرگتری میخواستم. و خب مشخص است که چند روز بعد این پول از بین رفت. اگر شانس ملاقات با استف، همسرم، را نداشتم الان اینجا نبودم. استف و من 10 سال پیش با هم دیدار کردیم و من خیلی زود به او نزدیک شدم. عاشق او شدن بسیار آسان بود اما پنهان کردن اعتیاد به شرطبندی دشوار به نظر میرسید. من میدانستم که ما میتوانیم آینده روشنی با هم داشته باشیم اما میدانستم که خودم از شرایط خوبی برخودار نیستم.
نمیتوانستم از این موضوع به او چیزی بگویم و در اعماق وجودم حس شرمساری داشتم. میدانستم که نمیتوانم به این شکل زندگی کنم. اما پس از یک عمر شرطبندی، چطور باید از آن رها میشدم؟ وقتی استف بالاخره فهمید، من از خودم عصبانی شدم چون رازم از پرده بیرون افتاده بود و ممکن بود استف را از دست بدهم. او تلاش کرد من را ترک بدهد اما یک شب بار دیگر شرطبندی کردم و پس از پایان تماس او را دیدم که با چشمان اشکبار به من خیره شده بود. فهمیدم که با ادامه شرایط همه چیز از جمله او که ارزشمندترین داراییام بود را از دست خواهم داد.
همان زمان بود که درک کردم با شرطبندی چیزی جز بدبختی برای خودم فراهم نکردم و تنها راهی که داشتم ترک این اعتیاد بود...
پاسخ ها