به بهانه درگذشت رجب فرامرزی:؛ رضا رجبی: ما یک پدر را از دست دادیم؛ مدافع اسبق تیم ملی ایران خاطرات شیرینی از مرحوم رجب فرامرزی سرمربی اسبق تیمهای بانک ملی و باشگاه پرسپولیس نقل میکند که بسیار خواندنی است.
به گزارش ورزش، متأسفانه باخبر شدیم امروز (جمعه) رجبعلی فرامرزی سرمربی اسبق باشگاه بانک ملی و پرسپولیس در سن 86 سالگی در کشور آلمان درگذشت. به همین منظور به سراغ یکی از شاگردان موفق این سرمربی فقید رفتیم تا از او برای ما صحبت کند و اگر خاطرهای از این مربی بازیکن ساز دارد با ما در میان بگذارد.
*آقای رجبی امروز آقای فرامرزی را از دست دادیم، گویا او بهنوعی شما را به فوتبال معرفی کرده است، لطفاً اگر صحبت خاصی در این مورد دارید بفرمایید. آیا اصلاً با او در ارتباط بودید؟
رجبی: من تا همین اواخر با این مرد بزرگ در ارتباط بودم، اتفاقاً دو سال پیش که به تهران آمده بودند، به دیدارشان رفتم، ضمن اینکه من در یک گروه اینترنتی به نام بانک ملی همواره جویای سلامتیشان بودم.
جا دارد در درجه اول به باشگاه بزرگ و سازنده بانک ملی تسلیت بگویم، باشگاهی که توسط افرادی از درون خودش از بین رفت. در وهله بعدی به تمام شاگردان آقای فرامرزی تسلیت میگویم، همچنین به همسر گرامی او که امیدوارم خدا به او صبر دهد، همچنین به نایب روئین دل یار همیشگیاش نیز تسلیت ویژهای میگویم.
*آیا خاطرهای از آقای فرامرزی به خاطر دارید؟
رجبی: خاطره که بسیار زیاد است، اما این خاطره که میخواهم برایتان بگویم به نظرم خیلی زیباست، اما مقداری طولانی است ولی ارزش خواندن دارد.
*بفرمایید آقای رجبی.
رجبی: من به دلیل مسائل مالی پدرم مجبور بودم که علاوه بر تحصیل و پرداختن به فوتبال، نزدیک به سبزهمیدان کنار یکی از شعب بانک ملی در یک ساندویچفروشی کارکنم. برحسب اتفاق یکی از روزها محمود اعتمادی دفاع وسط تیم ملی و کاپیتان آن موقع باشگاه بانک ملی که آن زمان به شعبه سبزهمیدان منتقلشده بود، من را در آن ساندویچی دید و از قد و قامت من خوشش آمد و از من سؤالاتی کرد. به او گفتم که اتفاقاً فوتبال همبازی میکنم و تنها برای نشان دادن خودم احتیاج به کمک دارم. او نیز به من گفت فردا بالباس ورزشی در زمین شاهین حاضر شوم. من هم باکمال اشتیاق فردای آن روز به زمین شاهین رفتم و ازآنجاکه آقای فرامرزی، محمود اعتمادی را خیلی دوست داشت، سفارش او را پذیرفت.
خاطرم است آن زمان آقای رضا عادلخانی تازه از آلمان آمده بود. آقای فرامرزی هم او را در گوش چپ به کار گرفت و به من گفت در دفاع راست بازی کنم. خلاصه خودتان حساب کنید یک بچه 15 ساله مقابل آقای عادلخانی بازی کند دیگر چه میشود.
پس از پایان بازی خدمت آقای فرامرزی رفتم و از او بابت بازی ضعیفم عذرخواهی کردم. اما آقا رجب درنهایت تعجب به من گفت: " اتفاقاً تو مایه فوتبال را داری و فردا با شناسنامه و یک قطعه عکس به باشگاه بانک ملی واقع در فردوسی بیا تا تو را ثبتنام کنیم" من هم خوشحال مدارکم را بردم و با لطف این مرد وارد دنیای فوتبال شدم.
*بعدازآن چه اتفاقی افتاد.
رجبی: شاید باورتان نشود، این مربی چنان با من کارکرد که حدود سه ماه بعد من کاپیتان تیم نوجوانان ایران در مسابقات کن فرانسه شدم و چهار سال بعد به تیم ملی بزرگسالان ایران دعوت شدم.
در تیم جوانان بانک ملی بازی کردم که یک روز آقای حشمت مهاجرانی به ورزشگاه تختی آمد و بازی من را مقابل استقلال تماشا کرد، پس از بازی دیدم که یک آقایی با قدی بلند و یک شنلی بر دوش، به سراغ من آمد، درحالیکه من او را نمیشناختم، به من گفت "فردا به فدراسیون بیا" که در ادامه باعث حضور من در لباس تیم نوجوانان ایران، برای شرکت در اولین دوره مسابقات جام جهانی نوجوانان جهان در کن شد.
*پس بهنوعی فوتبال خود را مدیون آقای رجب فرامرزی هستید؟
حتماً، او علاوه بر درایت فنی که داشت بسیار اخلاقگرا و مهربان بود، در همین مورد یک خاطره جالب بگویم تا متوجه سطح فنی مرحوم فرامرزی شوید:
رجبی: من در تمام دوران فوتبالم عاشق پست دفاع آخر بودم، اما آقا رجب باوجوداینکه این موضوع را میدانست من را مدتی در هافبک میانی به زمین میفرستاد. یک روز من دیگر طاقت نیاوردم و این مسئله را عنوان کردم و گفتم که در این پست راحت نیستم اما او به من گفت " من خوب میدانم که چه علاقهای به بازی در پست دفاع آخر داری، اما مخصوصاً تو را در خط میانی قراردادم که اشتباهات را انجام دهی و کمکم برای پست موردعلاقهات آماده شوی، چراکه اگر در این پست هر اشتباهی کنی منجر به خوردن گل میشود و تو از بازی در این منطقه بیزار میشوی" ببینید که در ان زمان چقدر نگاهش حرفهای بود که در ادامه منجر به این شد که من در تمام ردههای پایه و بزرگسالان بیش از 100 بازی ملی در همان پست بازی کردم.
*در پایان اگر صحبت خاصی است بفرمایید
رجبی: از قول من بازهم درگذشت رجب فرامرزی را تسلیت بگویید، مردی که برای شاگردانش حکم یک پدر را داشت و همواره حواسش به شاگردانش بود و این نکته کلیدی را هم بگویم که یک مربی کار بلد، مسیر رشد را برای یک بازیکن ایجاد میکند تا خلاقیتهای آن بازیکن شکوفا شود، یک مربی خوب مثل یک باغبان است که با هرس کردن درخت به آن فرصت نفس کشیدن میدهد. من باوجود استعداد و فیزیک مناسب اگر در مسیر مناسبی قرار نمیگرفتم هرگز به تیم ملی راه پیدا نمیکردم و آقای رجب فرامرزی همان مسیر را به من نشان داد. روحش شاد و یادش گرامی باد.
پاسخ ها