اختلال وسواس فکری یک اختلال سلامت روان است که افراد را در هر سنی و طبقه اجتماعی میتواند تحت تأثیر قرار دهد.
اختلال وسواس فکری (OCD) اختلالی است که در آن افکار، عقاید و یا احساسات بهصورت مکرر و ناخواسته به ذهن هجوم میآورند و فرد برای رهایی از آنها مجبور به انجام کارهایی تکراری است. در این مقاله قصد داریم با اختلال OCD آشنا شویم، علایٔم آن را شناسایی کنیم و راههای درمان را مرور کنیم.
اختلال وسواس فکری یک اختلال سلامت روان است که افراد را در هر سنی و طبقه اجتماعی میتواند تحت تأثیر قرار دهد. زمانی که فرد به این اختلال دچار میشود، تحت تأثیر رفتارهایی ناخواسته و اجباری قرار میگیرد.
در اولین گام باید بدانیم افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری دایٔماً دچار افکار مزاحم هستند و رفتارهایی سختگیرانه در زمینههای مختلف دارند. این افکار سبب ایجاد احساسات ناراحتکننده مانند ترس، اضطراب یا انزجار میشوند.
اکثر مردم در مقطعی از زندگی خود دچار افکار مزاحم و وسواسی میشوند و رفتارهای تکرارشونده از خود نشان میدهند. اما این به این معنا نیست که همه این افراد تا حدی به OCD مبتلا هستند. برای تشخیص OCD باید چرخه رفتار وسواسی در بازههای زمانی بهشکل شدید و قابلتوجه تکرار شود، بهطوری که فرد را از زندگی روتین و نرمال دور کند.
بسیاری از افراد مبتلا به OCD میدانند که افکار وسواسی آنها واقعبینانه نیست، اما بااینحال قادر به کنترل آنها نیستند. به عبارت دیگر، خود فرد مبتلا به OCD نیز از این دسته افکار رنج میبرد. این افراد در رهاشدن از افکار خود یا توقف اقداماتی که به اجبار انجام میدهند، دچار مشکل هستند. این افراد میکوشند بهاجبار دست به انجام کارهایی بزنند که مغز ناخواسته به آنها فرمان میدهد تا از شدت تفکرات وسواسی خود بکاهند. آنها همچنین ممکن است تلاش کنند وسواسهای خود را نادیده بگیرند، سرکوب کنند یا حواس خود را به فعالیتهای دیگر پرت کنند.
تشخیص اختلال وسواس فکری مستلزم شناسایی افکار مزاحم و یا رفتارهایی اجباری است که وقتگیر هستند و انجامندادن آنها سبب ناراحتی قابلتوجه شده یا عملکرد فرد در امور مختلف زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد.
آمارها نشان داده است که حدود ۲ تا ۳ درصد مردم جهان از OCD رنج میبرند. در این میان نسبت ابتلای مردان به این اختلال بیشتر است. OCD اغلب در دوران کودکی، نوجوانی و یا اوایل بزرگسالی شروع میشود.
گفتیم در OCD افکار مزاحمی به ذهن هجوم میآورند که سبب اضطراب و ترس میشوند. نمونههایی از این افکار مزاحم عبارتند از: ترس از آلودگی توسط افراد یا محیطزیست، افکار یا تصاویر جنسی مزاحم، افکار مرتبط با ترسهای مذهبی مثل کفرگفتن، ترس از دعوا و پرخاش، ترس از آسیب رسیدن به خود یا عزیزان، نگرانی درزمینه هر چیزی که در بهترین حالت خود قرار ندارد، نگرانی درزمینه حالتهای غیرمتقارن یا با دقت پایین، ترس از ازدستدادن، جاگذاشتن یا دورریختن چیزی مهم.
رفتارهای اجباری مجموعه پاسخهای فرد مبتلا به OCD در برابر افکار مزاحم است. به بیان دیگر، فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری که دچار افکار مزاحم است، برای کاهش فشار ذهنی مجبور به انجام اموری است تا از پریشانی و اضطراب خود کم کند. این رفتارها معمولاً بهطور موقت از پریشانی فرد میکاهند. نمونههایی از رفتارهای اجباری عبارتند از:
شستن بیشازحد دستها، دوشگرفتن، تمیزکردن سطوح مختلف، تمیزکردن مکرر اشیا در منزل یا محیط کار، چیدن لوازم در منزل طبق قاعده خاصی، چککردن مکرر قفل درِ منزل یا ماشین، شمردن مکرر پولها یا هرچیزی که به تعداد مرتبط باشد و... .
رفتارهای مزاحم و اجباری بسیار وقتگیر هستند – بهطور متوسط سه تا هشت ساعت وقت میگیرند. فرد احساس میکند که با انجام آنها در زندگی انگیزه میگیرد و میتواند در برابر مشکلات روزمره انرژی بیشتری به خرج دهد. در برخی افراد، انجام رفتارهای اجباری به فرد انرژی و انگیزه حضور در اجتماع میدهد - درحالیکه اگر از انجام آنها خودداری کند، گوشهنشین و منزوی میشود.
از دیگر مشکلات مرتبط با اختلال وسواس فکری میتوان به روابط آشفته، کیفیت پایین زندگی، افکار خودکشی و رفتارهای تشریفاتی اشاره کرد.
وسواس فکری با اضطرابی که بههمراه میآورد، میتواند سبب اختلالات دیگری شود که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم.
اختلال بدشکلی بدن: افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تصور میکنند ظاهر آنها دچار نقصی غیرقابل چشمپوشی است، درحالیکه آنها از لحاظ ظاهری مشکلی ندارند. عیوب ظاهری این افراد به حدی جزیٔی است که کسی جز خودشان متوجه آن نیست؛ اما افراد مبتلا به این اختلال روی عیوب جزیٔی خود تمرکز بسیار بالایی دارند.
اختلال بدشکلی بدن شامل رفتارهایی تکراری مانند چککردن خود بهصورت مداوم در آینه یا تفکرات تکراری در قیاس خود با دیگران است. این مشغلهها میتوانند مرتبط با هر قسمت مختلف بدن باشند.
اختلال بدشکلی بدن با سطح بالای اضطراب اجتماعی، انزوا، گوشهگیری و عزتنفس پایین همراه است. در این اختلال فرد بهدنبال درمانهای زیبایی متعدد میرود و اغلب در تلاش است تا بهسرعت عیوب جزیٔی ظاهر خود را برطرف کند. تخمین زده میشود که ۲ درصد از افراد در دنیا به این اختلال مبتلا هستند. این اختلال عمدتاً پیش از ۱۸ سالگی شروع میشود و میتواند در مردان و زنان رخ دهد. اختلال بدشکلی بدن معمولاً با ترکیبی از روشهای درمانی که در ادامه به بیان آنها میپردازیم، قابل درمان است.
اختلال کشیدن مو: در این اختلال که با نام «تریکوتیلومانیا» نیز شناخته میشود، فرد بهطور ناخواسته موهای سر، مژه یا ابروهای خود را بهطور عصبی میکشد. دقت کنید برخی افراد در هنگام انجام کارهای خاصی مانند درسخواندن یا کار روی پروژه با موهای خود بازی میکنند، آنها را پیچ میدهند یا غیره، اما این رفتارها تریکوتیلومانیا نیست.
کشیدن مو سبب ناراحتی و افزایش سطح اضطراب میشود. فرد ممکن است از حضور در جامعه پرهیز کند. پریشانی وی میتواند سبب ازدستدادن کنترل احساسات، خجالت و شرم شود. کشیدن مو با افزایش تنش همراه است.
افراد مبتلا به اختلال کشیدن مو تلاشهای مکرری برای توقف یا کاهش این کار انجام میدهند. حدود ۲ درصد مردم دنیا به این اختلال مبتلا هستند. آمارها نشان داده است که زنان بیشتر از مردان به این اختلال مبتلا میشوند. اختلال کشیدن مو معمولاً از دوران بلوغ شروع میشود و میتواند تا میانسالی ادامه پیدا کند. خوشبختانه میتوان با روشهای درمان مرتبط با درمان OCD این اختلال را در مدتزمان کوتاهی درمان کرد.
علل ابتلا به اختلال وسواس فکری بهطور کامل شناختهشده نیست. بااینحال نظریههای اصلی عبارتند از:
عوامل زیستی: دانشمندان باور دارند تغییرات در طبیعت شیمی بدن با عملکرد مغز مرتبط بوده و یکی از دلایلی است که میتواند سبب ابتلای فرد به OCD شود.
ژنتیک: با اینکه هنوز ژنهای خاصی در ارتباط با OCD شناسایی نشده است، اما دانشمندان باور دارند عوامل ژنتیکی از دلایل دیگر ابتلای فرد به OCD هستند.
سابقه خانوادگی: اگر والدین یا یکی از اعضای خانواده به این بیماری مبتلا باشند، خطر ابتلا به OCD افزایش مییابد.
میان کمالگرابودن و ابتلا به OCD تفاوت وجود دارد. فرد کمالگرا برای آنکه بتواند هیاهوی ذهن خود را آرام کند، به نتایج بیعیبونقص و عملکرد عالی در کارهای خود نیاز دارد. این درحالی است که افراد مبتلا به OCD بر عالی پیشرفتن امور و نتایج آن متمرکز نیستند و تنها انجامدادن امور خاصی به شیوهای متفاوت از سایرین را در پی میگیرند.
لازم است پیش از مراجعه به پزشک، افراد از تفاوت میان کمالگرایی و OCD آگاه باشند. OCD درصورتیکه درمان نشود، میتواند به یک اختلال مادامالعمر تبدیل شود که بر جنبههای مختلف زندگی فرد تأثیر منفی میگذارد.
هنگامی که علایٔم اولیه OCD در فرد مشاهده شد، میتوان با مشورت یک پزشک آن را در مراحل اولیه تشخیص داد و به سراغ روشهای درمانی رفت.
یافتن روش درمانی مناسب برای اختلال وسواس فکری میتواند به بهبود کیفیت زندگی منجر شود. درمان مناسب توانایی فرد در عملکرد بهتر در دانشگاه و محل کار، رابطه با خانواده یا شریک عاطفی، فعالیتهای روزمره و... را افزایش میدهد. درمانها انواع مختلفی دارند که به بررسی آنها میپردازیم.
یکی از روشهای درمانی مؤثر، درمان «رفتاردرمانی شناختی» یا «CBT» است که بهعنوان پیشگیری از مواجهه و پاسخ (ERP) شناخته میشود. در طول جلسات درمانی، بیماران در معرض موقعیتهای ترسناک یا تصاویری قرار میگیرند که بر وسواسهای آنها متمرکز است. اگرچه شروع با مواردی که فقط منجر به علایٔم ترس و اضطراب خفیف و متوسط میشود، استاندارد است، اما در ابتدای دوره درمان، میزان افزایش اضطراب بالاست.
در این دورههای درمانی به بیماران آموزش داده میشود چطور از انجام رفتارهای اجباری خودداری کنند. بیماران با ماندن در یک موقعیت ترسناک، بدون اینکه اتفاق وحشتناکی برایشان رخ دهد، یاد میگیرند که افکار ترسناک آنها فقط افکاری مزاحم هستند. آنها میتوانند با تکیه بر تحلیلهای منطقی، بر افکار مزاحم غلبه کرده و بهمرورزمان اضطراب خود را کاهش دهند.
برخی از افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری ممکن است در وهله اول از شرکت در جلسات CBT بهدلیل اضطرابی که ایجاد میکند، امتناع کنند؛ اما این قویترین ابزار موجود برای درمان OCD است.
دستهای از داروها با عنوان مهارکنندههای سروتونین «SSRIs» شناخته میشوند که معمولاً برای درمان افسردگی مورد استفاده قرار میگیرند. این داروها میتوانند در درمان OCD نیز مؤثر باشند. دوز مورد استفاده از داروهای SSRIs در درمان OCD اغلب بالاتر از دوز مورد استفاده برای درمان افسردگی است.
در دوره مصرف این داروها، معمولاً شش تا دوازده هفته طول میکشد تا بیمار نسبت به دارو پاسخ دهد و شاهد تغییرات رفتاری باشیم. بیماران با علایٔم خفیف OCD (بسته به تشخیص پزشک) میتوانند از دوزهای پایینتری دارو بههمراه روش درمانی CBT استفاده کنند. ترکیب این دو روش بهعنوان بهترین و مؤثرترین روش درمانی شناخته میشود؛ بهخصوص زمانی که بیمار علایٔم حادی از OCD را نشان میدهد.
حفظ یک سبک زندگی سالم میتواند به مقابله با OCD کمک کند. خواب با کیفیت مناسب، خوردن غذای سالم، ورزشکردن و گذراندن وقت با انسانهای پرانرژی میتواند به سلامت روانی فرد کمک کند. همچنین استفاده از تکنیکهای مختلف مانند مدیتیشن، یوگا و ماساژ به کاهش استرس و اضطراب کمک میکند.
ممکن است هرکدام از ما به اختلال وسواس فکری مبتلا باشیم یا ممکن است یکی از اعضای خانواده ما، دوستان، همکارانمان با این اختلال دستوپنجه نرم کند. لازم است بدانیم ابتلا به این اختلال عمدتاً به عواملی بستگی دارد که تحت کنترل فرد نیستند، مانند ژنتیک، تربیت خانوادگی، محیط زندگی و غیره.
در این صورت بهتر است رفتارهای غیرعادی فرد مبتلا به اختلال وسواس فکری درک شود – بهجای آنکه بهصورت مداوم فرد بابت رفتارهایش تنبیه شده یا مورد سرزنش قرار گیرد.
حمایت خانواده و دوستان میتواند نقش مهمی در کاهش سطح اضطراب فرد داشته باشد. در این صورت دورههای درمان مؤثرتر خواهند بود و فرد به نحو بهتری به درمان پاسخ خواهد داد.
علایٔم شایع اختلال وسواس فکری عبارتند از: ترس از آلودگی یا کثیفی. نیاز به انجامدادن امور بهصورت منظم و قراردادن وسایل در حالتهای متقارن، افکار تهاجمی یا ترسناک در مورد ازدستدادن کنترل و آسیبرساندن به خود یا دیگران و افکار ناخواسته در زمینههای جنسی یا مذهبی.
پزشکان باور دارند اختلال وسواس فکری پیش از آنکه قابل درمان باشد، قابل کنترل است. آنها باور دارند شاید با روشهای درمانی که مطرح شد، نتوان OCD را برای تمام زندگی درمان کرد، اما میتوان آن را کنترل نمود و از افزایش اضطراب ناشی از آن یا شدتگرفتن علایٔم پیشگیری کرد.
پاسخ ها