عَبّادی مروزی
عَبّادی مروزی، واعظ، فقیه، و محدث قرن ششم هجری، در این مقاله از ، با معرفی این شخصیت برجسته در حوزه علوم اسلامی آشنا میشویم.
قطب الدّین ابومنصور مظفر بن اردشیر سنجی عَبّادی مروزی، ملقب به امیر و شناخته شده به عنوان امیر قطبالدین یا قطب عبادی، واعظ، فقیه و محدث قرن ششم هجری بود. او در سال ۴۹۱ هجری قمری در روستای سنج عَبّاد از قراء مرو متولد شد و در سال ۵۴۷ هجری قمری در عسکر خوزستان درگذشت.
او از حدیث شنویان معروف زمان خود، از جمله نصرالله خشنامی و عبدالغفار شیروی، حدیثها را یاد گرفت. امیر قطبالدین به دعوت سلطان سنجر به بغداد رفت و در مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ مشغول بود. مردم به گفتهٔ تاریخ، به جمعیتهای زیادی برای شنیدن سخنان او جذب میشدند.
در جامع قصر املاى حدیث را تدریس میکرد و از افرادی همچون ابن اخضر، حمزه بن قبیطى، و محمد بن مکرم، حدیثهایی را روایت کرد. او برخوردهایی پرنور و زبانی زیبا داشت و نیکویی و حسن وعظ او تحسینبرانگیز بود. ابن جوزى نیز از زیباکلامی و ارزش وعظ او سخن میگوید و افزوده که از مواعظ او مجلداتی گردآوری شدهاند.
در کتاب "مناقب الصوفیهٔ عبادی مروزی" که توسط خانم اکرم شفایی آماده شده، زندگی و آثار این عالم برجسته قابل دریافت است.
زندگینامه عَبّادی مروزی
تصوف به عنوان یکی از گرایشهای قابل اعتناء در جهان اسلام همواره در معرض ارزیابی و نقد و حتی تهاجم و تعرض قرار داشته است؛ اما به باور نجیب مایل هروی، مصحح دانشمند مناقب الصوفیه، اگر: «ارزش میراث صوفیه را گسترده تر از آنچه تا کنون جستهایم، بجوییم، در مییابیم که دقائق و نکات و تفکرات صوفیانه، نه تنها در گذشته، غزالیها ساخته و مولویها بار آورده، بل امروز نیز میتواند همان یافتهها پارهای از عقدههای بشریت را در سطح جهان بگشاید و گوشههایی از کشتی افتاده در گرداب آدمی را به سوی کمال رهنمون گردد.»
در طول تاریخ اسلام، تصوف، مخالفان و مدافعان فراوانی داشته و تألیفات پر شماری در هر دو جهت پرداخته شده است. مناقب الصوفیه در شمار آثاری است که در تبیین آرای اهل تصوف و پالایش آن از برخی کژیها و ناسرهها و مستند ساختن عقاید و افعال آنان به سنت نبوی و کتاب الهی کوشیده است.
کتاب، از دو باب مقدماتی و آنگاه دو رکن و هر رکن از دو اصل و هر اصل از پنج فصل تشکیل شده است.
مناقبالصوفیة اگرچه از نظر حجم با آثار کلانی همچون رسالۀ قشیریّه و الّلُمع قابل مقایسه نیست، طرحی مانند آن آثار دارد؛ چه مروزی، گذشته از بیان فضایل و مناقب صوفیان و اثبات انطباق طریقت آنان با شریعت محمدی (ص)، آداب، اصول، مراتب و نیز شماری از مراسم ویژۀ خانقاهیان همچون سماع را در این اثر توضیح داده است.
نثر کتاب روشن و روان است و هرچند در آن نشانی از صنایع ادبی نیست، بهخاطر قدمتش، شایستۀ بررسیِ ادبی نیز مینماید.
آثار عَبّادی مروزی
هر آنکه ظاهر و باطن آراسته گردانید بهترین خلق او باشد، و این معتی در ده خصلت پدید آید:
اول طمع بریدن از فضول دنیا که دنیا را خسیس خواندهاند که: «قل متاع الدنیا قلیل». و قصور همت بر خسیس نشان خست باشد و ترک او نشان علو همت. و حق تعالی همت عالی دوست دارد و خسیس را دشمن دارد.«ان اللّه تعالی یجب معالی الامور و اشرافها و یبغض سفافها.»
دوم خلق نیکو است که حق تعالی بدان بر رسول ثنا گفت: «وانک لعلی خلق عظیم.»
یکی را از حکما رسیدند که خلق نیکو چیست؟ گفت در حق بد کنندهٔ خود نیکویی کردن.
سوم چشم فرو داشتن از عیب خلق که رسول گفته است فرخ کسی که از عیب دیگری به عیب خود باز آید. حکیمی را پرسیدند از بدترین مردم؟ گفت آنکه عیب مردمان بیند و عیب خود نه بیند.
چهارم مروت که خاصیتی روحانی است و صفتی ملکی.حکیمی را پرسیدند که مروت چیست؟ گفت شر خود از دیگران دور داشتن، و در حد وسع خود راحت رسانیدن.
پنجم حفظ حواس و نگاه داشتن زبان از کلمات زشت که در عقل و شرعحرام است، و چشم فرو گرفتن از هرجایی تا آب روی برجای بماند، و نگاه داشتن سمع از بیهوده شنودن، و دست بداشتن از هرچه مروت را خلل آرد، و مشام از روایح متغیر، برای مصلحت مزاج. واین حواس از مقدمات خصال حمیده است.
ششم سخاوت که هیچ راه نیست به رضای حق‑سبحانه و تعالی‑نزدیکتر از سخاوت، و سخاوت،ایثار چیزی است که در تصوف تو باشد در همهٔ احوال.
هفتم قمع غضب که افراط در غضب نشان سبعی است. و فرق میان آدمی و دیگر حیوانات در تقدیم خیر و احتراز شر پدید آید. چون مرد در غضب مفرط بود شریر گردد، پس از حد انسانیت بیفتد. ورسول گفته است که متابعت غضب نشان ضلالت است.
و گفتهاند غضب غولی است که حلم را در مردم گم کند،و قدر مردم در حلیمی است.
هشتم مخالفت شهوت که سبب رزانت همت و مروت و دیانت است. چون شهوت غالب شود مرد را به همه معاصی در کشد. یک نوع از حب دنیا است. و رسول گفته است: «حب الدنیا رأس کل خطیئه.»
و یک نوع حب جاه است، و رسول گفته است: «ماذئبان ضاریان فیزریبة غنم باسرع فسادا فیها من حب الشرف والمال فیدین المرء المسلم»، دو گرگ درنده در گوسفند بیشبان چندان زیان نکند که دوستی جاه با دین مرد کند.
و یک نوع راندن هوا است که در همهٔ طینتها سرشته است، و افراط درین جمله تهور است و به ترک این جمله گفتن متعذر است، «خیرالامور اوسطها». اعتدال در همهٔ کارها نگاه داشتن نیکو است.
نهم حلم است، بارکشیدن بیاعتراضی.
عیسی را‑‑پرسیدند از حلم. گفت حلم آن است که اگر کسی صد زخم بریک سوی چهرهٔ تو زند دیگر سوی پیش داری بیانکاری.
دیگری را از حکماء سؤال کردند که حلم چیست؟ گفت نگاه داشتن خاطر از تفکر در چیزی که مردم را به خشم آرد.
دهم «بازداشتن» زبان است از قول چیزی که عزم عمل ندارد، و خلاف ناکردن وعده که صدق و وفا«ی» به عهد افزایندهٔ قدر مردم است، «رجال صدقواما عاهدوا اللّه». این تمام ستایشی است.
بدان که هیچ قوم بر حقتعالی عزیزتر ازین قوم که اهل تقویاند نیست که «ان اکرمکم عند اللّه اتقیکم».
و تقوی پرهیز کردن است از معاصی، و رغبت نمودن بر طاعت، و دور بودن از هر چه حق‑سبحانه و تعالی‑منع کرده است، و نزدیک شدن به هرچه دعوت کرده است.
تقوی درهمه چیز نگاه باید داشت، و در دو چیز بیشتر که این دو چیز اصل تقوی است: یکی لقمهٔ حلال خوردن، و دیگر جامهٔ نمازی داشت؛ و درین هر دو طریقت است و هم شریعت.
اما لقمهٔ حلال را ثمره آن است که معرفت در دل بواسطهٔ قالب برجای بود و به حیات قالب، که تا طعام یابد مادهٔ حیات منقطع نشود و آدمی بیطعام نتواند بود. پسطعام قوام حیات و اصل قوت است.و چون لقمه بهوجد نباشد مرد در غفلت رسته شود. هوا و غضب و شهوت بر وی غالب گردد. نه حلاوت طاعت بدو رسد و نه ذوق معرفت یابد. و چون لقمهای حلال باشد مرد مجتمع و حاضر بود و احوال او مستولی گردد. قدر عبادت بداند، حق معرفتبگزارد. حق‑سبحانه و تعالی‑اهل ایمان را بدین فرمود: «یا ایها الذین آمنوا کلو من طیبات ما رزقناکم»، پاک و حلال خورید.
اما جامهٔ نمازی آنباید تا رضای شرع حاصل شود که چون نجس باشد عبادت در آن مقبول نبود و حاصل جز تعب و مشقت ندارد. و چون جامه نمازی بود عبادتی که درو گزارد یکی به ده برگیرند. بنگر که چه مهم است تطهیر جامه که سید اولین و آخرین را بدان فرمود که «و ثیابک فطهر». مقصود ازین خطاب امت است.
و چون در لقمهٔ حلال و جامهٔ نمازی صیانت کند حق تقوی گزارده باشد. ابتدای این دو چیز است: تا به ابتدا در نیاید به انتها نرسد.
و در حقیقت تقوی، سخن متفاوت است.
بعضی گفتهاند زاد آخرت است و این موافق است این آیه را که: «و ان تزودوا خیر الزادا لتقوی».
و گفتهاند تقوی راهی است که بنده بدان راه به مشاهدهٔ حق‑سبحان و تعالی‑رسد.
تقوی بر سه نوع است: یکی از برای نجات از دوزخ و این تقوی عام است. همه ظالمان این تقوی طلبند، «و التقوا النار التی اعدت للکافرین». و دیگر تقوی است برای نیکنامی آخرت و این خاص است،«و اتقوا یوماً ترجعون فیه الی اللّه» و مقتصدان بدین تقوی باشند. و دیگر تقوی برای اختصاص عزت، «واتقون یا اولی الاباب». سابقان طالب این تقوی باشند.
تقوی اول ترک محرمات است، و دوم احتراز از دنیا، و سوم تبرا از اغیار. و این از همه بهتر است، و متصوفه این تقوی ورزند.
و نشان آنکه مرد درین تقوی است آن است که نسب خود خراب کند تا تقوی نسب او گردد. امروز بدان نسب روزگار گذارد، فردا بدان نسب به حق رسد که نسبحق است، و معنی این نسب اختصاص است.در خبر است از رسول که فردای قیامت حق‑سبحانه و تعالی‑منادی فرماید که ای قوم بدانید که من در دنیا نسبی نهاده بودم میان خود و شما و آن تقوی بود، و شما نسبی نهادهاید از یکدیگر و آن غنا و توانگری بود. منامروز آن را پذیرم که تولا به نسب من کرده است و داشته است، و آن را مقهور کنم که نسب خود نازیده است، «فلا انساب بینهم یومئذ و لا یتسألون» حوالهگاه ایشان بود، «ان اکرمکم عنداللّه اتقیکم»پناهگاه این قوم بود.
و در تقوی این قدر سخن کفایت است، و این تقوی حقیقی «از»صفت متصوفه است. حق‑سبحانه و تعالی‑ایشان را توفیق داده است، و راه تقوی جز به توفیق نتوان رفت.
1. عَبّادی مروزی چه زمانی متولد شد؟
عَبّادی مروزی در سال ۴۹۱ هجری قمری در روستای سنج عَبّاد از قراء مرو به دنیا آمد.
2. چه شهرها و مکانهایی عَبّادی مروزی به وعظ مشغول بود؟
وی به دعوت سلطان سنجر به بغداد رفت و مدت سه سال در جامع قصر و در دارالسلطنه به وعظ پرداخت و مردم برای گوش دادن به حرف های او ازدحام مینمودند.
3. بدترین مردمان در کتاب مناقب الصوفیه چه کسانی هستند؟
حکیمی از یک حکیم پرسیده: "از بدترین مردمان کدامند؟"، حکمتآموز پاسخ داد: "آنکه عیب مردمان بیند و عیب خود نه بیند."
4. مفهوم مروت در آثار عَبّادی مروزی چگونه توضیح داده شده است؟
در آثار او، مروت به معنای دور داشتن از شر خود و راحت رساندن به حد وسع خود تشریح شده و به عنوان خاصیت روحانی و صفت ملکی بیان شده است.
5. چگونه عَبّادی مروزی به تصوف نگاه میکند؟
وی در آثار خود به تبیین فضایل و مناقب صوفیان، انطباق طریقت آنان با شریعت اسلامی، و توضیح آداب، اصول، مراتب، و مراسم خاص خانقاهها پرداخته است.
عَبّادی مروزی با تأثیرگذاری در تاریخ اسلام و علوم اسلامی، ارزشها و اصول صوفیانه را به نحوی برجسته نموده است. در این مقاله از ، به معرفی این شخصیت بزرگ پرداختیم و آثار ارزشمند او را برای دیدار با ارثیه فرهنگی اسلامی توصیه میکنیم.امیدواریم که این آشنایی با شخصیت بزرگ و آثار او، نقطه نظرهای جدیدی را در مورد تصوف و ارتباط آن با اصول اسلامی برای شما ایجاد کرده باشد.
گردآوری: بخش فرهنگ و هنر
پاسخ ها