شیرین سپیدنام

شیرین سپیدنام

طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران
توسط ۱ نفر دنبال می شود

کنسول ما در آمستردام خیلی احمق است

دربخشی از روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در روزهای شنبه و یکشنبه اول و دوم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی (شوال سال ۱۳۰۶ قمری) به ورود شاه از هلند به بلژیک و اقامت در شهر آنورس پرداخته شده است .

فرادید: دربخشی از روزنامۀ خاطرات ناصرالدین شاه در روزهای شنبه و یکشنبه اول و دوم تیرماه سال ۱۲۶۸ شمسی (شوال سال ۱۳۰۶ قمری) به ورود شاه از هلند به بلژیک و اقامت در شهر آنورس پرداخته شده است.

قونسول ما در آمستردام خیلی خر است

ناصرالدین شاه به نوشتن خاطرات روزانۀ خود اهتمامی جدی داشت و این کار را در سفرهای دور و درازش هم ترک نمی‌کرد. خود او نام یادداشت‌هایش را «روزنامه» گذاشته بود؛ این روزنامه‌ها جزئیاتی بسیار جالب و خواندنی از کارها و احوالات روزمرۀ شاه و درباریانش را در اختیار ما می‌گذارند. در اینجا گزیده‌ای از خاطرات دو روز از سفر سوم شاه به فرنگستان را می‌خوانید.

حقیقتا قشون بلجیک به نظرم بسیار آراسته و خوب آمد . . . شهر آنورس بسیار قشنگ و کوچه‌های عریض دارد . . . دکان‌های خوب، شیشه‌های یک‌پارچۀ عریض . . . دم عمارت دولتی پیاده شدیم . . . پرنس شمیه وزیر خارجه و کونت جهن دوتر که در حقیقت وزیر دربار است از جانب پادشاه بروکسل به تهنیت آمده بودند . . .

وزیر امور خارجه و مهماندار ما جنرال بودو هر دو آدم بامزه هستند، خصوصا وزیر خارجه که خیلی لوطی است، با وزیر خارجه آشنا شدم، تمام این فرنگی‌ها معلوم شد لوطی و [. . .]باز هستند، متصل وزیر خارجه به این زن‌ها نگاه می‌کرد . . . ته کار را درآوردم معلوم شد وزیر خارجه اغلب پیش زن پادشاه است . . .

صبح از خواب برخاستیم . . . معلوم شد امروز روز عید بزرگی است . . . کشیش‌ها هر یک انجیل در دست داشتند، کشیش بزرگ می‌خواند، اما نمی‌دانم تصنیف بود، دعا بود، چه بود . . . باز دسته‌ها راه افتادند. به همان ترتیب رفتند، پشت سر کشیش بزرگ . . . از اینجا رفته بودند به کلیسای بزرگ در آنجا نماز و دعا می‌خوانند و عید تمام می‌شود . . .

امروز قونسول‌های خارجۀ مقیم آنورس را آورده‌اند پیش ما سان دادند، قریب بیست قونسول بود، از همه دول ینگی دنیا و فرنگستان، با آن‌ها حرف زدیم. قونسول ما در آمستردام یک نفر یهودی است موسیو هِش نام، مرد پیری است، کوتاه قد، بدترکیب، پوسیده، ریش سفید کوتاه خیلی تنک دارد و خیلی خر و احمق است، کلاه ایرانی سرش گذاشته و شمشیری بسته هر جا می‌رویم مهمانی این مردکه خودسر بی‌وعده حاضر است، مات مات، خَر خَر نگاه می‌کند، راه می‌رود. زبان حالی نمی‌شود، گاهی همه ایستاده‌اند او می‌نشیند، به هیچ طرف نگاه نمی‌کند، گاهی پشت به ما می‌کند . . .

شیرین سپیدنام
شیرین سپیدنام طراح موشن گرافیک، دانشجوی گرافیک دانشگاه تهران

شاید خوشتان بیاید

پاسخ ها

نظر خود را درباره این پست بنویسید
منتظر اولین کامنت هستیم!
آیدت: فروش فایل، مقاله نویسی در آیدت، فایل‌های خود را به فروش بگذارید و یا مقالات‌تان را منتشر کنید👋